بازگشت

السلام عليک يا باب الله الذي لا يؤتي الا منه


سلام بر تو که آستان و درگاه خدا هستي و تنها، از آن آستان مي توان به سوي تو راه يافت.

اگر به خانه اي بخواهي درآيي، چاره آن است که از در آن وارد شوي. در کلام خدا آمده است: (... و اْتوُا البيوت مِنْ أبْوابها...) [1] .

من اتاکم نجي و من لم يأتکم هلک [2] .

هر کس به نزد شما آيد تا معبود خويش را بجويد و نحوه ي سلوک خويش را به چنگ آورد، او نجات يافته است و اگر از اين درگاه و باب، وارد نشود، هلاکت اش، حتمي و قطعي است.

آناني که با «غار» آشنايي دارند، اين معنا را بيش تر درک مي کنند. در غار، بي حساب نمي شود به راه افتاد؛ زيرا، ورود از هر دريچه اي، غارپيما را در فضاي خاصّي وارد خواهد کرد. نيز اگر در بيابان، سرگردان مانده باشي و بدون حساب، به اين سو و آن سو بروي، چه بسا، مرگ را در آغوش کشي. شيطان ها، براي به انحراف کشاندنِ انسان ها، باب هاي فراواني را در کنار هر باب اصليِ هدايت گشوده اند و آن ها را آراسته اند تا دل فريب تر باشند و اين گونه مي خواهند در فضاي شلوغ، با شعارهاي فريبنده از «سبيل الله» افراد را باز دارند.

«باب»، نقطه ي آغاز است و سرنوشتِ هر حرکتي را رقم مي زند، از اين رو، بايد هر «باب» و هر «آستان» را انتخاب نکرد.

نجات، فقط، در گرو آن است که از اين «باب» به در آيي و وارد شوي: «مَنْ أتاکم نجي»؛ [3] زيرا (تو) به سوي خدا نشانه مي روي و «باب الله» هستي و به سوي او دعوت مي کني و مي خواني.

قرآن مي فرمايد: (قل هذه سبيلي أدعو إلي الله علي بصيرة أنا و مَنِ اتّبعني) [4] ؛ بگو اين، راه من است. همه ي مردم را به سوي خدا دعوت مي کنم، من و پيروان ام بر بصيرتي (بزرگ) هستيم.

از امام باقر (ع) روايت شده است که «مقصود از اين آيه، حضرت رسول (ص) و اميرمؤمنان علي (ع) و امامان پس از آن حضرت هستند» [5] .

و عليه تَدلون

شما مردم را به سوي او راهنمايي مي کنيد و بر تمام راه ها، آگاه هستيد و راه و چاه را مي شناسيد و نحوه ي حرکت و مسير حرکت و موانع راه را مي دانيد. «و به تؤمنون»؛ [6] شما سرشار از عشق به خداييد.

و له تسلمون [7] .

و تسليم او هستيد.

بأمره تَعملون

و شما به امر خدا عمل مي کنيد. شما، از تمامي کشش ها و جاذبه هاي دروغين، به دور هستيد. و همه ي اَعمال شما از امر خدا سرچشمه يافته است.

و الي سبيله ترشدون

و به راه و سبيل خدا ارشاد مي کنيد. دلالت و راهنمايي شما سبب مي شود که جهت و سمت و سو، گم نشود، و ارشاد به سبيل و راه هم سبب مي شود که در ميان مسير، استمرار و اتّصال به حق و رشد، قطع نشود.

اي معصوم از خطا و گناه! «با تو آغاز مي کنم و با تو ادامه مي دهم»! بي تو، هرگز! «معکم معکم». [8] .

«و بقوله تَحکمُون» [9] و شما در تمامي اين راه، مطابق سخن خداوند حکم مي کنيد. من، با هستي و با خودم و استعدادهايم و... با ارتباطهاي فراوان و پيچيده، تنيده شده ام و همه ي اين ها قانون مند است. اگر براساس قوانين حاکم بر آن ها، گام بزني و ارتباط برقرار کني، همراه و هماهنگ با نظام هستي خواهي شد و اگر بدون «حذر» و بي گُدار به راه افتي، درگيري ها و رنج هاي فراوان به بار مي آوري - (فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْکاً) [10] - تا آن جا که زندگي، جز رنجِ خشک و بي حاصل نخواهد بود، ولي اين شماييد که با حکم خدا و قانون الهي، تمامي راه را تبيين مي سازيد و ارشاد شما، همراه با احکام و قوانين حقيقي و الهي است.

«و سَعَدَ مَنْ والاکُم» [11] ؛ و اين گونه است که سعادت بشر با دوستي و پيروي از شما گره خورده است، از آغاز تا ادامه ي آن.

«وَ هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ»؛ و هلاکت انسان، با عداوت و بيگانگي از شما همزاد گشته است.

از اين رو مي يابيم که سلام، فقط، بر قامت بلند تو مي سزد و تسليم بر آستان تو مي سازد: «السلام عليک يا بابَ اللّه الذي لايُؤْتي إلاّ منه».

اگر به اين درگاه آمدي (مَنْ أتاکُم...) آنان با «دعوت الي الله» و «دلالت به سوي او» همراه با «ايمان» (تؤمنون به) و «اسلام» (تسلمون له) و «عملِ خود» (تعملون بأمره)؛ «ارشادِ» بشر را (ترشدون إلي سبيله) براساسِ «احکامِ» خدا (تحکمون بقوله) بر دوش خواهند کشيد و سعادت بشر را تأمين خواهند کرد و از هلاکت ابدي نجات خواهند داد.


پاورقي

[1] بقره: 189.

[2] زيارت جامعه کبيره.

[3] زيارت جامعه ي کبيره.

[4] يوسف: 108.

[5] شرح زيارت جامعه ي کبيره، شبّر، ص 81 (نقل از اصول کافي، ج 1، کتاب الحجة، باب فيه نکت و نتف من التنزيل في الولاية، رقم 66، ص 425).

[6] زيارت جامعه ي کبيره.

[7] همان.

[8] زيارت جامعه.

[9] همان.

[10] طه: 124.

[11] زيارت جامعه.