بازگشت

در آيين يهود


يهوديان که خود را پيروان حضرت موساي کليم«ع» مي دانند نيز منتظر موعودند. در آثار ديني يهود، و اسفار تورات، و ديگر کتابهاي انبياي آنان، همواره، به موعود اشاره شده است. به پاره اي از اين کتابها اشاره خواهيم کرد. اگر به مطالب کتاب «نَبُوئِتْ هَيلدْ» (وحي کودک) استناد کنيم، به مطالب بسياري، درباره ظهور پيامبر اکرم«ص»، و به قسمتهايي از تاريخ و احوال پيامبر، و حوادث مربوط به بعثت، و پاره اي از علائم آخرُ الزَّمان، و رجعت، و اشاراتي به شخصيت حضرت حُجَّت بن الحسن المَهدي«ع»، و حتي اشاراتي درباره واقعه عاشورا، دست خواهيم يافت. [1] .

به هر حال، چون يهوديان، به حضرت مسيح«ع» ايمان نياوردند، بطبع، موعود آنان هنوز ظهور نکرده است. اگر در مجموع آنچه در آثار مقدس يهودي آمده است تأمل شود، چهره سه موعود، در آنها ترسيم مي شود:

حضرت مسيح«ع».

حضرت محمد«ص».

حضرت مهدي«ع».

با اين حساب، انتظار، در يهوديت، کيفيتي ويژه مي يابد. و چون اين قوم، نه به حضرت مسيح «ع»، و نه به حضرت محمد«ص»، به هيچکدام، نگرويدند، بايد در برابر مسئله موعود و انتظار، بسيار حساس و نگران باشند، و بايد از اينهمه اشارات و بشارات، که در کتابها و آيات خودشان آمده است، بسادگي و غفلت نگذرند. آنان بايد از ديگرِ منتظران، منتظرتر باشند، و بيشتر به انتظار و آمادگي براي ظهور فکر کنند، و از اينهمه ظلم و خيانت و تجاوز و انسان کشي



[ صفحه 56]



دست بردارند، و از عواقب ظلم و ستم بترسند. آنان دو موعودِ خود، مسيح «ع»، و محمد«ص» را نپذيرفتند، ليکن از دست موعودِ سوم رها نخواهند گشت. اين است که در روايات آمده است، که جماعتي از يهوديان گرد «دَجّال» را مي گيرند. و با ظهور مهدي، و فرود آمدن عيسي، و کشته شدن دجال، آنان نيز قتل عام مي شوند، و دامنه تاريخ و دامن بشريت از وجود آن جماعت پاک مي گردد.

اينک نام چند کتاب از کتابهاي يهوديت و عهد عتيق، که در آنها سخناني درباره موعود آمده است:

کتاب دانيال پيامبر. [2] .

کتاب حَجّي(حَکّا) يپيامبر.

کتاب صَفَنِياي پيامبر.

کتاب اِشَعْياي پيامبر.

همچنين در کتاب زبور حضرت داود«ع» نيز، در اين باره، مطالبي ذکر شده است، چنانکه «قرآن کريم»، از«زبور» و ذکر غلبه صالحان درآن سخن گفته است:

وَ لَقَد کَتَبْنا في الزَّبور، مِن بَعدِ الذِّکر، اَنَّ الاَرضَ يرِثُها عِبادي الصّالِحًون. [3] .

در اينجا اشاره مي کنم که بشارتهاي مذکور، در آثار مقدسِ يهود، همه و همه، درست است، پاره اي تحقق يافته است و پاره اي تحقق خواهد يافت. ليکن آنان حق را نپذيرفتند، نه از زبان حضرتِ مسيح«ع»، و نه از زبان حضرتِ محمد«ص» (با اينکه بشارتِ آمدن اين دو پيامبر بزرگ، در کتابهاي خود يهود، آمده



[ صفحه 57]



است)، اما از زبانِ شمشير مهدي خواهند پذيرفت... و اميد داريم، پيش از آن نيز، فرزندانِ رشيد اسلام بتوانند مزد اين همه قتل و خيانت، و فساد و جنايت، و پستي و رذالت را کف دست رده جاني و فاسد و ظالم اين قوم... بگذارند. [4] .

در هر حال، چه يهودِ حقپوش بپذيرد و چه نپذيرد، پس از حضرت موسي«ع» آمد، و او دين موسي را نسخ کرد. اکنون دين يهود، دين منسوخ و شريعت باطله است. و پس از حضرت عيسي«ع»، حضرت محمد بن عبدالله«ص»، پيامبر اکرم ما ظهور کرد

(پيامبري که عيساي مسيح«ع» نيز آمدنِ او را بشارت داده بود. [5] )، و دين مسيح را نسخ کرد. اکنون دينِ مسيح، دين منسوخ و شريعت باطله است. [6] و از هنگام طلوع اسلام، تا کنون، و تا دامنه قيامت، تنها دين آسماني موجود در روي زمين، ديني که مبتني بر وحي و پيامبري است، دين مقدس اسلام است. و کتاب خدا، در ميان خلق همواره، قرآن است. و موعود، اکنون، مهدي است، و بشارتها و اشارتهايي که از پيامبران و ديگر بزرگان سلف رسيده است، در حق مهدي«ع» صادق است، و به او و ظهور او ناظر است، و اوست مصداق واقعي آنها همه...


پاورقي

[1] «بشارات عهدين»، ص7 به بعد.

[2] اينهم يک خباثت و پستي ديگر برخي از آنان که حتي در آخر الزمان نيز تسليم حق نمي شوند، بلکه در زمره هواداران دجال در مي آيند.

[3] انبياء:105.

[4] ممکن است در ميان آنان، در ايران و ديگر جاهاي جهان، افراد خوبي باشند مخالف ديگران و ناراضي از اين همه جنايت و پستي و طغيان. بنابراين، اينگونه افراد از آنچه مي گوييم بدور خواهند بود.

[5] صف:6 و کتاب «بشارات عهدين».

[6] اين تعبير- چنانکه پيداست- به اين معني نيست که شريعت حضرت موساي کليم«ع» يا شريعت حضرت عيساي مسيح«ع» در زمان خود نيز باطل بوده است. اين دو دين، هر يک در عهد خود، و در دور زماني خاص خود، و همچنين بدور از تحريفها و تصرفهايي که در آنها شده است، دين آسماني و بر حق بوده است.