بازگشت

جهان گشايي امام براي نجات بشر


درباره عمليات نظامي حضرت مهدي (عج) و گشودن شهرها و کشورها، روايات بر دو گونه است: بعضي روايات سخن از گشودن شرق و غرب، جنوب و قبله و سرانجام همه جهان به ميان آورده است و برخي روايات ديگر، به گشودن سرزمين هاي معيّني از جهان اشاره دارد.

جاي شک و ترديد نيست که حضرت همه جهان را تحت سيطره و حکومت خود مي آورد؛ ولي اين که چرا از بعضي شهرها نام برده شده است، شايد به لحاظ اهميّتي باشد که آن شهرها در آن روزگار پيدا خواهند کرد. اين اهميّت براي اين است که آنها از قدرت هاي آن روزگار به حساب مي آيند و سرزمين هايي از جهان را تحت نفوذ خود دارند يا آن سرزمين ها منطقه پهناوري هستند که بخش بزرگي از جمعيت را در خود جاي داده اند و يا اين که قبله آمال پيروان يکي از مذاهب و اديان مي باشند؛ به طوري که اگر آن شهر سقوط کند، همه پيروان آن آيين تسليم مي شوند يا به سبب اهميّت نظامي و استراتژيکي آن است؛ به طوري که با سقوط آن، عمليات دشمن مختل شده، زمينه براي تهاجم نيروهاي حضرت فراهم مي گردد.

برگزيدن شهر مکه به عنوان نقطه آغاز قيام، پس برگزيدن عراق و کوفه به عنوان مرکزيت سياسي - نظامي حکومت و حرکت به سوي شام و گشودن بيت المقدس، شايد تأييدي بر اين سخن باشد؛ زيرا امروزه اهميّت سياسي، مذهبي و نظامي اين سه سرزمين بر کسي پوشيده نيست.

دسته اوّل از روايات درباره تسلّط حضرت بر سراسر جهان است که برخي عبارتند از:

حضرت رضا (ع) از پدرانش نقل مي کند که پيامبر اکرم (ص) فرمود: «وقتي مرا به معراج بردند... عرض کردم: پروردگارا! آيا اينان (امامان) پس از من جانشينان من خواهند بود؟ ندا آمد: اي محمد! آري، اينان دوستان و برگزيدگان و حجّت هاي من پس از تو بر بندگانم مي باشند و جانشينان و بهترين بندگانم پس از تو خواهند بود. به عزّت و جلالم سوگند، دين و آيينم را به وسيله آنان به افراد بشر غالب مي سازم و کلمه اللَّه را به وسيله آنان برتري مي بخشم و به وسيله آخرين آنان، زمين را از وجود سرکشان و گنهکاران پاک مي کنم و فرمانروايي شرق و غرب را به او مي دهم». [1] .

در تفسير آيه شريفه (الَّذينَ إنْ مَکَّنّاهُمْ في الأرضِ أقامُوا الصَّلوةَ و أتوْا الزَّکوة؛ [2] آنان که اگر در زمين حاکمشان گردانيم، نماز را به پا مي دارند و زکات مي دهند). امام باقر (ع) فرمود: «اين آيه مربوط به آل محمد (ص) و آخرين امامان است. خداوند شرق و غرب زمين را در اختيار و نفوذ حضرت مهدي (عج) و يارانش قرار مي دهد». [3] .

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «مهدي از فرزندان من است و به دست او خداوند شرق و غرب زمين را مي گشايد». [4] .

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «هنگامي که حضرت مهدي (عج) ظهور کند، خداوند دين را به جايگاه اصلي اش باز مي گرداند و پيروزي هاي درخشاني براي او و به دست او انجام مي دهد. در آن روزگار کسي بر روي زمين نمي ماند، مگر آن که مسلمان باشد و کلمه لاإله إلّا اللَّه را بر زبان داشته باشد». [5] .

امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم از ماست و گسترش فرمانروايي آن حضرت شرق و غرب را فرا مي گيرد». [6] .

نيز مي فرمايد: «هنگام قيام حضرت قائم (عج)، خداوند اسلام را بر همه اديان پيروزمي کند». [7] .

از پيامبر (ص) نقل شده است: «حضرت مهدي (عج)، لشکريانش را به سراسر زمين گسيل مي دارد». [8] .

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «اگر از زندگاني و پايان دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد،... خداوند مهدي (عج) را مي فرستد و به وسيله او، عظمت را به دين باز مي گرداند و پيروزي هاي درخشاني براي او و به دست او انجام مي دهد. در آن روزگار کسي بر کره خاکي نيست جز آن که ذکر لا إله إلا اللَّه بر زبان دارد». [9] .

جابر بن عبداللَّه انصاري مي گويد: رسول خدا (ص) مي فرمود: «ذوالقرنين، بنده اي شايسته بود که خداوند، او را بر بندگانش حجّت قرار داد. وي قوم خود را به سوي خدا دعوت کرد و به تقوا دستور داد؛ ولي آنان بر سرش ضربه اي زدند و او مدّتي از آنان پنهان شد؛ به طوري که آنان گمان بردند که مرده است. پس از مدّتي نزد قومش بازگشت؛ ولي باز بر سمْت ديگر سرش ضربه اي زدند.

در ميان شما شخصي است که به سنّت رفتار مي کند. خداي عزّوجلّ، براي ذوالقرنين در زمين اقتداري فراهم آورد و از هر چيز، وسيله اي براي او قرار داد و او را به شرق و غرب جهان رساند. خداوند متعال، رفتار و روش او را پيرامون امام غائب (ع) - که از فرزندان من است - جاري مي کند و او را به شرق و غرب زمين مي رساند و هيچ آبگاه و منزلي در کوه و بيابان باقي نمي ماند که ذوالقرنين بر آن گام نهاده باشد، جز آن که او گام مي نهد. خداوند براي او گنج ها و معادن زمين را آشکار مي سازد و با ايجاد ترس در دل دشمن، او را ياري مي دهد و زمين را به وسيله او پر از عدل و داد مي کند؛ چنان که قبل از قيام پر از جور و ستم شده است». [10] .

دسته ديگري از روايات به گشودن شهرهاي مخصوصي اشاره دارد که به گفتن چند روايت در اين زمينه بسنده مي کنيم:

اميرمؤمنان (ع) درباره حرکت مهدي (عج) به سوي شام مي فرمايد: «به دستور حضرت مهدي (عج)، امکانات حمل و نقل لشکريان فراهم مي شود. پس از اين فرمان، چهارصد کشتي ساخته مي شود و در کنار ساحل عکّا پهلو مي گيرند. از سويي، کشور روم با صد صليب - که همراه هر صليب ده هزار نفر نيرو است - بيرون مي آيند و با نيزه ها (و سلاح) خود طرسوس را مي گشايند. حضرت با سپاهيانش به آن جا مي رسند و از آنان به قدري مي کشند که آب فرات تغيير رنگ مي دهد و ساحل از اجساد آنان، بوي تعفّن مي گيرد. (باشنيدن اين خبر) کساني که در کشور روم مانده اند، به انطاکيه مي گريزند». [11] .

امام صادق (ع) مي فرمايد: «هنگامي که حضرت قائم قيام کند... لشکري به قسطنطنيه مي فرستد. چون آنان به خليج برسند، جمله اي بر روي پاهاي خود مي نويسند و از روي آب مي گذرند». [12] .

رسول خدا (ص) مي فرمايد: «اگر از دنيا جز يک روز نماند، به طور حتم، خداوند مردي از عترت مرا مي فرستد که همنام من است و پيشاني او مي درخشد، او قسطنطنيه و جبل ديلم را مي گشايد». [13] .

حذيفه مي گويد: «قسطنطنيه، ديلم و طبرستان گشوده نمي شود، مگر به دست مردي ازبني هاشم». [14] .

امام باقر (ع) مي فرمايد: «هنگامي که حضرت قائم قيام کند، قسطنطنيه، چين [15] و کوه هاي ديلم را گشوده، مدّت هفت سال فرمانروايي مي کند». [16] .

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «حضرت مهدي و يارانش حرکت مي کنند تا اين که وارد قسطنطنيه مي شوند و به جايي که پادشاه روم سکونت دارد مي روند وسه گنج را از آن جا بيرون مي آورند؛ گنجي از جواهرات، گنجي از طلا، و گنجي از نقره، آن گاه حضرت اموال و غنيمت ها را بين لشکريان تقسيم مي کند». [17] .

امام باقر (ع) مي فرمايد: «حضرت قائم، سه پرچم را براي (عمليات در) سه نقطه آماده مي سازد؛ پرچمي را به قسطنطنيه [18] گسيل مي دارد و خداوند آن جا را براي او مي گشايد؛ پرچم ديگري را براي چين مي فرستد و آن جا نيز حضرت گشوده مي گردد و پرچم سوم را براي کوه هاي ديلم [19] مي فرستند و آن جا به تصرف نيروهايش در مي آيد». [20] .

حذيفه مي گويد: بلنجر [21] و کوه هاي ديلم گشوده نمي گردد، مگر به دست مردي از آل محمد (ص). [22] .

حضرت علي (ع) مي فرمايد: «... سپس حضرت مهدي (عج) با هزار کشتي از شهر قاطع به سوي شهر قدس شريف رهسپار مي شود و از عکّا، صور، غزّه و عسقلان [23] وارد سرزمين فلسطين مي گردد، اموال و غنيمت ها را بيرون مي آورد. سپس حضرت مهدي (عج) وارد قدس شريف شده، در آن جا فرود مي آيد و همان جا اقامت مي گزيند تا زماني که دجّال ظاهر شود». [24] .

ابوحمزه ثمالي مي گويد: از امام باقر (ع) شنيدم که فرمود: «هنگامي که قائم آل محمد (ص) ظهور مي کند، به همراه او شمشيري است که آن را از نيام مي کشد و خداوند به دست او سرزمين هاي روم [25] چين، تُرک [26] ديلم، سند، هند [27] کابل، شام، و خزر را مي گشايد». [28] .

ابن حجر مي نويسد:... اوّلين پرچمي را که حضرت مهدي (عج) براي جنگ مي بندد، به تُرک روانه مي کند. [29] .

شايد منظور از سيف مخترط که در روايت ثمالي آمده است، کنايه از سلاح خاصي باشد که در دسترس حضرت مهدي (عج) قرار مي گيرد؛ زيرا براي گشودن همه سرزمين ها - که نياز به توان تهاجمي فوق العاده اي دارد - سلاحي مناسب لازم است که برتر از همه سلاح ها باشد؛ به ويژه اگر بگوييم که آن حضرت فعّاليت هاي گوناگوني را ازطريق عادّي انجام مي دهند.

درباره گشودن هند، کعب مي گويد: فرمانروايي که در بيت المقدس مي باشد، سپاهي را به هند گسيل مي دارد و آن جا را مي گشايد. آن گاه آن سپاه، وارد خاک هند مي شوند و گنج هاي آن جا را براي فرمانرواي بيت المقدس مي فرستند و او نيز آن جا را تزيين مي کند و پادشاهان هند را به صورت اسير نزد او مي آورند. شرق و غرب زمين براي آنان گشوده مي شود و نيروها در هند حضور خواهند داشت تا هنگامي که دجّال خروج کند. [30] .

حذيفه مي گويد: پيامبر (ص) فرمود: «طاهر فرزند اسماء با بني اسرائيل جنگيد و آنان را به اسارت گرفت و بيت المقدس را به آتش کشيد و مقدار هزار و هفت صد (يا نُه صد) کشتي طلا و جواهرات را از آن جا به شهر روميه آورد. به طور حتم، حضرت مهدي (عج) آنها را از آن شهر بيرون برده، به بيت المقدس باز مي گرداند». [31] .

هر چند قيام حضرت مهدي (عج) از مکه آغاز مي شود، ولي سرزمين حجاز [32] را پس از ظهور مي گشايد. امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) در مکه ظاهر مي شود و خداوند، سرزمين حجاز را مي گشايد و حضرت هر کس از بني هاشم را که در زندان است، آزاد مي سازد». [33] .

اميرمؤمنان (ع) درباره گشودن خراسان مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به حرکت خود ادامه مي دهد تا اين که خراسان [34] را مي گشايد و پس از آن دوباره به شهر مدينه بازمي گردد». [35] .

آن حضرت درباره گشودن ارمينيه [36] به دست حضرت مهدي (عج) مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به حرکت خود ادامه مي دهد تا اين که به ارمينيه مي رسد. چون مردم آن سرزمين او را مي بينند، يکي از راهبان دانشمند را براي مذاکره، خدمت حضرت مي فرستند. راهب به امام (ع) مي گويد: آيا مهدي تو هستي؟ حضرت مي فرمايد: آري، منم؛ آن که نامم در انجيل آمده است و بشارت داده شده که در آخر زمان، ظهور مي کنم. اوپرسش هايي را مطرح مي کند و امام (ع) پاسخ مي دهد.

راهب مسيحي، اسلام مي آورد؛ ولي ساکنان ارمينيه، سرپيچي و تمرّد مي کنند. پس ازآن سپاهيان حضرت وارد شهر مي شوند و پانصد هزار نفر از نيروهاي مسيحي را نابود مي سازند و خداوند با قدرت بي پايانش شهر آنان را بين آسمان و زمين معلّق مي کند؛ به طوري که پادشاه و اطرافيانش که در بيرون شهر مستقر شده اند، شهر را در وسط آسمان و زمين آويزان مي بينند.

پادشاه ارمينيه از ترس مي گريزد و به اطرافيانش نيز دستور مي دهد به پناهگاهي پناه برند. در بين راه، شيري راه را بر آنان مي بندد و آنان هراسان، سلاح ها و اموالي را که به همراه دارند، مي اندازند و سربازان حضرت که در تعقيب آنان مي باشند، اموال را مي گيرند و بين خود تقسيم مي کنند؛ به طوري که به هر يک، صد هزار دينار مي رسد». [37] .

بخش ديگري از جهان گشايي هاي حضرت در شهرهاي زنج است. حضرت امير (ع) در اين باره مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) به پيشروي خود ادامه مي دهد تا اين که به شهر زنج کبري مي رسد. در آن شهر هزار بازار است و در هر يک از بازارها، هزار مغازه وجود دارد و حضرت آن شهر را مي گشايد. [38] حضرت پس از گشودن آن جا، عازم شهري به نام قاطع - که به صورت جزيره و بر روي درياست - مي شود». [39] .

حضرت باقر (ع) درباره اعزام لشکريان مهدي (عج) به سراسر جهان مي فرمايد: «گويا حضرت قائم (عج) را مي بينم که سربازانش را به سراسر جهان گسيل مي دارد». [40] .

نيز آن حضرت مي فرمايد: «حضرت مهدي (عج) لشکريان خود را براي گرفتن بيعت، به سراسر جهان مي فرستد و ستم و ستمگر را نابود مي کند و شهرهاي گشوده شده، براي او تثبيت مي گردد و خداوند به دست مبارکش، قسطنطنيه را مي گشايد». [41] .


پاورقي

[1] کمال الدين، ج 1، ص 366؛ عيون أخبار الرضا، ج 1، ص 262؛ بحارالانوار، ج 18، ص 346.

[2] حج (22) آيه 41.

[3] تفسير برهان، ج 2، ص 96؛ ينابيع المودّه، ص 425؛ بحارالانوار، ج 51، ص 1.

[4] احقاق الحق، ج 13، ص 259؛ ينابيع المودّه، ص 487؛ بحارالانوار، ج 52، ص 378؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 218.

[5] عقد الدرر، ص 222؛ فرائد فوائد الفکر، ص 9.

[6] کمال الدين، ج 1، ص 331؛ الفصول المهمّه، ص 284؛ اسعاف الراغبين، ص 140.

[7] ينابيع المودّه، ص 423.

[8] القول المختصر، ص 23.

[9] عيون أخبار الرضا، ص 65؛ احقاق الحق، ج 13، ص 346؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 218.

[10] کمال الدين، ج 2، ص 394؛ بحارالانوار، ج 52، ص 323، 336؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 218؛ ر. ک: ابن حمّاد، فتن، ص 95؛ صراط المستقيم، ج 2، ص 250، 262؛ مفيد، ارشاد، ص 362؛ اعلام الوري، ص 430.

[11] ابن حمّاد، فتن، ص 116؛ عقد الدرر، ص 189.

[12] بحارالانوار، ج 52، ص 365.

[13] فردوس الاخبار، ج 3، ص 83؛ شافعي، بيان، ص 137؛ احقاق الحق، ج 13، ص 229 و ج 19، ص 660.

[14] ابن ابي شيبه، مصنّف، ج 13، ص 18.

[15] صين (چين) به آسياي شرقي گفته مي شود و شامل شوروي سابق، هند، نپال، برمه، ويتنام، ژاپن و درياي چين و کره مي شود (المنجد).

[16] بحارالانوار، ج 52، ص 339؛ احقاق الحق، ج 13، ص 352؛ الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 400.

[17] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 162.

[18] قسطنطنيه شهري در ترکيه است، که در قرن هفتم قبل از ميلاد ساخته شده و مدّتي پايتخت امپراتوري روم بوده است؛ معجم البلدان، ج 4، ص 347؛ اعلام المنجد، ص 28.

[19] ديلم نام سرزميني در بخش کوهستاني گيلان که در شمال قزوين قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج 1، ص 99؛ اعلام المنجد، ص 227؛ برهان قاطع، ج 1، ص 570.

[20] اثبات الهداة، ج 3، ص 585؛ بحارالانوار، ج 52، ص 388؛ ر. ک: بحارالانوار، ج 54، ص 332، حديث هاي شماره: 1، 6، 11، 14، 17، 18، 19، 34، 35، 36، 46.

[21] خزر (شوروي سابق)؛ معجم البلدان، ج 1، ص 99؛ اعلام المنجد، ص 214.

[22] عقد الدرر، ص 123 به نقل از: ابن المنادي، ملاحم.

[23] شهري در شام، از توابع فلسطين و بر روي ساحل درياست. اين نقطه، بين دو شهر غزّه و بيت جبرين قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج 3، ص 673.

[24] عقد الدرر، ص 201.

[25] روم اکنون پايتخت ايتالياست. در آن روزگار مرکز حکومتي بود که پادشاهاني با نام رسمي قيصر بر آن حکومت مي کردند و بر بخش بزرگي از جهان تسلّط داشتند، به طوري که گستره نفوذ آنان از درياي مديترانه، شمال آفريقا، يونان، ترکيه، سوريه، لبنان تا فلسطين را در بر مي گرفت و همه اين سرزمين ها را روم مي ناميدند.

[26] ترکستان در قاره آسيا قرار گرفته و بين چين و شوروي تقسيم شده است و شامل سين کيانغ از چين و ترکمنستان، ازبکستان، تاشکند، تاجيکستان، قرنجير، قزاقستان است؛ اعلام المنجد.

[27] شبه جزيره اي به شکل مثلث در جنوب آسيا است و شامل جمهوري هند، پاکستان، بوتان و نپال مي باشد؛ برهان قاطع، ج 1، ص 703؛ اعلام المنجد، ص 542.

[28] نعماني، غيبة، ص 108؛ بحارالانوار، ج 52، ص 348.

[29] القول المختصر، ص 26.

[30] عقد الدرر، ص 97، 319؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 81؛ حنفي، برهان، ص 88.

[31] عقد الدرر، ص 201؛ شافعي، بيان، ص 114؛ احقاق الحق، ج 13، ص 229.

[32] حجاز از شمال به خليج عقبه، از مغرب به درياي سرخ، از مشرق به نجد و از جنوب به عسير محدود مي شود؛ اعلام المنجد، ص 229 و به نقل حمويني، از اعماق صنعا در يمن، تا شام را حجاز مي نامند، و تبوک و فلسطين نيز جزو آن است؛ معجم البلدان.

[33] ابن حمّاد، فتن، ص 95؛ متقي هندي، برهان، ص 141؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ القول المختصر، ص 23.

[34] خراسان در آن روزگار به سرزمين هايي از ايران، افغانستان و شوروي گفته مي شد؛ اعلام المنجد، ص 267.

[35] الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 158.

[36] ارمينيه در آسياي صغير و محدود به کوه هاي آرارات، قفقاز، ايران، ترکيه و رود فرات مي باشد و روزگاري حکومتي مستقل داشت و پس از انقراض امپراتوري بيزانس، اين سرزمين بين ايران، روس، و عثماني ها تقسيم شد؛ المنجد، ص 25.

[37] همان، ص 162.

[38] همان، ص 164.

[39] همان، ج 1، ص 164؛ ر. ک: عقد الدرر، ص 200؛ احقاق الحق، ج 13، ص 229.

[40] مفيد، ارشاد، ص 341؛ بحارالانوار، ج 52، ص 337.

[41] ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ الفتاوي الحديثيه، ص 31.