فرشتگان زمين
محمد بن مسلم مي گويد: از امام صادق (ع) درباره ميراث علم و اندازه آن پرسيدم؟ حضرت در پاسخ فرمود: «خداوند، دو شهر يکي در شرق زمين و ديگري در غرب آن دارد، در آن دو شهر گروهي سکونت دارند که نه ابليس را مي شناسند و نه از آفرينش او آگاهي دارند. هر چند مدّت يک بار با آنان ديدار مي کنم. آنان درباره مسائل مورد نياز خود و چگونگي دعا از ما مي پرسند و ما به آنان مي آموزيم. هم چنين آنان درباره زمان ظهور حضرت قائم (عج) مي پرسند. آنان عبادت و کوشش بسياري در پرستش خداوند دارند.
آن شهر درهايي دارد که بين هر يک از لنگه هاي آن صد فرسنگ فاصله است. آنان پرستش، تمجيد، دعا و کوشش بسياري دارند. اگر آنان را ببينيد، کردار و رفتار خود را دربرابر آنان کوچک مي شماريد. وقتي برخي از آنان به نماز مي ايستند، يک ماه در حال سجده هستند. خوراک آنان ستايش خداست و لباسشان برگ و رخسارشان از نور مي درخشد. اگر با يکي از ما (امامان) رو به رو شوند، گرداگرد او را مي گيرند و خاک جاي پاي او را برمي دارند و به آن تبرّک مي جويند. در هنگام نماز، زاري و ناله اي دارند که از صداي طوفان سهمگين تر است. گروهي از آنان - از روزي که به انتظار حضرت قائم (عج) بوده اند - هرگز سلاح خود را بر زمين نگذاشته اند و وضع آنان همين گونه بوده است. آنان همواره از خدا مي خواهند که صاحب الامر (ع) را به آنان بنماياند.
هر يک از آنان، هزار سال زندگاني مي کند و آثار فروتني و پرستش و تقرّب به خداوند عزّوجل، در رخسار آنان آشکار است. وقتي نزد آنان نمي رويم، مي پندارند ما از ايشان خشنود نيستيم و زماني را که ما به ديدارشان مي رويم، در نظر مي گيرند و در همان زمان به انتظار ما مي نشينند و هرگز از کار خسته نمي شوند.
همان گونه که به آنان آموختيم، قرآن مي خوانند و پاره اي از قرائت ها که به آنان آموخته ايم، اگر بر مردم خوانده شود، آن را نمي پذيرند. مطالبي را که از قرآن مي پرسند، وقتي پاسخ مي دهيم، سينه ها (و فکر و انديشه) را براي گرفتن آن چه مي شنوند، باز مي کنند. براي ما از خداوند، طول عمر مي خواهند تا ما را از دست ندهند. آنان مي دانند، آن چه را از ما مي آموزند، منّتي از خداوند بر آنان است.
هنگامي که حضرت قائم قيام کند، آنان به همراه حضرت خواهند بود و از ديگر سپاهيان امام (ع) پيشي مي گيرند و از خداوند مي خواهند دينش را به وسيله آنان ياري نمايد.
اجتماع آنان متشکّل از پير و جوان است. اگر يک جوان، پيري را ببيند، به احترام او همانند غلام مي نشيند و بدون اجازه اش ازجا برنمي خيزد. از راهي که خودشان بهتر مي دانند، بر انديشه هاي امام (ع) آگاه مي شوند. اگر امام به آنان دستوري دهد، تا آخر بر آن پابرجا هستند؛ مگر اين که حضرت خودش کار ديگري به آنان واگذار کند.
اگر به جنگ مردم شرق و غرب روند، همگي را در لحظه اي نابود مي کنند و هرگز اسلحه بر آنان تأثير نمي کند. شمشيرها و سلاح هايي از آهن دارند؛ امّا آلياژش غير از آهن است. اگر با شمشير بر کوهي بزنند، آن را دو نيم مي کنند و ازجا برمي دارند. امام (ع) اين سپاهيان را به جنگ هند، ديلم، کرد، روم، بربر، فارس، جابرسا و جابلقا - دو شهر در شرق و غرب - مي فرستد.
بر هيچ يک از پيروان اديان وارد نمي شوند، مگر آن که آنان را به اسلام دعوت مي کنند و به يکتاپرستي و نبوت پيامبر و ولايت ما اهل بيت مي خوانند. پس هر کس اجابت کرد، او را رها مي کنند و هر کس نپذيرفت، او را به قتل مي رسانند؛ به گونه اي که در شرق و غرب زمين کسي نمي ماند، مگر آن که ايمان مي آورد». [1] .
از چشم اندازي که درباره اين سپاهيان آمده است، چنين فهميده مي شود که شايد آنان همان فرشتگاني باشند که در زمين بر جاي مانده اند و منتظر قيام حضرت قائم (عج) هستند.
پاورقي
[1] بصائر الدرجات، ص 144؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 523؛ تبصرة الولي، ص 97؛ بحارالانوار، ج 27، ص 41 و ج 54، ص 334.