بازگشت

و نعتک ببعضِ نعوت التي ا نت ا هلها و فَوقَها


و تو را متصف کرد به بعض صفات‌ات که توشايسته‌ي آني و بايستهِ فوق آن.

اي آقا و سرور من: چه گونه مي‌توان به قلّه‌هاي معرفت تو دست يافت؟

راهي نيست مگر آن که اين سان سرود عرفاني خود را زمزمه سر دهم:

«مَوالِيّ لا اُحصي ثَنائکُم وَ لا ا‌بلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم وَ مِنَ الوَصفِ قَدرَکُم»؛ [1] .

اي سروران‌ام! من توانايي ستايش شما را ندارم».هم چنانکه ستايش خداوند نيز امکان ندارد.

رسول خدا نقل مي‌فرمايند:

«سُبحانَک لا ا‌حصي ثَنائي عَلَيک ا‌نتَ کَما ا‌ثَنيتَ علي نفسکَ»؛ [2] .

منزّه هستي تو اي خداوند و من از ستايش تو ناتوان‌ام تو آن چنان هستي که خود خويشتن را ستوده‌اي.

امامان را نمي‌توان وصف کرد؛ زيرا، آنان مظاهر صفات و اسماي خداوند هستند و براي غير ا‌ئمه، شناختن کمالات و فضايل ايشان ممکن نيست.

پيامبر اکرم (ص) نيز فرمود:

«اي علي! جز من و تو کسي ديگر خدا را نشناخته است و جز خداوند و تو، کسي ديگر مرا نشناخته است و جز خدا و من، کسي ديگر، تو را نشناخته است». [3] .

و معناي جملهِ «و لا ا‌بلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم و مِنَ الوَصفِ قَدرَکُم»

نيز چنين است؛ يعني، من به عمق ستايش شما نمي‌رسم و نمي‌توانم منزلت شما را آن طور که شايسته است، توصيف کنم.» [4] .

حضرت رضا (ع) در وصف امامان بر حقّ چنين مي‌فرمايد:

«... امام، يگانهِ زمان خود است؛ کسي به رتبهِ او نتواند رسيد؛ هيچ دانشمند با او برابر نباشد؛ جايگزين ندارد؛ مانند و نظير ندارد؛ به تمام فضيلت‌ها مخصوص است، بي‌آن که خود او در طلب‌اش کوشيده باشد و به دست آورده باشد، بلکه امتيازي است که خدا از فضل و بخشش به او عنايت فرموده است.

چه‌کسي‌است‌که بتواند امام‌را بشناسد يا انتخاب‌امام براي او ممکن باشد؟هيهات: در اين جا خردها گم گشته، خويشتن‌دار‌ها بي‌راهه رفته‌اند، عقل‌ها سرگردان‌اند، ديده‌ها بي‌نورند، بزرگان کوچک شده‌اند حکيمان متحيّرند، خردمندان کوتاه فکرند، خطيبان درمانده‌اند، انديشه‌وران نادان‌اند، شعرا وامانده‌اند، اديبان ناتوان‌اند، سخنوران در مانده‌اند و نتوانند يکي از شئون و فضايل امام را توصيف کنند. همگي به عجز و ناتواني معترف‌اند.

چه گونه ممکن است تمام اوصاف و حقيقت امام را بيان کرد يا مطلبي از امر امام را فهميد و جايگزيني که کار او را انجام دهد، براي‌اش پيدا کرد؟! ممکن نيست! چه گونه و از کجا؟! در صورتي که او از دست يازان و وصف کنندگان، اوج گرفته و مقام ستاره در آسمان را دارد! او، کجا و انتخاب بشر؟! او، کجا، و خرد بشر؟! او، کجا و مانندي براي او؟!...» [5] .


پاورقي

[1] زيارت جامعهِ کبيره.

[2] المستدرک، حاکم نيشابوري، ج 1، ص 306.

[3] بحارالانوار، ج 39، ص 84.

[4] شرح زيارت جامعه، عبدالله شبّر، ص 175.

[5] اصول کافي، ج 1، ص 287.