بازگشت

مظهر اسم اعظم خداوندي


اسماي الهي معرف جمالي و جلالي ذات اقدس حق اند و اين اسماء به اعتبار جامعيت بعضي را بر بعضي فضل و مزيت و مرتبت است تا منتهي مي شوند به کلمه مبارکه جلاله الله که اسم اعظم است و کعبه جميع اسماء است که همه در حول او طائف اند، همچنين مظهر اسم اعظم و تجلي اتم آن انسان کامل کعبه همه است و فردي از او شايسته تر نيست و در حقيقت اسم اعظم الهي است، آن مظهر اتم و کعبه کل و اسم اعظم الهي در زمان غيبت خاتم اولياء، قائم آل محمد، مهدي موعود، حجه بن الحسن العسکري - صلوات الله عليهم اجمعين - است و ديگر اوتاد و ابدال کمل و آحاد و افراد غير کمل به فراخور حظ و نصيبشان از تحقيق به اسماي حسني و صفات علياي الهيه به آن مرکز دائره کمال، قرب معنوي انساني دارند، چنانکه در اين رساله به امداد ممد و مفيض علي الاطلاق و به توجهات اولياي حق و استمداد از آن ارواح قدسيه کالشمس في السماء الصاحيه به ظهور خواهد رسيد.

مطلب اهم از آن، اتصاف و تخلق انسان به حقائق اسماء است که دارائي واقعي انسان اين اتصاف و تخلق است و سعادت حقيقي اين است، حافظ گويد:



مرا تا جان بود در تن بکوشم

مگر از جام او يک جرعه نوشم



اين يک جرعه از درياها فزون تر است. آگاهي به لغات اقوام و السنه آنان هر چند فضل است، ولي آنچه منشاء آثار وجودي و موجب قدرت و قوت نفس ‍ ناطقه انساني و سبب قرب او به جمال و جلال مطلق مي شود، مظهر اسماء شدن آن است که حقائق وجودي به آنها صفات و ملکات نفس گردند و گرنه:



گر انگشت سليماني نباشد

چه خاصيت دهد نقش نگيني؟



اگر تعليم اسماء در کريمه و علم آدم الاسماء کلها [1] [2] تعليم الفاظ و لغات باشد، چگونه موجب تفاخر آدم و اعتلاي وي بر ملائکه خواهد بود؟

انساني که به لغت بيگانه آگاهي يافته است، فوقش اين است که از اين حيث به پايه يک راهي عامي اهل آن لغت رسيده باشد، و يا شايد اين حد هم صورت نپذيرد، لذا امين الاسلام طبرسي در تفسير شريف مجمع در تفسير کريمه و علم آدم الاسماء کلها فرمود: اي علمه معاني الاسماء اذا الاسم بلا معان لا فئره فيها و لا وجه لاشاره الفضيله بها. تا اينکه گويد: و قد روي عن الصادق عليه السلام انه سئل هم هذه الايه، فقال الارضين و الجبال و الشعاب و الاوديه ثم نظر الي بساط تحته فقال: و هذه البساط مما عليه. [3] .


پاورقي

[1] سوره بقره، آيه 32.

[2] نهج الولايه، ص 58.

[3] نهج الولايه، ص 58.