بازگشت

فرقه هاي باطل و منحرف


امام باقر (ع) مي فرمايد: «واي به حال مرجئه! فردا هنگامي که قائم ما قيام کند. به چه کسي پناه خواهند برد؟» راوي گفت: مي گويند، در آن هنگام که ما و شما در برابر عدالت يکسان خواهيم بود؟ فرمود: «هر يک از آنان توبه کند، خدا از او مي گذرد و اگر در درون خود نفاق و دورويي داشته باشد، خداوند جز او کسي را تبعيد و آواره نمي کند و اگر چيزي از آن نفاق را آشکار سازد، خداوند خونش را خواهد ريخت». سپس فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، هم چنان که قصاب، گوسفندش را سر مي برد، آنان را خواهد کشت و با دست به گردن مبارکش اشاره کرد».

راوي گفت: مي گويند که اگر حضرت ظهور کند، همه کارها و فعّاليت ها به نفع حضرت خواهد بود و ايشان خوني نمي ريزد. امام (ع) فرمود: «خير؛ به خدا سوگند (اين چنين نخواهدشد) تا اين که ما وشما خون آنان را بريزيم و عرق را از خويش پاک کنيم» و با دست مبارک به پيشاني اشاره کرد. [1] .

اميرمؤمنان (ع) پس از شکست خوارج به هنگام گذشتن از کشتگان آنان فرمود: «آن کس شما را به کشتن داد که شما را فريفت».

پرسيده شد: او کيست؟ فرمود: «شيطان و نفس هاي پليد» اصحاب گفتند: خداوند، ريشه آنان را تا پايان دنيا قطع کرد.

حضرت پاسخ داد: «خير؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، آنان در صلب هاي مردان و رحم زنان خواهند بود و پي در پي خروج خواهند کرد تا آن که به سرکردگي شخصي به نام اشمط بين رودهاي دجله و فرات خروج کنند. در آن روزگار مردي از اهل بيت ما به جنگ او مي رود و او را به هلاکت مي رساند و از آن پس هيچ قيامي از خوارج تا روز قيامت نخواهد بود». [2] .

نيز آن حضرت درباره فرقه بتريه [3] مي فرمايد: «هنگامي که حضرت قائم (عج) قيام کند، به سوي کوفه رهسپار مي شود. در آن جا تعداد ده هزار نفر - که آنان را بتريه مي نامند، در حالي که سلاح بر دوش گرفته اند - جلوِ حضرت را مي گيرند و مي گويند: از همان جا که آمده اي، بازگرد؛ زيرا ما به فرزندان فاطمه نيازي نداريم. حضرت شمشير مي کشد و همگي را از دم تيغ مي گذراند». [4] .


پاورقي

[1] نعماني، غيبة، ص 283؛ بحارالانوار، ج 52، ص 357.

[2] مروج الذهب، ج 2، ص 418.

[3] بتريه يکي از فرقه هاي زيديه از پيروان کثيرالنوي مي باشند. آنان عقايد مشابهي با سليمانيه يکي ديگر از فرقه هاي زيديه دارند. در اسلام و کفر عثمان توقف و ترديد دارند. در مسائل اعتقادي مشرب اعتزال و در فروع فقهي بيش تر پيرو ابوحنيفه هستند. گروهي از آنان نيز پيرو شافعي يا مذهب شيعه مي باشند؛ بهجة الآمال، ج 1، ص 95؛ ملل و نحل، ج 1، ص 161.

[4] ارشاد، ص 364؛ کشف الغمّه، ج 3، ص 255؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 354، روضة الواعظين، ج 2، ص 265؛ اعلام الوري، ص 431؛ بحارالانوار، ج 52، ص 328.