بازگشت

تداوم وعد و موعود


در فصل چهارم، ديديم که مسئله «موعود»، در تاريخ بشر، و تاريخ اديان، سابقه اي بسيار کهن دارد، زيرا بسيار مي شده است که پيامبران پيشين، برخي، آمدن ديگري را وعده مي داده اند. اين امر، در ميان پيامبران بزرگ و مشهور بيشتر مشهود است. و از طريق اين وعده ها و بشارتها، در ذهنيت هر يک از امتها، موعودي مورد انتظار، شکل مي يافته است- اين بشارتها ديده مي شود.



[ صفحه 96]



از اين مقوله، يکي بشارتهاي حضرت موساي کليم«ع» است، که آمدن عيساي مسيح«ع» را بشارت داده بود. از اين رو، «مردم سرزمينهاي جَليل و يهودا، همواره، در اشتياق ظهور مسيح موعود بودند.» عيسي در 30 سالگي مبعوث به رسالت گشت، و بجز حضرت موسي، که از قرنها قبل، آمدن او را بشارت داده بود، حدود 3 تا 4 سال پيش از بعثت او نيز، «واعظي زاهد، نامش يوحَنّاي مَعْمَدان، مردم را به ظهور مسيح موعود بشارت داد. و آنان را به توبه و تعميد، جهت آمادگي براي ظهور دعوت کرد. و بدينگونه، جنبشي در دره اردن ايجاد نمود...»

پس، عيساي مسيح«ع»، خود «موعود» بود، موعود يهود و بني اسرائيل... و با اينکه توده هاي مردم، منتظر آمدن او بودند، سردمداران دين يهود، با اين انتظار مخالفت

مي کردند، و «فريسيان و کاتبان، که پيشوايان دين يهود بودند، همکيشان پر حرارت خود را(در مسئله انتظار موعود) تحقير ميکردند، و خود را، حامي نصّ شريعت موسي

مي دانستند». و بدينگونه براي حفظ مقام و بهره وريهاي خويش حق را نمي پذيرفتند.

حضرت عيساي مسيح«ع» نيز، آمدن پيامبر اکرم«ص» را بشارت داده بود. آمدن پيامبر ما را، پيامبران، و حکيمان، و آينده گوياني چند، بشارت داده بودند، از آن جمله، پيامبر بزرگ، حضرت مسيح. و بدينگونه پيروان شريعت مسيح نيز، منتظر «موعود» گشتند.