بازگشت

سفر به آسمانها


در اينجا و در اين رساله- بمناسبت- مي خواهيم مسئله اي بزرگ را مطرح کنم، مسئله اي بسيار بزرگ....

شما مي دانيد که بشريت، پس از چند هزار سال کوشش و پيگيري، در راه تجربه و شناخت طبيعت و جهان، و پس از قرنها آزمايش و تفکر و عمل، و هزاران گونه زحمت ديدن، و رنج بردن، و قرباني دادن، و هزينه گذاشتن، و پس از آنکه هزاران دانشمند و متفکر و آزمايشگر، در طول قرون و اعصار، آمدند و کوشيدند، و به مقامات علمي رسيدند، و حاصل کوششها و تلاشهاي خويش را به شاگردان و آيندگان سپردند، [1] پس از اينها همه، اکنون چند سالي بيش نيست که انسان به مسئله سفر به فضا و گردشهاي آسماني و نقل و انتقالهاي کيهاني دست



[ صفحه 39]



يافته است، آنهم به صورتي بسيار بسيار مقدّماتي و بسيار بسيار محدود؛ و پيش از اين عصر، سخني از سفرِ انسان به آسمان، و عملي بودنِ آن، به صورتي جدّي، در ميان بشر و عالمان بشري، مطرح نبوده است. پس از توجه به اين موضوع، اکنون، به اين روايت، که از حضرت امام محمّدِ باقر«ع» رسيده است، و بيشتر از 1290 سال از صدور آن

مي گذرد، توجه کنيد:

مهدي، بر مرکبهاي پر صدايي، که آتش و نور در آنها تعبيه شده است، سوار مي شود، و به آسمانها، همه آسمانها، سفر مي کند. [2] .

در روايت ديگري- از روايات مِعراجيه- خطاب به پيامبر اکرم«ص»، چنين آمده است:

اي محمد! من به دست آخرين وصي تو، زمين را از وجود دشمنانِ خود پاک خواهم ساخت. و حکومت شرق و غرب عالم را به او خواهم داد. بادها را مُسَخَّرِ او خواهم کرد. ابرهاي تُندَر آگين سخت را رام او خواهم نمود. و او را از طريق اسبابي(که براي سفر به آسمانها هست)، به سفر کردن به آسمانها موفق خواهم داشت. [3] .

در متن روايت اول، چنين تعبير شده است که مهدي، به وسيله ابر سختي که رعد و برق و صاعقه دارد، به آسمانها خواهد رفت. در روايت معراجيه نيز سخن از ابر آمده است. بسيار مناسب است که اين تعبير کنايه باشد از مرکبي از نوع مرکبهاي فضا پيماي جديد، يا مرکبي مهمتر که بعدها پيدا شود، و يا خود امام دستور ساختن آن را بدهد. اگر خود ابر طبيعي هم منظور باشد، اهميت خارِق عادت بودن آن روشن است. تعبير«اَسباب السَّماوات» نيز، که در هر دو روايت آمده است، شايسته دقت بسيار است. [4] ««اسبابِ سماوات» چيست؟ آيا راههايي است براي پيمودن آسمان؟ آيا ابزار و وسايلي است در زمين، که بايد شناخت و مورد استفاده قرار داد، و با آنها، به آسمانها رفت؟



[ صفحه 40]



از آن روزگار، که اين روايات گفته شده است، 1290 تا 1400 سال مي گذرد. آن روز، آنچه در ميان دانايان و فيلسوفانِ بشري وجود داشته است، اين بوده است که، سفر به آسمان محال است. فلاسفه يونان معتقد بوده اند که سفر به آسمانها موجب شکافتن و پيوستن اجسام فلکي مي شود، و اين امر(خَرْق واِلتِيام)، در اجسامِ آسمان محال است. از نظر کيهان شناسي، اطلاعات آنروز، همان هيئت بطليموسي بوده است. بايد گفت اصلاً آنان فضا و کيهان را چيزي نمي دانسته اند که قابل مسافرت باشد.

با اينهمه، آنچه هم گفتيم، اطلاعات مراکز تمدن آن روز بوده است، نه جاهايي مانند شبه جزيرة العرب. با اين حساب، اين چه علمي، و چه اطلاعي، و چه فرهنگي است، که در چنان جوّي، مسئله «سفر به آسمان»، و مسئله «ابزار و اسباب سفر به آسمان» را، و رفتن به کرات ديگر را، بسادگي و صراحت، مطرح مي سازد؟ در روايت امامِ باقر«ع» گفته شده است که بيشترِ آسمانها آباد و محل سکونت است. البته اين آسمان شناسي اسلامي، که از مکتب ائمه طاهرين «ع» استفاده مي شود، ربطي به آسمان شناسي يوناني و... ندارد. و هر چه در آسمان شناسي يوناني، محدوديت افلاک و ستارگان مطرح است، در آسمان شناسي اسلامي، درست به عکس است، و سخن از ابعاد عظيم، و ستارگان بيشمار، و اقمار فراوان، و منظومه هاي متعدد است. [5] و ابراز اينگونه مطالب، در آن روزگاران، ممکن نيست جز با علم به غيب، و اطلاع از واقعيت بزرگ عوالم هستي. و اين علم نيست مگر علمي که از سوي خدا، به راه خدا، عنايت شده است.



[ صفحه 41]




پاورقي

[1] که البته، دانشمندان مسلمان(طبيعي دانان و آزمايشگران و ستاره شناسان و ديگر عالمان مسلمان)، سهم بسيار داشته اند، و کتابهاي آنان، فتح باب عمده اين علوم و اختراعات بوده است. رجوع شود به کتاب«دانش مسلمين» و مأخذ آن.

[2] «بَصائرُ الدَّرجات»، شيخ ابو جعفر صَفّار، «الاِختصاص»، «بحار الانوار»، ج52، ص321.

[3] «عُيون اخبار الرّضا»، ج1، ص262-264، «عِلَلُ الشَّرايع»، ج1، ص5-7، «اِکمالُ الدّين»، ج1، ص366-369، «بحار الانوار»، ج52، ص312.

[4] زيرا که تعبير«اسباب السّماوات»، درمورد سفر به آسمان به کار مي رود، چنانکه در «قرآن کريم» آمده است: حج:15، ص:10، غافر:36 37.

[5] در اين باره، از جمله، رجوع کنيد به کتاب«اَلهَيئةُ وَ الاِسلام»، تأليف: علّامه سيد هِبَةُ الدّين شهرستاني، ترجمه فارسي آن:«اسلام و هيئت».