بازگشت

سيرت اصلاحي


مهدي«ع»، فرياد رسي است، که خداوند او را بفرستد، تا به فريادِ مردم عالم برسد. در روزگار او، همگان، به رفاه و آسايش و وفور نعمتي بيمانند دست يابند، حتي چهار پايان فراوان گردند، و با ديگر جانوران، خوش و آسوده باشند. زمين گياهان بسيار روياند. آب نهرها فراوان شود. گنجها و دفينه هاي زمين و ديگرِ معادن استخراج گردد. [1] .

در زمان مهدي، آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد، رسم ستم و شبيخون و غارتگري برافتد، و جنگهـا از ميـان بـرود.. [2] .

مهدي«ع»، مردم جهان را، از آشوبي بزرگ و همه گير و سر در گُم نجات بخشد. [3] .

در جهان، جاي ويراني نماند، مگر آنکه مهدي«ع» آنجا را آباد سازد. [4] .

ياران قائم به سراسر جهان پا نهند، و همه جا قدرت را در دست گيرند. همه کس و همه چيز مطيع آنان شوند، حتي درندگان صحرا و مرغان شکاري، همه و همه، رضا و خشنودي آنان را بطلبند. شادي و شادماني يافتن به اين پيام آورانِ دين و صلاح و عدالت، تا بدانجاست که قطعه اي از زمين بر قطعه اي ديگر مباهات کند که يکي از ياران مهدي بر آنجا پا نهاده است. [5] .

هر يک از يارانِ قائم، به نيرو، چون چهل مرد باشد، و دل آنان، مانندِ پاره هاي پولاد. اگر گروههايي از آهن بر سر راه آنان پيدا شود، آنها را بشکافند. ياران قائم، شمشيرهاي خويش را بر زمين ننهند، تا اينکه خداي عزوجل راضي شود- لا يکُفُّونَ سُيوفَهُم، حَتّي يرضَي اللهُ عزَّوَجلّ. [6] .

آري، هنگامي که جهان را فتنه و آشوب آکنده سازد، و همه جا را غارتگري و فساد و ستم بپوشد، خداوند مصلح بزرگ را بفرستد، تا دژهاي ضلالت و گمراهي را از هم فروپاشد، و فروغ توحيد و انسانيت و عدالت را، در دلهاي



[ صفحه 35]



تاريک و سنگ شده، بتاباند. [7] و سرانجام، درباره سيرت اصلاحي مهدي«ع»، به سخنان علي«ع» مي رسيم، در «نهج البلاغه»: شهادت پدر، در حق پسر:

«چون مهدي درآيد، هواپرستي را به خداپرستي بازگرداند، پس از آنکه خداپرستي را به هواپرستي بازگردانده باشند. رأيها و نظرها و افکار را به قرآن بازگرداند، پس از آنکه قرآن را به رأيها و نظرها و افکار خود بازگردانده باشند... او عُمّال و کارگزاران را مؤاخذه کند. زمين آنچه را در اعماق خويش دارد براي وي بيرون دهد، و همه امکانات و برکات خويش را در اختيار او گذارد. آنگاه است که مهدي به شما نشان دهد که سيرت عدل کدام است، و زنده کردنِ کتاب و سُنَّت چيست؟». [8] .


پاورقي

[1] «المهدي الموعود...»، ج1، 264، 277، 275، 288، 311، 285، 318، 287، و ج2، ص11.

[2] «المهديالموعود...»، ج1، ص264، 277، 275، 288، 311، 285، 318، 287، و ج2، ص11.

[3] «المهدي الموعود...»، ج1، ص264، 277، 275، 288، 311، 285، 318، 287، و ج2، ص11.

[4] المهدي الموعود...»، ج1، ص264، 277، 275، 288، 311، 285، 318، 287، و ج2، ص11.

[5] «اِکمالُ الدّين»، «بحار الانوار»، ج52، ص327.

[6] «اِکمالُ الدّين»، «بحار الانوار»، ج52، ص327.

[7] «المهدي الموعود...»، ج1، ص310

[8] «نهج البلاغه»، چاپ فيض الاسلام، ص424-425.