بازگشت

موعود آخرين


خوب، ديديم که مسئله موعود، در کتابهاي پيامبران، مطرح بوده است. اين موعود، در مواردي پيامبر بعدي بوده است که پيامبرانِ پيشين، بشارت و وعده ظهور او را

مي داده اند. پيامبرِ اسلام، خود، به عنوان «پيامبر آخرُ الزَّمان»، و «نجات دهنده» و

«شفيع» و «خاتم پيامبران» و «فارِقْليط» و... در نزدِ پيشينيان، موعود بوده است. بشارتهاي بسياري هست، که همه، درباره طلوع نيرِ اعظمِ اسلام، و ظهور طلعت اقدسِ محمدي است. [1] .

ليکن، در سرتاسر بشارتها و اشارتهاي پيشينيان، که از پيامبران و ديگر دانايان و فرزانگان رسيده است، همواره، سخناني درباره «موعودِ آخرين» و «موعود آخرُ الزَّمان» گفته شده است. اين سخنان و اشارات، و اين وعده ها و بشارات- چنانکه در فصل چهارم، به اندکي از آنها اشاره کرديم- همه و همه، ناظر به قيامِ الهي آخرُ الزَّمان، و حرکت بشري- جهاني مصلحي است که در پايانِ اَدوار نُبُوّات، و در امتداد جريانِ دين اسلام، از داخل اسلام، ظهور خواهد کرد. اين است که هر گاه «موعود» گفته شود، منظور موعود نهايي و منتظَرِ آخرين است.



[ صفحه 101]



از اين موعود- چنانکه گذشت- در ديانتهاي قديم تعبيرهايي شده است، و هر کدام به عنواني از او ياد کرده اند. همچنين نشانه ها و خصوصياتي نيز، از او، جدِّ او، آيين او، و علائم ظهور و وقايع پس از ظهورِ او، در آثار کهن آمده است. و در دين اسلام، به صورت کاملاً مشخص، و با نام و نشان معين، معرفي گشته است.


پاورقي

[1] «بشارات عهدين».