بازگشت

السلام عليک سلام من عرفک بما عرفک به الله


سلام بر تو! سلام کسي که معرفت و شناخت خود را از تو، از ناحيهِ خداوند به دست آورده است.

سلام خود را بر آن سترگي روانه مي‌سازيم که شناخت و معرفت‌اش را از آفريدگار هستي دريافت کرده‌ايم. افق سلام و ارادت من، به بلندايِ درک و دريافت من است، آن معرفتي که از آبشار آسمان و عنايت الهي باريدن گرفته و تمامي وجود مرا و بندگان را و هستي را زير بارش خود درآورده است. اگر من با سلام خود نهايت عشق و ارادت خويش را به تو فرياد مي‌کنم و پنجرهِ طوفاني نهاد و خمير خود را مي‌گشايم، همه، از بذر معرفتي است که با دستان باغبان هستي در پنهان خانهِ وجودم کِشته است و پنجره‌هاي دل‌ام را با ريسمان خود و «حبل الله المتين» [1] گِره زده است. و اين گونه نجواي عشق را «اللهم عرّفني حجتک» وِرد زبان‌ام ساخته و زمزمه مي‌کند که «اي همهِ اميد من و اي خالق هستي! تو خود گِل مرا با معرفت وليّ و حجّت‌ات سرشتي و بدينسانِ عطرِ توحيد را بر وجودم هويدا کردي، حال، منِ بي‌قرار از معرفت و عشق به ولايت و توحيد، لايه‌هاي بالاتر و بيش‌تر از معرفتِ حجّت را مي‌طلبم. و اين گونه است که با چنگ زدن به ريسمان ولايت و اطاعت تو، از چاه نفس و دنيا و شر شيطان و مردم [2] نجات يافته و فراسوي رشد و قربِ رضوان اکبر را به آسمان هدايت در مي‌نوردم.

او - حجّت تو - سبب متصل [3] و رحمت پيوستهِ [4] آسمان و زمين است. اين سبب و ريسمان متين، از ناحيهِ تو فرستاده شده و معرّفي شده است و کام نهادمان را شيرين ساخته است.

اگر چنين نکرده بودي، من خود را گُم کرده بودم و در وادي گمراهي سرگردان بودم. «فاًن لم تعرفني حجّتک ضللتُ عن ديني». [5] .

«فبهم مَلاَت سمائک و ا‌رضک» [6] هستي را با آنان پوشش دادي و از نور آنان پُر کردي. کام هستي و ذائقهِ هستي با معرفت و شناخت اين پاکان ديرآشناست. اين نور و ريسمان متين را، او از آسمان به سرزمين قلب ما فرستاده است، و با اين نور و ريسمان متين است که مي‌توانيم به آستان قُرب او بار يابيم‌. قلّه‌ها و صخره‌هاي رشد را لايه لايه بالا رفته و در سايه سار رضوان اکبر آشيانه برگزينيم «حتي ظَهَرَ اَن لا اله الا انت». [7] او، نور را تابنده است و ما پنجره ظرف قلب خويش را گشوده‌ايم. او، ريسمان حجت و ولايت را فرستاده است و ما به آن چنگ زده‌ايم و به آسمان توحيد صعود کرده‌ايم و در ظهور توحيد، جشن بندگي خود و سلوک عبوديّت را گرفته و از بلوغ معرفت و محبت او سرشار و سرمست‌ايم. «لولانا ما عرف الله»؛ [8] .

اگر ما امامان معصوم - نبوديم خداوند شناخته نمي‌شد.

از آن چه گفته شد، چنين به دست مي‌آيد که خداوند، اين خاندان پاک و معصوم را به ما مي‌شناساند و آنان هم خداوند را به ما مي‌شناسانند.

«به طوري که در عالم ارواح و اجساد، هيچ فرشتهِ مقرّب، پيامبر مرسل، راستگو، شهيد، دانا، نادان، پست، فاضل، مؤ‌من صالح، بدکار ناشايست، ظالم ستمگر، شيطان خبيث و نه مردمي که حدّ اعتدال اوصاف را دارند و دانا و حاضرند، باقي نمانده است.مگر اين که خداوند، عظمت مقام و منزلت شما را به ايشان شناسانده است: «... والاّ عرّفهم جلاله ا‌مرکم و عِظَم خَطَرِکم» [9] .

آري تو حجت آشکار خدا هستي: «حجّه الله الّتي لا تخفي» [10] بذر معرفت تو را، خالق هستي کاشته است، ولي صد افسوس که دستان پليد و شيطان‌هاي اِنسي و جنّي، مسير کاشت و برداشت اين بذر معرفت را رصد کرده و پيوسته «رشد» آن را صدّ و مانع شده‌اند.

عدّه‌اي پس از يقين و اطمينان به حقيقت‌ها، از روي ظلم و برتري جويي، دست به انکار و ستيز با آن مي‌زنند:

«وَ جَحَدُوا بها وَ استَيقَنتها ا‌نفسهم ظلما و علوا»ً [11] .

امام صادق (ع)، در حديثي ضمن بر شمردن اقسام پنج گانه کفر، يکي از اقسام آن را «کفر جحود» مي‌نامد، و يکي از شعبه‌هاي جحود را اين گونه بيان مي‌فرمايد:

«هو ان يجحد الجاحد و هو يعلم ا‌نّه حق قد استقر عنده و قد قال الله عزّ و جلّ «وجحدوا بها واستيقنتها ا‌نفسهم ظلما و علواً؛»؛ [12] .

آن، عبارت است از چيزي که انسان آن را انکار کند در حالي که مي‌داند «حقّ» است و نزد او ثابت است...»

در روايتي ديگر امام صادق (ع)، بيان مي‌فرمايد:

چگونه علماي يهود از حق چشم‌پوشي کردند، در حالي که آنان، به واقع و حق، علم داشتند آنان، از روي تورات و انجيل به دست آورده بودند که آستانهِ بعثت رسول اکرم است و از ويژگي‌هاي او، به خوبي آگاه بودند، همان گونه که فرزندان خود را مي‌شناختند. «الذين آتيناهم الکتاب يعرفونه کما يعرفون‌ا‌بنائهم» [13] و ازصفات آن حضرت و ياران او و بعثت و مهاجرت‌اش آگاهي داشتند: «محمد رسول الله و الذين معه ا‌شداء علي الکفار رحماء بينهم تريهم رکعاً سجداً يبتغون فضلاً من الله و رضواناً سيماهم في وجوههم من ا‌ثر السجود ذالِکَ ِّمثلهم في التورات و مثلهم في الاًنجيل». [14] .

محمد، فرستادهِ خداست و همراهان‌اش بر کافران، دل سخت و با شدّت هستند و با هم مهربان. آنان را در حال رکوع و سجود بنگري که فضل و رحمت خدا و خشنودي او را به دعا مي‌طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده، نشان‌ها پديدار است. اين، در کتاب تورات و انجيل است که مثل حال‌شان...».

آن حضرت در ادامهِ حديث مي‌فرمايند:

«پس از زماني که خداوند نبي اکرم (ص) را مبعوث فرمودند، اهل کتاب، او را شناختند همان گونه که در قرآن آمده است: «فلّما جاءهم ما عرفوا کفروا به» [15] او را شناختند و از حقيقت چشم پوشانيده و کفر ورزيدند. اين اهل کتاب، همان‌هايي بودند که قبل از بعثت حضرت‌اش؛ عرب را خطاب مي‌کردند که آستانهِ ظهور و بعثت پيامبر است و او در مکّه خروج خواهد کرد و به مدينه هجرت مي‌کند و او آخرين پيامبر الهي است و برترين آنان... و رجز سر مي‌دادند که ما، در رکاب او و به همراه او با شما جنگ خواهيم کرد، ولي آن گاه که او، مبعوث گرديد و تمامي خصوصيات و ويژگي‌ها را در وي آشکارا يافتند، شعله‌هاي حسد آنان شراره زد و در کفر، معرفت‌هاي خود را سوزانيدند. همان گونه که در قرآن چنين آمده: «و کانوا من قبل يستفتحون علي الذين کفروا فلّما جاءهم ما عرفوا کفروا به» [16] و [17] .

مباد آن روزي که ما هم از تبار آنان باشيم و با رجزها، دل خوش کنيم و خود را در زمرهِ مهدي باوران و مهدي ياوران آن عزيز سفر کرده بدانيم، و ناله‌ها سر دهيم که «اگر بيايي، در رکاب‌ات جان و سر مي‌دهيم»، ولي آمادگي‌هاي لازم را فراهم نياورده باشيم.

قرآن، اينگونه جريان تاريخي يهود و عالمان آن را به ياد مي‌آورد و تحليل مي‌کند و بدين سان مسلمانان را «سير» و «نظر» مي‌دهد تا در فضاي موجود، با ملاک و معيارهاي درست، فراسوي خود را دريابيم و اسير دشمنان ديرينه نگشته، فريب آنان را نخوريم، و حدّاقل، احتمال اين را بدهيم که صهيونيسم که در قالب «يهودي - مسيحي» جريان يافته است، با علم و آگاهي، در آستانهِ ظهور حضرت مهدي (عج) به تکاپو افتاده است و تهاجم گستردهِ خود را، به عنوان «اقدامي پيشگيرانه» آغازکرده است. از اين رو، ماشين جنگي صهيونيسم، يعني امريکا، بر خلاف راهبردهاي پيشين خود، به شيوهِ مستقيم و بي‌مهابا، وارد عرصه گرديده و با شتاب و با صراحت و صلابت، براي رسيدن به اهداف خود مي‌تازد.


پاورقي

[1] دعاي ندبه.

[2] دشمن چهار گانهِ انسان‌ها؛ نفس، دنيا، شيطان، مردم.ر.ک صراط، استاد صفايي، ص 47 و 48 و 49 و 64 و 65.

[3] دعاي ندبه. «ا‌ين السبب المتصل بين الا‌رض و السماء».

[4] الرحمهً الموصوله. زيارت جامعه کبيره.

[5] دعاي حضرت صاحب الامر. مفاتيح.

[6] دعاهاي هر روز ماه رجب، مفاتيح.

[7] همان.

[8] المختصربصاير الدرجات، حلي، ص 129. حديث از امام صادق (ع) است.

[9] زيارت جامعه کبيره.

[10] دعاي حضرت صاحب الامر، فصل نامهِ انتظار، ش 7، مقالهِ تنها راه.

[11] نمل، 14.

[12] نور الثقلين، ج 1، صص 99، ح 277.

[13] بقره، 146.

[14] فتح، 29.

[15] بقره: 89.

[16] بقره: 89.

[17] نورالثقلين، ج 1، ص 99 - 100، ح 278.