بازگشت

امام ابوالحسن الرضا، و استشهاد به انجيل


حضرت امام ابو الحسن علي بن موسي الرّضا«ع» نيز، در مناظراتي که با عالمانِ مسيحي روزگار خويش کرد، بر پايه استناد به انجيل- که در آن روزگار کمتر دستخوش تحريف شده بود، و حافظاني نيز داشت [1] - وجود بشارت به ظهور پيامبر اکرم و خبرآمدن او را، در دين عيسي و به زبان وي، مُدَلَّل داشت. [2] خوب است در اينجا اين بشارت را بياوريم. در ترجمه «تفسير طَبَري»، شرح بشارت عيساي مسيح«ع»، با نثر زيبا و شيرين آن روزگار، چنين آمده است:



[ صفحه 99]



و عيسي- عليه السَّلام- از هجرت باز آمد، و خَلْقان را آيتها بنمود. و مرده را زنده گردانيد. و از گِل صورت مرغيبکَرْد، و بدان مرغ اندر دميد، و زنده گشت به فرمان خداي عزَّوجَلّ، و بپريد. و خداي عزَّوجلّ او را انجيل فرستاد از آسمان. و اهل بيتِ المقدس مي گفتند که: او اين همه، به جادوي، همي کند. پس عيسي را از ايشان اندوه آمد و برخاست، و از شهر بيرون آمد، و بر گروهي گازُران [3] که جامه همي شستند، بگذشت. و مرآن گازُران را گفت که: من هجرت خواهم کرد، و به نزديک خداي عزَّوجلّ مي روم، چنانکه پيغامبران ديگر کردند.

و از آن گازُران، دوازده تن با او برفتند، و آن، حَواريان بودند. و حَواري، به تازي، گازُر باشد، لِاَنَّهُ يحَوِّرُ الثِّيابَ، يعني که سپيد کند جامه، چنانکه گفت عزَّوجلّ: «کَما قالَ عيسي بنُ مَريم لِلحَواريين: مَن اَنصاري الي الله، قالَ الحَواريون: نَحنُ اَنصارُ الله...». چنانکه گفت عيسيپسر مريم گازُران را: کيست ياريدِهِ من، سوي خدا(در راه خداي و حرکت به سوي خداي و نشر دين خداي) عزَّوجلّ؟ گفتند:گازُران: ماييم ياري دهنده تو سوي خداي، عزَّوجلّ.

پس چون اين حَواريان با او برفتند، خلقي نيز برو گرد آمدند، و بدان بيابان اندلس اندر شدند، [4] و ناني و توشه اي نداشتند، و خداي عزَّوجلّ، ايشان را خواني [5] فرستاد. و ايشان گفتند که: اين جادو است که در بياباني چنين، خواني چنين، پديدار آورد. پس حق تعالي ايشان را مسخ گردانيد، و از صورت مردم بگردانيد...

و عيسي- عليه السَّلام- از آن هجرت بازگشت، و خَلْقان را پيدا شد، [6] که او پيغامبر خداي است، و انجيل برايشان خواند، و خداي عزَّوجلّ، حديث پيغامبر ما محمد- صلواتُ الله و سلامُه عليه- اندر انجيل پيدا کرده بود. [7] پس عيسي- عليه السَّلام- آن انجيل [8] برخواند که: خداي عزَّوجل، مرا به سوي بني اسرائيل فرستاده است به پيغامبري، و همه پيغامبران که از پيش من بودند، همه راستگوي بودند، و آن کتابها که خداي عزَّوجلّ، بديشان فرستاد، و



[ صفحه 100]



شريعتها که بنهاد، از عهد آدم تا وقت موسي، همه راست است.

پس بشارت داد ايشان را که: پس از من پيغامبري بيرون آيد از عرب، نام او «احمد». و چون بيرون آيد مردمان او را جادو خوانند، و او را براست ندارند. [9] و به انجيل اندر همچنين پيدا کرده بود. [10] و پس از عيسي- عليه السَّلام- انجيل به دست آن حواريان اوفتاد. و اين قصه بگفته آمده است. پس چون پيغامبر ما بيرون آمد، نام پيغامبر ما از انجيل بگردانيدند، و با آن جهودان يکي شدند و گفتند: آري، به انجيل اندر است که پيغامبري از عرب بيرون آيد، و ليکن اين محمد نه آن پيغامبر است... [11] .


پاورقي

[1] تفسير «نور الثَّقَلَين»، ج5، ص313-314.

[2] تفسير«مجمعُ البيان»، ج9، ص280، تفسير «نورُ الثقلين»، ج5، ص 312-316، تفسير «کشفُ الاسرار»، ج10، ص 86- 87.

[3] گازر، يعني جامه شوي، رختشوي، چنانکه در متن آمده است.

[4] يعني: به بيابان اندلس رفتند.

[5] خوان: سفره، مائده.

[6] يعني: براي خلق آشکارا و پيدا شد.

[7] يعني: خداوند در انجيل، آشکارا، درباره پيغامبر سخن گفته بود.

[8] يعني: آن آيات انجيل، که درباره پيغامبر آمده بود برخواند.

[9] يعني: چون آن پيامبر- که عيسي مژده داده بود- بيايد، مردمان(بني اسرائيل) از روي عناد، او را براست ندارند و تصديق نکنند.

[10] يعني: اين مطالب را آشکارا در انجيل گفته بود.

[11] «ترجمه تفسير طبري»، ج7، ص1867-1869، چاپ انتشارات توس، تهران.