تقسيم اموال و بخشش دارايي ها
امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي که قائم اهل بيت قيام کند، بيت المال را به گونه اي يکسان در ميان مردم قسمت کرده، به عدالت در ميان مردم رفتار مي کند.
ثروت هاي روي زمين (مانند خمس و زکات) و ثروت هاي زيرزمين (مانند گنج ها و معادن) نزد آن حضرت گرد مي آيد. آن گاه حضرت به مردم خطاب مي کند: «بياييد و بگيريد آن چه را که برايش خويشاوندي را قطع مي کرديد و به خونريزي و گناهان دست مي زديد. او چنان اموال مي بخشد که کسي پيش از او چنان نکرده است». [1] .
رسول خدا (ص) مي فرمايد: «در آخرالزمان، خليفه اي ظهور مي کند که مال را بدون شمارش مي بخشد». [2] .
رسول خدا (ص) مي فرمايد: «در روزگار نااميدي و پيدايش فتنه ها، شخصي به نام مهدي ظهور مي کند که بخشش هاي او بر مردم؛ گوارا خواهد بود». [3] .
بخشش مهدي (عج) پدرانه و بدون منّت است. بنابراين، گوارا مي باشد. برخلاف بخشش ديگران که به قيمت بندگي، يا دين فروشي يا گروگذاشتن آبرو تمام مي شود.
نيز آن حضرت مي فرمايد: «شخصي از قريش پديدار مي گردد... و در ميان مردم، اموال را تقسيم مي کند و به سنّت پيامبرشان رفتار مي نمايد». [4] .
در روايتي ديگر مي فرمايد: «مهدي گنج هاي زيرزمين را بيرون آورده، اموال را ميان مردم تقسيم مي کند و اسلام شکوه دوباره خود را باز مي يابد». [5] .
هم چنين مي فرمايد: «در آخرين دوران امّت من، خليفه اي خواهد بود که اموال را مشت مشت به مردم مي دهد و آن را نمي شمارد». [6] .
عبداللَّه بن سنان مي گويد: پدرم به امام صادق (ع) گفت: من مقداري از زمين هاي خراجي را در اختيار دارم و در آنها کشت و زرع کرده ام. حضرت قدري ساکت ماند؛ آن گاه فرمود: «اگر قائم ما قيام کند، سهم تو از زمين بيش از اين است». [7] .
امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي که قائم اهل بيت قيام کند، بيت المال را به گونه اي يکسان تقسيم مي کند و در بين مردم به عدالت رفتار مي نمايد». [8] .
رسول خدا (ص) مي فرمايد: «آخرين امامان، هم نام من است. او ظاهر مي شود و جهان را پر از عدل مي کند. در حالي که اموال بر هم انباشه شده است، شخصي از او درخواست مال مي کند. امام (عج) مي فرمايد: خودت از اين اموال بردار». [9] .
پاورقي
[1] علل الشرائع، ص 161؛ نعماني، غيبه، ص 237؛ عقد الدرر، ص 39؛ بحارالانوار، ج 52، ص 390؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 497.
[2] ابن حمّاد، فتن، ص 98؛ ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 15، ص 196؛ احمد، مسند، ج 3، ص 5؛ ابن بطريق، عمده، ص 424.
[3] شافعي، بيان، ص 124، احقاق الحق، ج 13، ص 248؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 207.
[4] ابي داود، سنن، ج 4، ص 108.
[5] ابن طاووس، ملاحم، ص 69.
[6] عبدالرزاق، مصنّف، ج 11 ص 372؛ ابن بطريق، عمده، ص 424؛ الصواعق المحرقه، ص 164؛ بغوي، مصابيح السنه، ج 2، ص 139؛ شافعي، بيان، ص 122؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 69.
[7] کافي، ج 5، ص 285؛ التهذيب، ج 7، ص 149.
[8] نعماني، غيبة، ص 237؛ بحارالانوار، ج 51، ص 29.
[9] ابن طاووس، ملاحم، ص 70؛ بحارالانوار، ص 379؛ ر. ک: احمد، مسند، ج 3، ص 21؛ احقاق الحق، ج 13، ص 55.