بازگشت

السلام عليک يا نور الله الذي لا يطفي


درود و سلام بر تو؛ اي نور خدايي که خاموش نشود.

ابوخالد کابلي گويد: از امام باقر (عليه السّلام) درباره ي قول خداي تعالي «فآمنوا بالله و رسوله والنور الذي أنزلنا» [1] پرسيدم. فرمود:

اي ابا خالد! به خدا! مقصود از «نور»، ائمه (عليهم السّلام) هستند. اي ابا خالد! نورِ امام، در دل مؤمنان، از نور خورشيدِ تابان در روز، روشن تر است و ايشان اند که دل هاي مؤمنان را منوّر مي کنند. خدا، از هر کس که خواهد، نور ايشان را پنهان مي دارد. پس در اين صورت، دل آنان تاريک گردد و در ظلمت رود. [2] .

نور، کيفيّتي است که در ذات خود روشن و پيدا است و همچنان روشن کننده و پيدا کننده مقصود از اين که «امامان (عليهم السّلام) نور خداوند هستند»، اين است که ايشان، جهان را به وسيله ي علم و هدايت خداوند و يا به وسيله ي نور وجود خود، روشنايي بخشيده اند. [3] .

در روايت ديگري، امام باقر (عليه السّلام) به ابوخالد کابلي درباره ي تأويل و تفسير اين آيه، چنين مي فرمايد:

اي ابا خالد! به خدا قسم! مقصود از نور، «امامان از خاندان محمد (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم)» هستند تا روز قيامت به خدا که ايشان اند همان نور خدا که فرو فرستاده است. به خدا که ايشان اند نور خدا در آسمان ها و زمين... [4] .

محمّدبن مروان از امام صادق (عليه السّلام) نقل مي کند که حضرت فرمودند: «خلقناالله من نور عظمته [5] ؛ خداوند، ما را از نور عظمت اش آفريد.».

امام صادق (عليه السّلام) به مفضّل فرمودند: «ألا إنّا خلقنا من نورالله [6] ؛ آگاه باش و متوجّه باش به اين که خداوند، ما را از نور خودش آفريده است.».

در سوره ي نور مي خوانيم، خدا، نور آسمان ها و زمين است: «الله نورالسماوات والأرض» [7] امام رضا (عليه السّلام) درباره ي اين آيه مي فرمايند: «يعني، خداوند، هدايت کننده ي اهل آسمان و زمين است.». [8] .

در ذيل همين آيه ي نور و مرحله ي پاياني آن، آمده است: يهدي الله لنوره من يشاء؛ خداوند، هر کس را که بخواهد، به نور خودش هدايت مي کند.

از اين مطلب، چنين استفاده مي کنيم که خداوند، نور آسمان و زمين و هدايت کننده ي آن ها است وهستي را تحت هدايت و ربوبيّت خود قرار داده است، و اگر توفيق هدايت را يار و همراه کسي قرار دهد، او را به سوي نور خود رهنمون مي سازد. و او با «نور خدا» مسير هدايت را به سلامت طي خواهند کرد.

از طرفي، در روايات فراوان آمده است که مقصود از «لنوره» و «نور خدا»، امام و امامت اهل بيت (عليهم السّلام) است. امام صادق فرموده اند: «معناي «يهدي الله لنوره مَن يشاء»، يهدي الله للأئمّة مَن يشاء [9] است؛ يعني، خداوند هر کس را که بخواهد، به امامان هدايت مي کند.».

اين امامان معصوم و پاک سرشت اند که نقش هدايت بشر را به سوي «نور هستي» ايفا مي کنند.

آري، خدا که نور هستي است، هر کس را که زمينه هاي پذيرش هدايت را دارا باشد، نه هدايت گريز، به سوي نور خودش، يعني امامان معصوم، هدايت مي کند و آنان نيز آدميان را حيات مي بخشند و با «سرعت نوري» سمت و سوي خداي نامحدود و لايتناهي را نشان مي گيرند؛ چه که آنان، «معالم» [10] و نشانه هاي راه هدايت هستند، و قُرب او را هموار مي سازند و همراه مي شوند.

قرب خداي عزيز و قدير و نامحدود را، با اين عمر محدود و اندک، نمي تان با «پياده گان لنگ» همراه و همسفر شد! اين مسير، نياز به «سبيل و راه» و «باب و ورودي» و «صراط مستقيم نه بيراهه و کژراهه ها» و «وجه و جهت» و «عين و ديدباني» و «يد و دست گيري رحيمانه» و «وسيله و ذريعه و ادوات و امکانات و...» و... دارد! خدا را با کساني که ويژگي هاي خدايي دارند و مظهر و جلوه گاه صفات او هستند، بايد همراه شد. از اين رو است که خداوند، از نور خود، آن پاکان هستي را آفريده است و با آنان، مسير خود و قرب خود را نشان گذاري [11] کرده است و علامت هاي [12] آن راه را به نمايش گذاشته است. بايد در مسير و با سرعت تمام و سعي و کوشش ممکن، در حرکت بود تا از بهره و رشد و شکوفايي و نجات باز نماند: «ساعٍ سريعٌ نجي». [13] .

اين گونه است که «نور هستي»، امور هدايت بشر را به برگزيدگان پاک خويش سپرده است و هر کس را که، ظرفيّت هدايت پذيري داشته باشد و هدايت گريز نباشد، به اين پاک سرشتان هدايت مي کند و نور خود را (امامان) چراغ راه آنان خواهد کرد. امام باقر (عليه السّلام) به زراره فرمودند:

لا! وَاللّهِ! ما ألْهَمَ المؤمنين حقّنا إلّا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ [14] ؛ نه! به خدا سوگند! حقّ ما را کسي جز خدا به مؤمنان الهام نمي کند.». آري خداوند است که به هدايت پذيران توفيق معرفت، محبّت و اطاعت امامان را عنايت مي کند.

امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد: «خداي تبارک و تعالي، اگر مي خواست، خودش را بي واسطه به بندگان اش مي شناسانيد، ولي ما (امامان) را در ورود و صراط و سَبيل و راه و طريق و جهت معرفت خودش قرار داد: «إنّ الله تبارک و تعالي لَوْ شاءَ لعرّفَ العبادَ نَفسَهُ ولکن جَعَلنا أبوابه و صراطه و سبيله و الوجه الذي يُؤْتي منه.». [15] .

تنها راه عبوديّت و معرفت و اطاعت خداوند، خاندان پاکان و اهل بيت (عليهم السّلام) است. در روايات فراوان، اين مطلب، به خوبي، موج مي زند. امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند:

«بعبادتنا عُبدالله ولولا نحن ما عبدالله [16] ؛ با فرمان بري از ما، خدا پرستش مي شود. مردم، از طريق ما، عبادت صحيح خداوند را فرا مي گيرند و از شرک و کفر خلاصي مي يابند. اگر ما نبوديم، خداوند، عبادت نمي شد.

تنها راه شناخت صحيح خداوند، آن است که از منظر و زاويه ي ديد پاکان هستي و خاندان عصمت و طهارت باشد: «يعرفک بها مَن عرفک؛ هر کس که تو را شناخت، به وسيله ي آنان تو را شناخت.». تو را فقط مي توان از نگاه معصوم شناخت، در غير اين صورت، از نگاه نادرست ديگران، دچار تشبيه و تجسيم و شرک و کفر خواهيم گشت و چراگاه شيطان ها و محلّ جولان آنان خواهيم شد: «... وإنْ لم تعرّفني حجّتک ضللتُ عن ديني [17] ؛ خدايا: اي نور هستي!

اکنون اگر معرفت حجّت و نور خودت را به من نشناساني، من، دين ام را گم خواهم کرد و گمراه خواهم شد و از دست مي روم.». تو، هر کس را دوست بداري، ولايت اين خاندان را نصيب آنان مي فرمايي: «يهدي لولايتنا مَنْ أحبّ» [18] .

خدايا! تو، خود، آسمان و زمين ات را از نور امامان سرشار کردي تا آن که «لاإله إلاّ أنت» آشکار گشت و خود را به نمايش گذاشت: «فبهم مَلَأَتَ سماءَک وَأرضک حتّي ظهر أنْ لا إله إلاّ أنتَ» [19] .

اين گونه است که ولايت امامان، ارکان توحيد [20] و شرط توحيد [21] و... است و راه قرب و عبوديّت معبود، از آنان و تنها از آنان مي گذرد.

آنان که اراده ي تو را کنند و خدا خواهي در آنان بخواهد شکل گيرد، از اين پاکان آغاز مي کنند.

به بيان ديگر، اگر خدا خواهي را بخواهيم، نه شيطان خواهي و هوا خواهي و...، روش صحيح و شکل درست آن را بايد از شما امامان معصوم ياد بگيريم و شما، بايد آن را کليد بزنيد: «مَنْ أرادالله بَدَأ بکم» [22] اگر خداي را به وصف توحيد بخواهيم و بدانيم، بايد از شما پذيراي آن باشيم نه غير شما؛ چون، ديگران، به بيراهه و انحراف خواهند برد: «ومَن وَحَّده قبل عنکم». [23] اگر از کوي يار خبر گيريم و نشان او خواهيم و آهنگ قُرب او داشته باشيم، بايد رو به سوي شما کرده و به آستان زلال ولايت شما چنگ زنيم: «ومَن قَصَده توَجَّهَ بکم». [24] اين گونه است که «خداخواهي» و «توحيد» و «آهنگ قربِ» ما به سوي «نور هستي» در باغِ دستان پاکان هستي و امامان مطهّر شکوفا مي شود.

آنان اند که در ابتداي امر، بي قراري را در وجود ما ايجاد مي کنند و مي فهمانند که ارزش انسان تا چه ميزان است و به اندک ها و کم ها قانع نشويم و زمين گير نگرديم و به آن فرو نغلتيم و از ظلمت «خوض» بِرَهيم و به اوج «فوز» سَر برکشيم. چه که دنيا کم است و جايگاه مؤمن و عاشقِ خدا خواه، بهشت برين است که عرض آن، تمام آسمان و زمين است: «عرضُ السماوات والارض» [25] خريدار تو، خالق هستي است و خود را به پشه ها و خرمگس ها و به پشيزها، نفروش که جز خُسران و زيان، خبري نخواهي بُرد؛ از همين روست که در آستان پاکان، خداخواهي خود را مي جوييم «من ارادالله بدأ بکم»

پس از آن که بي قرار نور هستي شديم و اراده ي ما و خواست ما، در جايگاه حقيقي و واقعي خود قرار گرفت، صفات و ويژگي هاي آن دلدار را به گونه اي درست و صواب، نشانه مي گيريم و از تمامي صفات جمالي و جلالي او سرشار مي شويم و سَر مَست «توحيد» او مي گرديم: «و من وحَّدَهَ قبلي عنکم».

با همان نشان توحيدي، آهنگِ کويِ قُربِ دلدار و نور هستي را مي کنيم: «وَمَنْ قصده توَجّه بکم». و دستان مان را در دست مهر و رحمت شما پاکان هستي مي کنيم و تمامي مراحلِ سير و سلوک و مسير عبوديّت حقّ را همراه شما مي شويم: «فمعکم معکم لامع غيرکم» [26] .

«فمعکم»، با شما آغاز مي کنيم و «معکم» و با شما استمرار مي دهيم تا در بهشت جاويدان و در کنار شما و با شما باشيم. اين است که شفاعت، چهره ي مفهوميِ خود را مي گشايد و معنا مي گيرد. شفيع، جفت و همراه بودن است. فتح و ختم ما، آغاز و ادامه ما بدون شما هرگز!

سلام بر «نور الله» که هرگز خاموشي او را بر نتابد، هر چند که تاريک دلان و تاريک صفتان، در تلاش اند تا نور او را خاموش و سر کنند: «يريدون ليطفؤوا نور الله بأفواههم والله متمُّ نوره». [27] قصد دارند که نور خدا را با دهان هايشان خاموش سازند و خداوند، نورش را به اتمام و اکمال خواهد رساند.

عن محمّد بن الفضيل، عن ابي الحسن (عليه السّلام) قال:

سألته عن قول الله تبارک و تعالي «يريدون ليطفؤا نورالله بأفواههم».قال: «يريدون ليطفؤوا ولايةَ اميرالمؤمنين (عليه السّلام) بأفواههم.». قلتُ: «قوله تعالي: «والله متمّ نوره»؟». قال: «يقول: والله متمُّ الإمامة والإمامة هي النّور. و ذالک قوله عزّوجلّ: «آمنوا بالله و رسوله والنور الذي أنزلنا» [28] قال: «النّور هو الإمام.».

محمّد بن فضيل گويد: از حضرت ابوالحسن (عليه السّلام) درباره ي اين قول خداوند: «مي خواهند نور خدا را با دهان خاموش کنند» پرسيدم. فرمود: «يعني، مي خواهند ولايت اميرالمؤمنين را با دهان شان خاموش کنند.». گفتم: «خداي تعالي فرمايد: و خدا، کامل کننده ي نور خويش است.» منظور چيست؟». حضرت فرمودند: «يعني، خدا، کامل کننده ي امامت است. امامت، همان نور است و همان است که خداي عزّوجلّ فرمايد: به خدا و رسول اش و نوري که فرستاديم، ايمان آوريد. مقصود از نور، همان امام است.».

در ادامه ي حديث، فضيل مي گويد:

قلت: «هوالذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق؟». [29] قال: «هوالذي أمرالله رسوله بالولاية لوصيّه. والولاية هي دين الحقّ.».

به حضرت گفتم: اين آيه که «او، کسي است که پيامبر خود را با هدايت و دين حقّ فرستاده، چيست؟». حضرت فرمودند: «او، کسي است که رسول و فرستاده اش را دستور داده به ولايتِ وصي و جانشين خودش. ولايت، همان دين حق است.».

سپس فضيل مي گويد:

قلت: «ليظهره علي الدّين کلِّه» [30] ؟. قال: «ليظهره علي الأديان عند قيام القائم لقول الله عزّوجلّ: «والله متمّ نوره» بولاية القائم «و لو کره الکافرون» [31] .

براي حضرت، اين آيه را تلاوت کردم: «تا دين را بر همه ي دين ها پيروز گرداند.» و پرسيدم، منظور چيست؟ فرمودند: «يعني، [32] تا آن را بر همه ي دين ها در وقت قيام قائم، پيروز گرداند. خداوند، عزّوجلّ، فرمود: خداوند، کامل کننده ي نور خويش است.؛ يعني، به وسيله ي قيام قائم، چنين مي کند، هر چند مشرکان ناراحت باشند و نپسندند.».

ابي الجارود، از امام باقر (عليه السّلام) نقل مي کند:

أنّه قال: «يريدون ليطفؤوا نورالله بأفواههم والله متمّ نوره» [33] والله لو ترکتم هذا الأمر ما ترکه الله [34] ؛ يعني، قسم به خدا! اگر شما اين امر را - نورالله و امامت و ولايت را - رها کنيد هرگز خداوند آن را رها نخواهد کرد.

اگر شما، در انجام دادن وظيفه خود کوتاهي کنيد و از سپاس نعمت ولايت کوتاهي کنيد، خداوند را عاجز و ناتوان نکرده ايد، بلکه خود را محروم ساخته ايد و بدانيد که در هر صورت خداوند آن را رها نخواهد کرد و سنّت الهي تبديل و تغيير بر نمي دارد.

بدين سان، ساحت مقدس قائم آل محمّد را، آن فروغ فروزان و نور خدا، هرگز، افول و خاموش ندارد، هر چند که مشرکان و بدخواهان اين گونه نخواهند و نپسندند. در حديث امام صادق (عليه السّلام) مي خوانيم:

إنّ صاحب هذالأمر محفوظ له، لو ذهب النّاس جميعاً أتي الله له بأصحابه و هم الّذين قال لهم الله عزّوجلّ. «فإنْ يکفربها هؤلاء فقد و کلّنا بها قوماً ليسوا بها بکافرين» [35] و هم الّذين قال الله فيهم: «فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم و يحبّونه أذلّة علي المؤمنين أعزَّة علي الکافرين»؛ [36] .

صاحب اين امر، نگه داشته شده است. اگر همه ي خلايق بميرند، هر آينه، خداي تعالي، اصحاب او را براي وي جمع مي کند، و ايشان اند آنان که خداي تعالي در شأن ايشان فرموده: «اگر اين جماعت، به او کفران کنند و آن را انکار کنند، هر آينه، قومي را به آن خواهيم گماشت که به او کافر نيستند و آن را انکار نمي کنند.» و نيز ايشان اند آنان که خداي تعالي در شأن ايشان فرموده: «خداوند، در آينده، قومي را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان نرم و خاک سار و در برابر کافران، سرسخت و قاطع اند.».

از آن جا که خواست الهي و مشيت او، به گونه اي است که نورِ خدا خاموش نگردد و فروغ آن، عالم گير شود، در اين صورت هر کس بايد حساب کار خودش را بکند که از پرتو روح بخش آن بي بهره نماند، زيرا، ما بخواهيم يا نخواهيم، خداوند، دين خود را ياري خواهد کرد و بر تمامي آيين ها غلبه خواهد داد. پس، بر خود رحم کنيم و از کاروان رشد و قرب آن نور هستي باز نمانيم.

در يک نگاه آسيب شناسانه در مورد عدم موفّقيّت در ياري دين و حجّت خدا، نظر به فرازي از «دعاي براي امام زمان (عليه السّلام) مي افکنيم:

وأعِذْنا مِنَ السَّامَةِ وَالکَسَلَ وَالفتْرَةِ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لدينک وتُعِزّ بِهِ نَصْرَ وَليِّکَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بِنا غَيرَنا فَاِنَّ استِبدا لَکَ بِنا غَيرَنا عَلَيْکَ يَسيرٌ وَهُوَ علينا کثيرٌ؛ [37] خدايا! ما را از دل تنگي و بي ميلي و سستي، به خود پناه و در زمره ي کساني قرارمان ده که آنان، ياوران دين تو و عزّت يافتگان به سبب ياري دوست و وليّ تو گشته اند و کساني ديگري را جايگزين ما قرار مده! همانا، اين جايگزيني، براي تو، امري آسان است، ولي براي ما بسيار گران و سنگين است.

در اين جا، به سه روزنه ي ضعف روحي، اشاره رفته است: «سامه و دل تنگي و زودرنجي»، «کسل و بي ميلي» و «فترة و سستي». به نظر مي رسد، اين ها، به صورت طولي و ترتيبي شکل مي گيرند و در حالت ترکيب و مجموعي، ضعف و ناتواني را به دنبال مي آورند و انسان را ابزار دست شيطان ها مي گردانند.

انسان، زماني که دژ و قلعه دروني خويش را از دست بدهد، سنگرها و خاک ريزهاي بعدي را يکي پس از ديگري، تقديم دشمن و شيطان خواهد کرد.

قرآن، ويژگي هاي کساني را که پيوند محکمي با خدا دارند و داراي بصيرت و بينش هستند و مقاوم و با اخلاص اند، چنين مي فرمايد:

«و کَاَمِّن من نبيٍّ قاتل معه ربّيّون کثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أصابَهُمْ في سبيلِ الله و ماضَعُفوا وَما استکانوا والله يحبّ الصَّبرين» [38] ؛ و چه بسيار پيامبراني که خداپرستان همراه آنان کارزار کردند، و از آن چه در راه خدا به آنان رسيد، سستي نگرفتند و تن به تسليم ندادند و خداوند اهل صبر و استقامت را دوست دارد.

اين آيه، در واقع، بيان مي کند که صبر «ربّيون» از «وهن»، «ضعف» و «استکانت» به دور است. «ربّيون» [39] کساني هستند که پيوند محکم با خدا دارند و دانشمند در دين اند و مخلص و مقاوم اند.

انسان، اگر در معرکه ها، «سَأمه و دلتنگ و زود رنج» باشد، به دنبال آن، «کسالت و بي رغبتي» او جوانه مي زند، و در ادامه ي آن، «فترت و سستي» گريبان او را خواهد گرفت. در اين صورت است که دژ دروني انسان، فتح مي شود و دچار «وهن» خواهد شد و دژهاي بعدي که «ضعف» و ناتواني و استکانت و زمين گيري و ذلّت است، به بار مي نشيند و ثمر مي دهد.

مردان خدا، از اين آفت ها و آسيب ها، به خدا پناه مي برند و از او مدد مي جويند که صابر باشند و با صبر و بردباري در دشت پهناور ياوران دين خدا و حجّت خدا فائز گردند و سرافراز؛ چه، در غير اين صورت، دچار «استبدال» خواهند شد؛ يعني، خدا، افرادي را به جاي آنان خواهد آورد که دين خدا و حجّت خدا را نصرت دهند. اين گونه است که «نور هستي»، هرگز نمي گذارد، «نور خدا خاموش گردد. در قرآن آمده است: «و إنْ تتلوا يستبدل قوماً غيرکم ثم لايکونوا أمثالکم»؛ [40] هرگاه سرپيچي کنيد، خداوند، گروه ديگري را به جاي شما مي آورد که مانند شما نخواهند بود.

تصوّر نکنيد که دين خدا از بين مي رود و نور خدا خاموش مي شود! هرگز! اين بار به زمين نمي ماند! بلکه شما محروم و بي بهره خواهيد ماند!

مهدي باوران و مهدي ياوران، بايد توجه جدّي به اين آسيب ها داشته باشند تا از قافله باز نمانند و با دفع «سَأمة» و «کسل» و «فترة» راه را بر «وهن» و «ضعف» و «استکانت» ببندد تا دژ صبر آنان نفوذناپذير گردد و «ربّيونِ» امام عصر (عليه السّلام) خويش باشند. در غير اين صورت، بايد چشم به «استبدال» بدوزيم.

جالب توجّه اين که اکثر مفسّران، در ذيل اين آيه، نقل کرده اند که بعد از نزول اين آيه، جمعي از اصحاب رسول خدا (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) عرض کردند: «مَن هولاء الذين ذکر الله في کتابه؟ اين گروهي که خداوند در اين آيه به آنان اشاره کرده کيان اند؟».

در اين هنگام، سلمان، نزديک پيامبر (صلّي اللّهُ عليه و آله و سلّم) نشسته بود. پيامبر، دست بر پاي سلمان (و طبق روايتي بر شانه ي سلمان) زد و فرمود: «هذا و قومه! والذي نفسي بيده! لوکان الايمان منوطا بالژيا لتناوله رجال من فارس؛ منظور، اين مرد و قوم او است! سوگند به آن کس که جان ام به دست او است! اگر ايمان به ثريا بسته باشد، گروهي از مردان فارس، آن را به چنگ مي آورند.». در بعضي روايات «لوکان العلم منوطا بالثريا...» آمده است، از آنها به دست مي آيد که «علم و ايمان» مورد نظر حضرت بوده است.

اين حديث و مشابه ي آن را، محدّثان معروف اهل سنّت، مانند بيهقي و ترمذي، در کتب معروف خود آورده اند، و مفسّران معروف شيعه و اهل سنّت، مانند نويسنده ي تفسير قرطبي، روح البيان، مجمع البيان، فخر رازي، مراغي، ابوالفتوح رازي،... بر آن اتّفاق دارند. در تفسير الدرالمنثور [41] ، در ذيل همين آيه، چندين حديث مانند اين آورده شده است. [42] .

از اين رو، جا دارد که مهدي باوران و مهدي ياوران، طرح جنبش نرم افزاري «علم و ايمان تا افق ثريا» را براي نسل سلمان فارسي طرّاحي و برنامه سازي کنند. بر اين اساس، بايد دانشجويان و دانش پژوهان را در سه محور انگيزش و پژوهش و نگرش مدد رساند تا بتوان سازه هاي «قلب مسلّم» و «رأي تبع» و «نصرت معدّه» [43] را در جهت مهندسي احياگري دين آماده سازي کرد و در زمره ي آماده باشان و منتظران آن گُل هستي و نور خدا گرديد.

امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند:

ثلاث يحجزن المرء عن طلب المعالي: قصر الهمّة و قلّة الحيلة و ضعف الرّأي؛ [44] سه چيز است که آدميان را از طلب و دست يافتن بر افق هاي بلند و تعالي باز مي دارد: کوتاهي همّت و انگيزه، کمي چاره جويي و پژوهش و ناتواني و ضعف در رأي و نگرش.

موانع سه گانه و آسيب هاي مزبور، نمي گذارند نسل سلمان، با دستان پاک خود، ستاره ي ثريّا را بچيند و علم و ايمان را به چنگ آورد.

آناني که هويّت «سلمان» بودن خود را با چشم اندازي به گسترده ي جنبش «نرم افزاري علم و ايمان تا افق ثريّا» مي دانند و مي بينند، با انگيزه ي رشد و قرب به سوي نور هستي و با پژوهشي در وسعت بي کران کتاب و سنّت، به نگرش قوي و عميق دست مي يابند و از قلب مسلم براي خاندان پاک و نورهاي الهي برخوردار مي گردند و از رأي و نظري تابع و مطيع آنان بهره مي جويند و تمامي وجود و حيثيّت خود را در مسير دفاع آنان آماده و مهيّا مي سازند تا بتوانند احياي دين خدا را در روي زمين مهندسي کنند و تجلّي نور هستي را در همه جا و بر همه جا ببينند. و اين گونه است که مي توان زمينه ساز حکومت جهاني «نور خدا» و حضرت صاحب«عج» گرديد و فرج و ظهور آن عزيز را رصد نمود.

اين همه، همّتي «سلمان»ي مي خواهد تا آن پيش گويي رسول خدا را و آينده ي روشن را به نمايش گذاريم و راهبرد و برنامه ها و راهکارهاي کاربردي آن را به ادبيات نو اجتماعي و سياسي و فرهنگي خود باز خواني کنيم.

وبلّغه أفضل ما أمَّلَهُ في الدنيا والاخرة؛ [45] خدايا! او را برسان به برتر از آن چه آرزوي آن دارد، در دنيا و آخرت.

وبلّغنا به من الدنيا والاخرة آمالنا؛ [46] خدايا! آرمان ها و آرزوهاي دنيوي و اخروي ما را به وسيله او برسان.


پاورقي

[1] تغابن: 8.

[2] اصول کافي، ج 1، ص 277 - 278، ح 4.

[3] شرح زيارت جامعه ي کبيره، شبّر، ص 123.

[4] اصول کافي، ج 1، ص 276، ح 1.

[5] بحارالأنوار، ج 25، ص 13، ح 26.

[6] بحارالأنوار، ح 25، ص 21، ح 34.

[7] نور: 35.

[8] توحيد صدوق، ص 155.

[9] بحارالأنوار، ج 23، ص 305، ح 1.

[10] زيارت جامعه ي کبيره.

[11] زيارت جامعه.

[12] همان.

[13] نهج البلاغه، خ 16.

[14] اصول کافي، ج 1، کتاب الحجّة، باب معرفةالامام والرّد إليه، ص 260، ح 9.

[15] اصول کافي، ج 1، کتاب الحجة، باب معرفةالإمام والرّد إليه، ص 256، ح 3.

[16] اصول کافي، ج 1، باب النوادر، ح 5.

[17] دعاي صاحب الزمان.

[18] بحار، ج 23، ص 307، ح 4.

[19] دعاهاي هر روز ماه رجب.

[20] همان.

[21] حديث سلسلةالذهب (عيون اخبار الرضا (عليه السّلام)، باب 37، ح 4.

[22] زيارت جامعه ي کبيره.

[23] زيارت جامعه ي کبيره.

[24] همان.

[25] آل عمران: 133.

[26] زيارت جامعه ي کبيره.

[27] صف: 8.

[28] تغابن: 8.

[29] توبه: 33.

[30] همان.

[31] همان.

[32] بحارالأنوار، ج 23، ص 318، ح 29.

[33] توبه: 33.

[34] بحارالأنوار، ج 23، ص 320، ح 36.

[35] انعام: 89.

[36] بحارالأنوار، ج 52، ص 370، ح 160.

[37] مفاتيح، دعاي بعد از دعاي عهد.

[38] آل عمران: 146.

[39] تفسير نمونه.

[40] محمد: 38.

[41] الدرالمنثور، ج 6، ص 67.

[42] تفسير نمونه، ج 21، ص 498.

[43] وقلبي لکم مسلّم و رأيي لکم تبع و نصرتي لکم معدّه حتّي يحيي الله تعالي دينک بکم (زيارت جامعه کبيره).

[44] تحف العقول، کلمات امام صادق (عليه السّلام).

[45] دعاي روز جمعه.

[46] دعاي افتتاح.