احياي سنت محمدي
در زمينه احکام جديد و قضاوت هاي حضرت مهدي و اصلاحاتي که حضرت انجام مي دهد، روايات بسياري وجود دارد؛ احکامي که در نظر اوّل با متون فقهي موجودو گاهي با ظواهر روايات وسنّت سازگاري ندارد. قانون ارث برادر در عالم ذر، کشتن شرابخوار، کشتن فرد بي نماز، اعدام دروغگو، تحريم سود گرفتن از مؤمن در معاملات، نابودي مناره هاي مساجد و برداشتن سقف مساجد از آن جمله است. روش هايي که حضرت در کارها و امور اتخاذ مي کند - که در فصل قبل گذشت - نيز از اين گونه است.
در روايات از اين تغييرات با عباراتي مانند قضاي جديد، سنّت جديد، دعاي جديد و کتاب جديد نام برده شده است که ما آن را جز زنده کردن سنّت محمدي نمي دانيم؛ ولي دگرگوني ها به اندازه اي چشمگير است که وقتي مردم با آن رو به رو مي شوند، با تعبير «اودين جديدي آورده است» ياد مي کنند.
در صورتي که صدور اين روايات از معصومين ثابت شود، توجّه به چند نکته دراين باره ضروري است:
1. برخي از احکام الهي هر چند از سوي خداوند پايه ريزي شده است، ولي شرايط اعلام و اجراي آن در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) فراهم مي شود و اوست که آن احکام را اعلام و اجرا مي کند.
2. با گذشت زمان به وسيله زورمندان و تحريف گران، دگرگوني ها و تحريفاتي در احکام الهي پديد آمده است و حضرت قائم (عج) پس از ظهور آنها را تصحيح و تعديل مي کند.
در کتاب القول المختصر آمده است: بدعتي را بر جاي نمي گذارد و سنّتي نمي ماند مگر آن که آن را احيا مي کند. [1] .
3. چون فقها در استنباط حکم شرعي، از يک سلسله قواعد و اصول بهره مي جويند، گاهي حکمي را که استنباط کرده اند با حکم واقع مطابقت ندارد؛ هر چند نتيجه آن استنباط براي مجتهد و مقلّدينش حجّت شرعي است؛ ولي در حکومت امام زمان (ع)، حضرت، احکام واقعي را بيان مي فرمايد.
4. برخي از احکام شرعي در شرايطي خاص و اضطراري و براي تقيّه به صورت غيرواقعي اعلام شده است که در روزگار حضرت، تقيّه برداشته مي شود و حکم واقعي بيان مي گردد.
امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي که قائم ما قيام کند، تقيّه از بين مي رود و حضرت، شمشير را از نيام بيرون مي کشد و از مردم جز شمشير نمي گيرد و به آنان جز شمشيرنمي دهد». [2] .
درباره موارد بالا به گفتن چند روايت بسنده مي کنيم:
امام صادق (ع) ضمن حديث مفصّلي مي فرمايد: «بر شما (مسلمانان) است که تسليم (امر ما) باشيد و امور را به ما باز گردانيد و به انتظار حکومت ما و شما باشيد و منتظر فرج و گشايش ما و شما بمانيد. هنگامي که قائم ما ظهور کند و سخنگوي ما به سخن آيد و تعليم قرآن و دستورات دين و احکام را از نو به شما بياموزد - به همان شکلي که بر محمد (ص) نازل شده است -، دانشمندان شما اين رفتار حضرت را، انکار کرده، مورد اعتراض قرار مي دهند و بر دين خدا و راه او استوار و پابرجا نمي شويد، مگر در سايه شمشير؛ شمشيري که بالاي سر شما باشد.
خداوند، سنّت امّت هاي پيشين را بر اين مردم قرار داده؛ ولي آنان، سنّت ها را تغيير داده، و دين را تحريف کردند. هيچ حکم رايجي در بين مردم نيست، مگر اين که از شکل وحي شده اش تحريف گشته است. خدا تو را رحمت کند. به هر چه فرا خوانده مي شوي، بپذير تا آن کس که دين را تجديد مي کند، فرا رسد». [3] .
امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي که حضرت قائم ظهور کند، مردم را از نو به اسلام دعوت مي کند و آنان را به سوي (اسلام) هدايت مي نمايد، در حالي که اسلام کهنه و نابود شده، مردم از آن گمراه گشته اند». [4] .
از اين روايت فهميده مي شود که امام دين جديدي را به جهان عرضه نمي کند؛ بلکه چون مردم از اسلام واقعي منحرف شده اند، حضرت دوباره به آن دين دعوت مي کند؛ چنان که پيامبر (ص) به آن دعوت کرد.
امام صادق (ع) به بريد فرمود: «اي بريد! به خدا سوگند، هيچ حريمي براي خداوند نماند، مگر اين که آن را دريدند و هرگز به کتاب خدا و سنّت پيامبرش در اين جهان عمل نشد و از روزي که اميرمؤمنان رحلت کرد، هرگز حدّ خداوند در بين مردم جاري نگشت». آن گاه فرمود: «به خدا سوگند روزها و شب ها به پايان نمي رسد، مگر آن که خداوند مردگان را زنده و زندگان را بميراند و حق را به صاحبش بازگرداند و آيين خود را -که براي خود و پيامبرش پسنديده است - برپا دارد. بر شما بشارت باد، بشارت باد شما را. به خدا سوگند که حق فقط و فقط در دست شماست». [5] .
اين روايت نشان مي دهد که دگرگوني ها براي غير شيعه بيش تر چشمگير است؛ هرچند برخي از موارد براي آنان نيز تازگي دارد.
در اين فصل، دگرگوني ها و اصلاحات در روزگار امام زمان (عج) را در سه قسمت: احکام جديد، اصلاحات و تجديد بناها و قضاوت هاي تازه بيان مي کنيم:
پاورقي
[1] قيل: «لايترک بدعة إلا أزالها ولاسنة إلا أحياها»؛ القول المختصر، ص 20.
[2] تأويل الآيات الظاهرة، ج 2، ص 540؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 564.
[3] کشي، رجال، ص 138؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 560؛ بحارالانوار، ج 2، ص 246؛ العوالم، ج 3، ص 558.
[4] مفيد، ارشاد، ص 364؛ روضة الواعظين، ج 2، ص 264؛ اعلام الوري، ص 431؛ بحارالانوار، ج 51، ص 30.
[5] التهذيب، ج 4، ص 96؛ ملاذ الاخيار، ج 6، ص 258.