بازگشت

سرکوبي شورش ها


پس از ظهور حضرت مهدي (عج) و گشودن شهرها و کشورهاي گوناگون، برخي از شهرها و قبايل به رويارويي با حضرت مي پردازند که به وسيله لشکريان امام (ع) سرکوب مي شوند و گروهي کج انديش، سخن حضرت را در برخي مسائل نمي پذيرند و به سرکشي عليه حضرت دست مي زنند که دوباره به وسيله لشکريان حضرت سرکوب مي گردند. به رواياتي در اين زمينه توجّه کنيد:

امام صادق (ع) مي فرمايد: «سيزده شهر و طايفه هستند که مردم آن با حضرت قائم (عج) به نبرد مي پردازند و حضرت با آنان مي جنگد. آنان عبارتند از: مردم مکه، مدينه، شام، بني اميّه، بصره، دمنسيان، کردها، و اعراب قبايل: بني ضبّه [1] غني [2] باهله [3] ازد و سرزمين ري». [4] .

امام باقر (ع) درباره پرخاش گروهي به سخنان مهدي (عج) مي فرمايد: «وقتي حضرت مهدي (عج) پاره اي از احکام را بيان مي دارد و درباره برخي از سنّت ها سخن مي گويد، گروهي به عنوان اعتراض و قيام عليه حضرت، از مسجد بيرون مي روند. حضرت به يارانش دستور تعقيب آنان را صادر مي کند. سپاه حضرت، در محله تمارين بر آنان دست مي يابند و آنان را اسير کرده، نزد حضرت مي آورند. امام (ع) دستور مي دهد که همگي را سر ببرند و اين آخرين شورش و حرکتي است که عليه حضرت رخ مي دهد». [5] .

درباره شورش در رميله و سرکوبي آن، فرزند ابي يعفور مي گويد: به حضور امام صادق (ع) آمدم، در حالي که گروهي از يارانش نيز در خدمت ايشان بودند. حضرت، به من فرمود: «آيا قرآن خوانده اي؟» عرض کردم: آري؛ ولي به همين قرائت متعارف. فرمود: «مقصود من هم، همين قرائت بود». گفتم: منظور از اين پرسش چيست؟ فرمود: «حضرت موسي مطالبي را براي قوم خود گفت، ولي آنان تاب و توان آن را نداشتند و عليه حضرت - در مصر - قيام کردند؛ موسي (ع) نيز با آنان جنگيد و آنان را به قتل رساند.

حضرت عيسي (ع) نيز مطالبي را براي قوم خود بازگو کرد و آنان نيز تحمّل نکرده، عليه او - در شهر تکريت - دست به شورش زدند. عيسي (ع) نيز به رويارويي با آنان برخاست و نابودشان کرد. اين است معناي سخن خداوند که مي فرمايد:

(فآمنت طائفة من بني إسرائيل و کفرت طائفة فأيّدنا الَّذين آمنوا علي عدوّهم فأصبحوا ظاهرين؛ [6] طايفه اي از بني اسرائيل ايمان آوردند و طايفه ديگر کافر شدند و ما ايمان آورندگان را نصرت داديم و بر دشمنانشان پيروز کرديم).

حضرت قائم (عج) نيز هنگامي که ظهور کند، سخناني براي شما مي گويد که تاب و توان پذيرش آن را نخواهيد داشت. از اين رو، عليه حضرت در شهر رميله قيام مي کنيد و با او مي جنگيد. حضرت نيز به رويارويي با شما مي پردازد و شما را به قتل مي رساند و اين شورش آخرين قيام عليه حضرت است». [7] .


پاورقي

[1] ضبه نام روستايي در حجاز است که در راه شام در ساحل دريا قرار گرفته است. در کنار آن، روستاي حضرت يعقوب به نام «بدا» قرار دارد.

بني ضبّه قبيله اي است که در جنگ جمل به پشتيباني از دشمنان علي (ع) برخاستند و بيش تر اشعار و رجزهايي که در جنگ جمل خوانده شد، متعلّق به قبيله ضبه و ازد بود. آنان در آن جنگ گرداگرد شتر عايشه را گرفتند و از او حمايت کردند؛ سمعاني، انساب، ج 4، ص 12؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 320 و ج 1، ص 253.

[2] غني قبيله اي است که در «هار» در سرزمين جزيرة العرب - ميان موصل و شام - زندگي مي کردند و به شخصي به نام غني بن يعصر منسوب هستند؛ سمعاني، انساب، ج 4، ص 315.

[3] باهله طايفه اي منسوب به باهلة بن أعصر مي باشد. عرب ها در آن روزگار از پيوند با اين قبيله خودداري مي ورزيدند؛ زيرا افراد شرافتمند و محترمي در ميان آنان نبود و طايفه باهله مردمي پست بودند. حضرت علي (ع) پيش از حرکت به صفين به آنان فرمود: «خدا را گواه مي گيرم که من از شما و شما از من خشمگين هستيد، پس بياييد، حقوق خود را دريافت کنيد واز کوفه به ديلم کوچ کنيد؛ سمعاني، انساب، ج 1، ص 275؛ وقعة صفين، ص 116؛ النفي و التغريب، ص 349. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 272؛ الغارات، ج 2، ص 21.

[4] نعماني، غيبة، ص 299؛ بصائر الدرجات، ص 336؛ حلية الابرار، ج 2، ص 632؛ بحارالانوار، ج 52، ص 363 و ج 48، ص 84.

[5] عياشي، تفسير، ج 2، ص 61؛ تفسير برهان، ج 2، ص 83؛ بحارالانوار، ج 52، ص 345.

[6] صف (61) آيه 14.

[7] بصائر الدرجات، ص 336؛ بحارالانوار، ج 52، ص 375 و ج 47، ص 84 و ج 14، ص 279.