بازگشت

اشهد ان بولايتک تقبل الاعمال و تزکي الافعال و تضاعف الحسنات.


اَشهَدُ اَن بِوِلاَيَتِک تقبلُ الاَعمالُ وَ تُزَکيّ الاَفعالُ وَ تُضاعَفُ الحَسَناتُ وَ تُمحَي السيٍّئاتُ فَمَن جاءَ بولايتک و اعترف بامامتک قبلت اعماله و صُدٍّقَت اَقواله و تضاعَفَت حسناتُهُ و يُحَيت سَيٍّئاتُهُ وَمَن عَدَلَ عَن وِلايتک و جَهِلَ معرفتک و استبدل بِکَ غيرک کَتَبهُ الله علي مِنخَرِهِ فِي النّار و لم يقبل الله لَهُ عملا و لم يُقِم لَهُ يَومَ القِيمَهِ وَزناً

گواهي مي‌دهم که عمل‌ها با ولايت تو پذيرفته مي‌شوند. کارها پاکيزه و نيکي‌ها دو چندان، و بدي‌ها محو و نابود شود. بنابراين، هر که به ولايت تو معتقد و به امامت تو معترف باشد، اعمال و کردار او پذيرفته است و گفتارش تصديق، حسناتش دو چندان و بديهايش نابود شود. هر کس از ولايت تو روي برگرداند و عدول کند و مقام معرفت تو را نداند و ديگري را بجاي تو پيشوا قرار دهد، خدا با صورت در آتش سرنگونش کند، از او هيچ عملي را نخواهد پذيرفت و در روز قيامت براي او هيچ وزني اقامه نکند و بر پا ندارد.

امام باقر (ع) مي‌فرمايد:

ذِروَهُ الاَمرِ وَ سَنامُهُ وَ مِفتاحُهُ وَ بابُ الاَشياءِ وَ رِضَاالرحمنِ الطّاعَهُ لِلاِمامِ بَعدَ مَعرِفَتِهِ.

اِن اللّهَ عَزوَ جَل يَقُولُ: «مَن يُطِعِ الرسولَ فَقَد اَطاعَ اللّهَ وَ مَن تَوَلّي فَمااَرسَلناکَ عَلَيهِم حَفيظاً» [1] .

اَما لَو اَن رَجُلاً قامَ لَيلَهُ وَ صامَ نَهارَهُ وَ تَصَدقَ بجَميعِ مالِهِ وَ حَج جميعَ مالِهِ وَ حَج جميعَ دَهرِهِ وَ لَم يَعرِف وِلايَهَ وَلِيّ اللّهِ فَيُواليَهُ وَ يَکُونَ جَميعُ اَعمالِهِ بِدلالته اِلَيهِ، ما کانَ لَهُ عَلَي اللّهِ جَل وَ عَز حَقُّ في ثَوابِهِ وَ لا کانَ مِن اَهلِ الايمانِ. [2] .

بلندترين نقطه و قلّهِ دين و کليد آن، درِ همهِ چيزها و مايهِ خشنودي خداي مهربان، اطاعت کردن از امام پس از معرفت نسبت به او است. خداي عزّو جلّ مي‌فرمايد:

کسي که پيامبر را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است. و هر کس از پيروي ايشان سرباز زند، پس (اي پيامبر) ما تو را براي نگهباني او نفرستاديم.

توجه داشته باشيد که اگر شخصي شب‌ها را به عبادت و روزها را به روزه بگذراند و همهِ دارايي خود را صدقه بدهد و در تمام دوران عمرش به حج رود ولي اهل معرفت و ولايت وليٍّ خدا نباشد - تا او را دوست داشته و همراهي کند و همهِ اعمالش بر طبق راهنمايي و نظر او باشد - بر خدا حق پاداش پيدا نمي‌کند و هرگز از ايمان آورندگان و باورمندان نمي‌باشد. در يکي از احاديث مربوط به معراج آمده است که حضرت چنين فرمود:

شبي که من به سوي پروردگار جليل سير داده شدم (شب معراج) به من اين گونه وحي شد:«...اي محمّد، من تو و علي و فاطمه و حسن و حسين و امامان از فرزندانِ او را از اصلِ نور خود آفريدم و ولايتِ شما را بر اهل آسمان‌ها و زمين عرضه داشتم. پس هر کس آن را پذيرفت، نزد من از مؤ‌منان است و هر که آن را انکار کرد، از نظر من از کافران شد» و سپس فرمود:

«يا مُحَمدُ، لَو کانَ اَن عَبداً مِن عَبيدي عَبَدَني حَتي يَنقَطِعَ وَ يَصيرَ کَالشنٍّ البالي، ثُم اَتاني جاحِداً لِوِلايَتِکُم، ما غَفَرتُ لَهُ حَتّي يُقِر بِوِلايَتِکُم؛

اي محمّد، اگر يکي از بندگانِ من آنقدر مرا عبادت کند تا آن که قطعه قطعه شود و همچون مَشکِ پوسيده گردد، سپس با انکارِ ولايتِ شما نزدِ من آيد، من از او نمي‌گذرم تا آن که به ولايتِ شما اقرار و اعتراف نمايد.» [3] .

ابن ابي بصير گويد:

حضرت ابوالحسن (ع) دربارهِ قول خداي عزوجل «گمراه‌تر از آن کس که هوس خويش را بدون هدايت خدا پيروي کند کيست؟.» فرمود:

«وَ مَن اَضَلُّ مِمنِ اِتبَعَ هَواهُ بِغَيرِ هُديً مِنَ اللّهِ» قال: يعني مَنِ اتخَذَ دينَهُ رَاءيَهُ بِغَيرِ اِمامٍ مِن اَئِمهِ الهُدي. [4] .

کسي که را‌ي خود را دينش قرار دهد، بدون امامي از ائمّه هدي.

تنها راه هدايت از معبر امامان و پاکان هستي مي‌گذرد و راه‌هاي ديگر خود فريبي، خودرا‌يي و انحرافي بيش نيست.

رسول خدا (ص) مي‌فرمايد:

لَو اَن عَبداً عَبَدَ اللّهَ بَينَ الصفا وَالمَروَهِ اَلفَ عامٍ ثُم اَلفَ عامٍ حَتّي يَصيرَ کَالشنٍّ البالي، ثُم لَم يُدرک مَحَبتَنا، کَبهُ اللّهُ عَلي مِنخَرَيهِ فِي النّارِ. ثُم تَلا: «قُل لاَ اَسئَلَکُم عَلَيهِ اَجراً اِلا المَوَدهَ فِي القُربي» [5] و [6] .

اگر بنده‌اي در بين صفا و مروه هزار سال خدا را عبادت کند، و پس از آن نيز هزار سال ديگر، تا آن که همچون مَشکِ پوسيده شود، ولي محبّت ما اهل بيت را نداشته باشد، خداوند او را با صورت در آتش مي‌فکند.

سپس اين آيه را تلاوت فرمود:

«(اي پيامبر) بگو، من به خاطر انجامِ رسالتم، مزدي جز مودّت نزديکانم را نمي‌خواهم».

امام صادق (ع) مي‌فرمايد:

... اِنهُ مَن اَتَي البُيُوتَ مِن اَبوابِهَا اهتَدي‌. وَ مَن اَخَذَ في غَيرِها سَلَکَ طَريقَ الردي. وَ صَل اللّهُ طَاعَهَ وَلِيٍّ اَمرِهِ بِطاعَهِ رَسُولِهِ، وَ طاعَهَ رَسُولِهِ بِطاعَتِهِ. فَمَن تَرَکَ طاعَهَ وُلاهِ الاَمرِ، لَم يُطِعِ اللّهِ وَ لا رِسُولَهُ. [7] .

همانا هر کس از درهاي خانه‌ها وارد شود، اهل هدايت است و آن که از غير دَر بيايد، راه هلاکت پيموده است. خداوند اطاعت از وليّ امر خود را به اطاعت از رسولِ خود و اطاعت از رسول خود را با اطاعت از خود پيوند زده است. بنابراين، هر کس اطاعت از اولياي امر راترک کند، از خدا و رسول او اطاعت نکرده است.

باب هدايت «باب الله» و ورود به مسير اطاعت خداوند فقط اهل بيت (صلوات الله عليهم اجمعين) هستند و بس.

دوستي و محبّت به خاندان عصمت و طهارت راه اطاعت را هموار مي‌کند و همهِ موانع و مزاحمت‌ها را از بين مي‌برد. گناهاني که مزاحم سلوک و قرب انسان به ذات ربوبي مي‌شود، با گلواژه‌هاي محبّت به پايان هستي به بوستان‌هاي طهارت و پاکي تبديل مي‌شوند؛

«حبّنا اهل البيت يکفّر الذنوب و يضاعف الحسنات؛

رسول خدا (ص) مي‌فرمايد: دوستي ما خاندان اهل بيت گناهان را مي‌پوشاند و حسنات ونيکي‌ها را دو چندان مي‌سازد.» [8] .

و امام حسن (ع) مي‌فرمايد:

... وَ اِن حُبنا ليساقط الذنوب من ابن آدم کما يساقط الريح الورق من الشجر [9] .

همانا دوستي ما - اهل البيت - گناهان فرزندان آدم را فرو مي‌ريزد؛ همان گونه که باد برگان درخت را مي‌ريزاند.

آري، دوستي با پاکان زشتي‌ها را فرو مي‌خَلَد و زيبايي‌ها را مي‌افزايد و به شکوه و عظمت‌ها رهنمون مي‌گرداند.

حال اگر قدر و ارزش پاکان هستي را نشناسند و جايگزين براي آن پيدا کنند و با ناداني به معرفت و شناخت آنان به ديگران روي آورند، خداوند آنان را به صورت و روي در آتش در مي‌افکند. و اين هلاکتي است که خود آن را رقم زده‌اند.

در قرآن مي‌خوانيم:

اَلَم تَرَ اِلَي الّذين بَدلُوا نِعمَتَ اللّهِ کُفراً وَاَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ [10] .

آيا احوال کساني را که نعمت خدواند را به کفر تبديل کردند قوم خود را به سراي هلاکت در آوردند نديدي؟

در روايات بسيار مي‌خوانيم که امامان شيعه (ع) بيان فرمودند:

«نحن و الله نعمت الله التي انعمها علي عباده؛

به خدا سوگند نعمت‌هايي که تبديل شدند، وجود ما بود. ما را رها کردند و به دنبال رهبران ديگر رفتند. [11] .

در زيارت مطلقهِ حضرت امير (ع) مي‌خوانيم:

«السلام علي ميزان الاعمال؛

درود بر معيار و ميزان سنجش اعمال و کردار»

و امام صادق (ع) در تفسير آيهِ «و نضع الموازين القسط» فرمود: انبياء و اوصيا ميزانند. [12] .

آناني که دست از دامن پاک و پر خير «ميزان الاعمال» مي‌شويند و ناپاکان را پيروي مي‌نمايند، جز آلودگي و روسياهي نصيب شان نخواهد شد. از اين روست که در روز قيامت و فرجام کار «وزني» نخواهد داشت و ثقلي نمي‌يابند تا به فلاح و رويش و رستگاري بار يابند. سرانجام کار سنجش و ميزاني سبک و خفيف به آن‌ها مي‌رسد و به خوض و فرورفتن در پستي‌ها دچار [13] مي‌گردند.


پاورقي

[1] نساء/ 80.

[2] اصول کافي، کتاب الايمان و الکفر، دعائم الاسلام، ج5.

[3] بحار، ج27، ص200.

[4] اصول کافي، ج2، ص203، باب فيمن دان الله عزوجل بغير امام من الله جلّ جلاله ح1.

[5] شوري/ 23.

[6] تفسير مجمع البيان، ذيل آيه‌ي 23 سوره‌ي شوري.

[7] اصول کافي، کتاب الحج، ب معرفه الامام الرّدّ اليه، ح6.

[8] مالي الطوسي 164 / 274. ارشاد القلوب، ص 253. نقل از اهل البيت في الکتاب و السنّه، ص 426، ري شهري.

[9] الاختصاص، ص82. رجال الکشيّ: 1/ 329/ 178. نقل از همان.

[10] ابراهيم/ 28.

[11] نورالثقلين، ج2، ص544، ح 84.

[12] تفسير الميزان (نقل ازتفسير نور)ج4، ص18.

[13] اعراف/ 9 و 8.