بازگشت

و ا نک خازن کل علم و فاتق کل رتق و محقق کل حق و مبطل کل باطل


همانا، تويي گنجينهِ هر علم و شکافندهِ هر بسته شده و ثابت کنندهِ هر حقّي و باطل کنندهِ هر باطلي.

از امام باقر نقل شده که فرمودند:

«اذا قام قائمنا وضع يده علي رووِ‌س العباد فجمع بها عقولهم و کَمُلَت بِها ا‌حلامُهُم؛ [1] .

زماني که قائم ما قيام کند، دست خود را بر روي سَر مردم مي‌گذارد، و بدان وسيله، عقل‌هاي آنان و استعدادهاي دروني‌شان جمع و متمرکز مي‌شود و از هرز و هدر شدن رهايي مي‌يابد و افکار و انديشه‌هايشان کامل مي‌گردد.»

ابن مسکان گويد:

از حضرت صادق (ع)، شنيدم که فرمود:

«اِن المُؤ‌منَ في زَمانِ القائِمِ وَ هُوَ بِالمَشرِقِ لَيَري اَخاهُ الّذي فِي المَغرِبِ وَ کَذا الّذي في المَغرِبِ يَري اَخاهُ الّذي في المَشرِقِ؛ [2] .

در زمان دولت قائم، يک فرد با ايمان که در مشرق باشد، برادرش را در مغرب مي‌بيند. و آن کسي که در مغرب است، برادرش را که در مشرق مي‌باشد، مي‌بيند.».

دانشمندان، در تحقيقات خود، بدين باور دست يافته‌اند که انسان‌ها، تاکنون بخش فراواني از استعداد و قدرت فکري خود را نتوانسته‌اند مهار کنند و مورد استفاده قرار دهند. اگر انسان بتواند، به آن دست يابد، مي‌تواند از اين طرف عالم با آن طرف عالم، بدون هيچ ابزار و رسانه‌اي، ارتباط برقرار کند. [3] .

همهِ اين محروميّت‌ها، از غيبت آن عزيز است و اين که بشر بدون او، از اين گرفتاري‌ها و حرمان‌ها رهايي نخواهد يافت، و تا زمينه‌ها آماده نشود و بلوغ بشر و درک اضطرار به او و اقدام‌هاي ممکن، انجام نگيرد و وظايف دوران غيبت عملي نگردد، محروميّت و حرمان، همچنان گريبان ما را خواهد گرفت.

آري او خازن و گنجينهِ تمامي دانش‌هاست، که در حديثي از امام صادق نقل شده است:

«اَلعِلمُ سَبعَه وَ عشرِوُنَ حَرفاً. فجميعُ ما جائَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ. فَلَم يَعرِفِ النّاسُ حَتي اليَومَ غَيرَ الحَرفَينِ فِاًِذا قامَ قائِمُنا اَخرَجَ الخَمسَهَ و العِشرينَ حَرفاً، فَبَثّها فِي النّاسِ و ضَم الَيها الحَرفينِ، حَتّي يَبَثُّها سَبعَهَ و عِشرينَ حَرفاً؛ [4] .

علم، بيست و هفت حرف است. هر آن چه که تاکنون پيغمبران آورده‌اند، دو حرف است. و علم و دانش مردم، بيش از دو حرف نيست و از آن فراتر نرفته است. اگر قائم ما قيام کند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون مي‌آورد و آن را در ميان مردم منتشر مي‌سازد و آن دو حرف را هم به آن‌ها ضميمه مي‌کند، تا آن که بيست و هفت حرف - علم - را منتشر سازد.

«و خُزّانَ العلم»، [5] .

يعني، تمامي علوم الهي و اسرار رباني و دانش‌هاي حقيقي و آن چه که کتاب‌هاي الهي شامل آن است، در نزد امامان معصوم (ع) ذخيره شده است. ايشان، راسخان در علم و دانايان به تأ‌ويل قرآن و فصل خطاب هستند. ابي بصير گويد، که حضرت صادق (ع) فرمود:

«ما راسخان در علم هستيم و به تأ‌ويل قرآن آگاه هستيم.» [6] .

بُريد بن معاويه، از امام باقر يا امام صادق (ع) روايت کرده است که حضرت در تفسير آيهِ «و ما يَعلَمُ تأ‌ويَلهُ الاّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فيِ العِلم» فرمود:

«رسول خدا، در را‌س راسخان در علم قرار دارد؛زيرا، خداوند تمامي آن چه را که بر حضرت رسول (ص) فرو فرستاد اعمّ از تنزيل و تأ‌ويل، به وي آموخت و خداوند چيزي را فرو نفرستاد که حضرت رسول (ص) تأ‌ويل‌اش را نداند و نيز جانشينان آن حضرت، تمامي تفسير و تأ‌ويل امور را مي‌دانند.» [7] .

از ابي بصير، روايت شده که گفت: از حضرت باقر (ع)، شنيدم که دربارهِ آيهِ «بَل هُوَ آيات بَيّناتٌ في صُدُورِ الذينَ اوتوا العِلم» [8] سخن مي‌گفت و با دست به سينهِ مبارک‌اش اشاره کرد. [9] .

و امام صادق (ع) مي‌فرمايند:

«صاحبان دانش امامان هستند. [10] [11] .

فاتِقُ کُلٍّ رَتقٍ؛

تو شکافندهِ هر امر بسته شده هستي.

گره‌هاي کور در تمامي عرصه‌ها به دست با کفايت تو گشوده مي‌شود. تويي که گنج‌هاي علم و دريچه‌هاي شکوفايي استعدادها را مي‌گشايي و آن چه که خير است به دست تو بازگشايي مي‌شود و آن چه که شرّ است، به دست تو بسته مي‌شود. از همين رو است که نگاه ما به دست تو التماس مي‌کند و زبان دل مان، اين گونه «وَارتُق به فَتقَنا» [12] زمزمه مي‌سُرايد که‌

«بار خدايا! تمامي گره‌ها را در تمامي عرصه‌ها، به دست آن سفر کرده باز کن.».

وَ مُحقق کلٍّ حقٍّ؛

تو ثابت کنندهِ هر حق و حقيقت هستي.»

در زيارت جامعهِ کبيره مي‌خوانيم:

«وَ الحقّ ُ مَعَکُم و فيکُم و اليکم؛

حقّ و حقيقت، با شما ائمه همراه است. و در پيروي از گفتار و کردار شما است و آن، چيزي است که از شما به ما رسيده است و هر حقّي که در بين مردم رواج دارد، منشأ آن، شما هستيد و از شما گرفته‌اند.».

محمد بن مسلم گويد:

از حضرت باقر (ع) شنيدم که فرمود:

«لَيسَ عِندَ ا‌حَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌ وَ لا صَوابٌ وَ لا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ يَقضي بِقَضاءِ حق اًِلاّ ما خَرَجَ مِنّا ا‌هلِ البَيتِ وَ اذا تَشَعبت بهم الا‌موُرُ کانَ الخَطاء مِنهُم وَ الصوابُ مِن عَليٍ (ع)» [13] .

«در نزد هيچ کس از مردم، حق و راستي نيست وهيچ کس به حقّ قضاوت نمي‌کند، مگر اين که از طريق ما اهل بيت باشد و اگر امور ولايت و امامت بر شما مشتبه شد، بدانيد که خطا از ديگران و حق با علي (ع) است:»

گرچه در گذشته، قدر و منزلت شما را ندانستند و استعداد تحقق حق و اجراي آن را نداشتند، ولي با ظهور تو، چهرهِ هستي دگرگون خواهد شد و تو، حقّ را حاکميّت مي‌بخشي و داد و عدالت را مي‌گستري و برکات زمين و آسمان را به نمايش مي‌گذاري.

«و مبطل کُلٍّ باطل»

و تو در هم کوبندهِ تمامي باطل‌ها خواهي شد:

(وَ قُل جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلَ اِنّ الباطل کان زهوقاً) [14] .

و بگو حق آمد و باطل نابود شد، همانا باطل، نابود شدني است.

حق، آن چنان بر باطل هجوم مي‌برد که جايي براي آن باقي نمي‌گذارد و نابودش مي‌سازد:

(نَقذِفُ بِالحِقٍّ عَلَي الباطِلِ فَيَدمغه). [15] باطل، کفِ روي آب آست که از آرامش و سکون حق فرصت مي‌گيرد تا روي آن خود مي‌نمايد. اگر آب زُلال، قدرت خود را به کار گيرد و جريان توفنده و هجوم خود را به راه اندازد، آن را در هم مي‌کوبد، به حاشيه مي‌راند. و هميشه، با غروب حق، باطل جرئت جلوه و طلوع يافته است و در خلا حقّ، جسارتِ رجز خواني و بروز را مي‌يابد.

آن گاه که جلوهِ حقّ و خود حقّ، از سفر باز آيد و طلوع کند، غروب باطل‌ها را به تماشا مي‌نشينيم: «عن ابي جعفر (ع)، في قوله تعالي: «و قل جاء الحق و زهق الباطل»، قال: «اذا قام القائم ذهبت دوله الباطل.» [16] امام باقر (ع)، در تفسير اين آيهِ شريف مي‌فرمايد:

«زماني که حضرت قائم قيام کند و ظهور فرمايد، دولت‌هاي باطل نابود خواهند شد.».


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 328، ح 47؛ اصول کافي، ج 1، ص 25، و ج 2، ص392.

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 391، ح 213.

[3] از بيانات مقام معظم رهبري براي گروه مهدويت استفاده شده است.

[4] بحارالانوار، ج 52، ص 336، ح 73.

[5] زيارت جامعهِ کبيره.

[6] کافي، کتاب الحجه، راسخون في العلم.

[7] کافي، ج 1، کتاب الحُجّه، باب راسخون في العلم.

[8] عنکبوت، 49.

[9] کافي، ج 1، باب ان الائمّه قد اوتواالعلم و اثبت في صدورهم.

[10] همان.

[11] شرح زيارت جامعه کبيره، شبّر، ص 58 - 59.

[12] دعاي افتتاح.

[13] کافي، ج 2، ص 25، ح 1.

[14] اسراء، 81.

[15] انبياء 18.

[16] نور الثقلين، ج 3، ص212، ح 407.