مقدس نماها
امام باقر (ع) مي فرمايد: «... حضرت مهدي (عج) به سوي کوفه رهسپار مي شود. در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه مجهز به سلاح در برابر حضرت مي ايستند؛ آنان قاريان قرآن و دانشمندان ديني هستند که پيشاني هاي آنان از عبادت زياد پينه بسته، چهره هاي شان در اثر شب زنده داري زرد شده است و نفاق سراپاي شان را پوشانده است. آنان يک صدا فرياد برمي آورند: اي فرزند فاطمه! از همان راه که آمده اي بازگرد، زيرا به تو نيازي نداريم.
حضرت مهدي (عج) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنه تا شامگاه بر آنان شمشير مي کشد و همه را از دم تيغ مي گذراند. در اين نبرد از ياران حضرت حتي يک نفر زخمي نمي شود». [1] .
ابوحمزه ثمالي مي گويد: امام باقر (ع) مي فرمود: «مشکلاتي که صاحب اين امر، هنگام ظهور، از مردم مي بيند، به اندازه اي مشکلات پيامبر (ص) يا بيش تر از آن است». [2] .
فضيل مي گويد، امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي که قائم ما قيام کند، بيش از آن چه پيامبر (ص) از جاهلان دوران جاهليت ناراحتي ديد، از جاهلان رنج و ناراحتي خواهد ديد».
پرسيدم: چگونه و چرا؟ فرمود: «پيامبر (ص) در روزگاري مبعوث شد که مردم سنگ و چوب و بت هاي تراشيده شده را مي پرستيدند، ولي قائم ما در روزگاري قيام مي کند که با قرآن عليه حضرت احتجاج مي کنند و آيات را عليه آن حضرت تأويل مي نمايند». [3] .
نيز آن حضرت مي فرمايد: «حضرت قائم (عج) آن قدر از انسان ها مي کشد تا ساق پا را خون فرا مي گيرد. شخصي از فرزندان پدرش به حضرت اعتراض شديد مي کند و مي گويد: مردم را از خود دور مي کني؛ هم چنان که گوسفندان را رم مي دهند! آيا اين روش، طبق دستور رسول خدا (ص) است؟
يکي از ياران حضرت از جاي برمي خيزد و مي گويد: سکوت مي کني يا گردنت رابزنم!؟
حضرت عهد و پيماني را که از رسول خدا (ص) همراه دارد، بيرون مي آورد و ارائه مي کند». [4] .
امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي که حضرت قائم (عج) قيام کند، گروهي از دين و ولايت خارج مي شوند؛ در صورتي که پنداشته مي شد که آنان از پيروان حضرت مي باشند. نيز افرادي ولايت حضرت را مي پذيرند؛ در صورتي که مانند آفتاب پرستان و ماه پرستان بودند». [5] .
پاورقي
[1] دلائل الامامه، ص 241؛ طوسي، غيبة، ص 283؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 516؛ بحارالانوار، ج 2، ص 598.
[2] نعماني، غيبة، ص 297؛ حلية الابرار، ج 2، ص 361؛ بحارالانوار، ج 52، ص 362؛ بشارة الاسلام، ص 222.
[3] همان جا.
[4] اثبات الهداة، ج 3، ص 585؛ بحارالانوار، ج 52، ص 387.
[5] نعماني، غيبة، ص 317؛ طوسي، غيبة، ص 273؛ بحارالانوار، ج 52، ص 363، 329.