بازگشت

خلقي که در انتظار ظهور مصلح به سر مي برد، بايد خود صالح باشد


... انّ الارض يرثها عبادي الصّالحون.

سالها پيش، هنگامي که رساله کوچک «خورشيد مغرب»- در مشهد- چاپ مي شد، در آنجا اين عبارت را نوشتم، نوشتم:«خلقي که در انتظار ظهور مصلح به سر مي برد، بايد خود صالح باشد». و حال که از آن روزگار، نزديک به 20 سال مي گذرد، باز سخنم همان است، و دعوتم همان، و شعارم همان، «خلقي که د رانتظار ظهور مصلح به سر مي برد، بايد خود صالح باشد». مگر قرآن کريم، بصراحت، نمي گويد:

... انّ الارض يرثها عبادي الصّالحون. [1] .

ـ حکومت زمين سرانجام به دست بندگان صالح ما خواهد افتاد.

اين بندگان صالح چه کسانيند؟ اينان از زمين مي رويند؟ يا از آسمان مي بارند؟ نه، هيچکدام، بلکه اينان شيعه مهدي اند. شيعه مهدي همان شيعه آل محمد«ص» است، همان قومي که منتظر ظهور مهدي اند، همان منتظران.

همانان که پيش از قيام مهدي نيز، اقتداي به مهدي مي کنند. [2] و آيا اقتداي به مهدي، جز داشتن صلاح و عمل صالح است؟ و آيا خلقي که در اقتداي به مهدي«ع» کند، جز «خلق صالح» تواند بود، پس «خلقي که درانتظار ظهور مصلح به سر مي برد، بايد خود صالح باشد.»

در فصلهاي اخير، بويژه «فصل انتظار»، تا حدود زيادي اين مسائل



[ صفحه 334]



روشن گشت. روشن گشت که انتظار، چه تعهد بزرگ، و چه تکليف عظيمي است. روشن گشت که انتظار، چه خودسازيها و چه آمادگيها مي طلبد. اينها و مطالب چندي ديگر، بر اساس تعاليم دين و احاديث پيامبر اکرم و ائمه طاهرين، روشن شد، ديگر تکرار نمي کنم. خوب است خوانندگان باز هم به آن صحنه ها برگردند، و دوباره، و سه باره، آنها را- با تأمّل و ژرفنگري- مرور کنند.

در همان روزگار چاپ رساله «خورشيد مغرب»، جواني از دوستان دانشجو از من پرسيد: «اين عبارت يعني چه، خلقي که درانتظار مصلح به سر مي برد، بايد خود صالح باشد؟ اگر خود صالح باشد، چه نيازي به مصلح دارد؟» گفتم: پاسخ اين سئوال در«ي» نکره «خلقي» است. نمي گوييم جهان مقارن ظهور، سراسر، آکنده استا از فساد و ستمن و تباهي و تجاوز و عدوان. بلکه مي گوييم، در ميان اين جهان آکنده از ستم و جور، و مملو از کناه و فسق و فساد، که همه جا را تاريکي تباهيها و تجاوزها و فجورها و تطاولها و عدوانها گرفته است، و مردمان همه غرقند. در منجلاب انحطاط بزرگ، و از قدرت الهي، و نيروي غيبي، و اسرار عالم بيخبرند و غافل، و از دين خدا و احکام انبيا دورند و منحرف، در چنين جهاني، و در چنين حال و احوالي، آن دسته و آن قوم که به خدا مؤمنند، و به غيب و ايمان به غيب معترفند، و خود را اهل دين مي شمارند، و امام غايب ناظر بر کردارها را باور دارند، و خويشتن را شيعه آن امام مي دانند، و جزء جوهر اصلي دينشان، «عمل صالح» است، و خود، منتظرند و شب و روز چشم براهند، تا آن امام برسد، و جهان را از ظلم و فساد و تباهي برهاند، و به صلاح باز آورد، و پيوسته در دعاهاي خويش مي خوانند که:«خدايا ما را از ياران آن امام قرار ده!»، و ندبه مي کنند، و توسل مي جويند، و آن امام مصلح را ني طلبد، اينچنين قومي- در ميان جهان بزرگ فساد و ظلم و بيخبري- نبايد خود منحرف و غرق در فساد و تجاوز و ستم به يکديگر باشند، نبايد غافل و بيخبر باشند، اگر باشند، خلاف منطبق «انتظار مصلح» است. بلکه چنين قومي بايد خود صالح باشند، اگر باشند، خلاف منطق «انتظار مصلح» است. بلکه چنين قومي بايد خود صالح باشند، و پيش از ظهور مهدي نيز به او اقتدا نمايند

(چنانکه در حديث پيامبر اکرم«ص» بود) و برطبق رضاي آن امام عمل کنند، و به آرماني که مقدس مي شمارند، يعني: نشر صلاح و عدل در همه جهان، خود پايبند باشند..



[ صفحه 335]



چنين قومي بايد خود «صالح» باشند، تا با «مصلح» سنخيت داشته باشند، و در ادعاي خود صادق به شمار آيند؟ و چون مصلح ظاهر شود، بتوانند در کنار او قرار گيرند، و از ياوران پرهيزگار و امين او باشند، و با کمک او صلاح و فلاح را د رجهالن بگسترانند. اين قوم و اين ملت، بايد در ميان درياي متلاطم بشريت، جزيره اي باشند نمودار آرماني که از آن دم مي زنند، و آن را جوهر دين خود مي دانند، و چشم براهند که امامشان بيايد، تا آن چگونگي را، به کمک و رهبري او، د رهمه جاي جهان گسترش دهند...

آري، روزي، گروهي از مردم جهان، به امامت و رهبري مهدي موعود«ع»، وارثان زمين، و حاکمان گيتي، و خلفاي ارض خواهند شد، اما چه کساني؟ صالحون؛ انّ الارض يرثها عبادي الصّلحون. پس، «خلقي که در انتظار ظهور مصلح به سر مي برند، بايد خود صالح باشد»...

و اکنون، به طلب خورشيد مي رويم،

و فروغ دامنگستر خورشيد...

و الشّمس و ضحاها...



[ صفحه 336]




پاورقي

[1] انبيا:105.

[2] صفحه 273 را ببينيد!.