مذهب اعتراض، در نزد اهل سنت
اينها همه، که ياد شد، لزوم اعتقاد به «مهدي»، و «انتظار»، و «ظهور» را بر هر مسلمان روشن مي دارد. اين احاديث و مدارک، و همچنين آياتي از «قرآن کريم»- که به قول مفسّران بزرگ اهل سُنَّت نيز، درباره «مهدي» نازل گشته است- همه و همه، روشن مي دارد که انسان مسلمان که به قرآن کريم معتقد است، و آن کتاب را کتاب خدا ميداند، به حضرت محمد«ص» معتقد است و او را پيامبر و فرستاده خدا مي داند، و تعاليم او را تعاليم الهي مي شناسد، بايد به «مهدي» و «انتظار» معتقد باشد، و به«آدابِ انتظار» عمل کند، و خويشتن را براي چنان«ظهورِ عظيم»، آماده سازد.
توجه و تأمل، دراين همه حديث نبوي، و همچنين اقوال صحابه و تابعين، و اين همه راوي و سنَد، و اينهمه کتاب و تأليف، و اين همه قول و تصريح، و اينهمه محتواي غني و مسلم، همچنين آياتي چند از قرآن کريم(که در فصل هفتم و هشتم درباره آنها سخن خواهيم گفت)، ايجاب مي کند، که سراسرِ جهان تَسَنُّن نيز پيرو «مذاهبِ اعتراض» باشند، و از وجود اين ولي بزرگ الهي غافل نمانند، و همه آنان، از هر مذهب و در هر کشور، داراي اين جهانبيني اسلامي، يعني:
[ صفحه 86]
اعتقاد به ظهور مهدي، براي نابود کردن ظلم جهاني، باشند. و مانند شيعه(علاوه بر کوشش در راه تحقق عدل، و مبارزه با ظلم و ظالم، و پشت کردن به حکومتهاي ستمکار)، توجُّهات و توسُّلاتي نيز، به ساحت اعلاي آن امام، داشته باشند.
اقتضاي امر، اين امر است که گفته شد. و البته چنين نيست که در سراسر جهان سنت، هيچکس به اين امر توجه نداشته باشد. در همين عصر ما نيز، کساني از برادران اهل قبله، در اين باره کتاب نوشته اند. و پاره اي- با اينکه خود از تعصُّب ورزانند- به «وجودِ احاديث بسيار، درباره مهدي»، و «اسلامي بودنِ اين عقيده»، تصريح کرده اند، مانند ابو الاَعلي مَودودي هندي [1] ، و عبدُ الرّحمنِ بَدَوي مصري. [2] و برخي گفته اند که اين عقيده، در ميان اهل سنت نيز حضور دارد، و خاص و عام صاحب اين اعتقاد و باور هستند، چنانکه از شيخ محمد عبده، و احمد امين مصري، نقل کرديم.
اين اظهارات خوشحال کنند ه است، زيرا حاکياز آن است که اين تعليم اسلامي و نبوي، نه تنها در ميان عالمان و محدّثانِ اهل سُنَّت، بلکه در ميان توده هاي سني نيز مورد توجه است و حضور اعتقادي دارد.
در اينجا بد نيست که به سخني از دکتر طه حسين مصري اشاره کنيم. وي در کتاب «اَلاَيام» مي گويد:«مردم منتظر ظهورِ مسيح اند.» او عقيده به انتظار را به عامه مردم نسبت
مي دهد، اما انتظار حضرت مسيح «ع».
در اينجا، توجه به دو نکته لازم است:
1- اينکه در جامعه مصري، بويژه جامعه اطراف طه حسين، در آن ايام، عقيده به ظهور، و انتظار ظهور، وجود داشته است.
2- اينکه اين عقيده تحريف شده است، از مهدي، به مسيح. ما، در اسلام، مسئله اي به نام ظهور مسيح و انتظار ظهور مسيح، آن هم جداي از ظهور مهدي نداريم. پس از اينکه حضرت مسيح «ع» آمده است، و شريعت خود را عرضه فرموده است، و سپس نَير اعظمِ اسلام تابيده است، و محمدِ مصطفي«ص» آمده، و قرآن نازل گشته است، برايجامعه مسلمانان، چه انتظاري نسبت به آمدن دوباره حضرت مسيح مي تواند وجود داشته باشد؟
[ صفحه 87]
در احاديث بسياري، که هم اهل سنت و هم شيعه نقل کرده اند، رسيده است که پس از خروج مهدي«ع»، مسيح «ع» نيز مي آيد، و «يصَلّي خَلْفَهُ» يعني: در پشت سر مهدي نماز مي گزارد و به او اقتدا مي کند، و در کشتن دجال و سرکوب کردن غائله يهود، با مهدي همکاري مي کند. شايد موضوع از اينجا تحريف شده است، و مسئله به آن صورت مطرح گشته است، وگرنه فرود آمدن حضرت عيساي مسيح«ع» از آسمان، و حضور ايشان در ميان جهان، در واقعه خروج مهدي خواهد بود، و خود يکي از مسائل جنبي حضورِ کلي مهدويت قاهره است.
در هر حال، توجه به موضوع «مهدي»، و «انتظار»، و «ظهور»، بيشتر از همه، در نزد عالمان ديني بزرگ و مطلع، و محدِّثانِ فاضل، و مؤلفان آگاه اهل سنت مطرح است. و البته جا داشت که آنان اين مسئله اعتقادي و اسلامي، و سياسي و اجتماعي و اقدامي را، در ميان توده هاي اهل سنت رواج بيشتر مي دادند، و همانگونه که در راه تأليف و تحقيق در اين باره، و روايت کردن و ضبطِ متونِ احاديثِ آن، و تدوينِ اسناد اين احاديث کوشيده اند- که در خور تقدير بسيار است- کوشش مي کردند تا «مذهب اعتراض»، و دست رد گذاشتن به سينه حکومتهاي جابر و طاغوتي، و انديشيدن به حکومت عدل و قسطِ الهي، و آمادگي برايظهور«مصلح فاطمي»، در توده هاي وسيع جهان تسنن، نيز حضور فعال داشته باشد، و تا اين اعتقاد، چونان خونيزنده و هيجاني، براي مقابله با ستم و ستمگستري، در همه سرزمينهاي اسلامي، و در ميان همه اهل قبله، در حال دوَران، و داغ و جوشان باشد. همچنين توجُّه و توسُّل، به حقيقت اعلاي«ولايت الاهيه مهدويه»، همواره مددگار روح و جان، و روشن کننده عقل و روان، و پشتي بان دل و ايمان آنان بگردد.
[ صفحه 89]
پاورقي
[1] کتاب «البيانات».
[2] کتاب«مذاهبُ الاسلاميين».