بازگشت

تساوي در اموال، تساوي


در احاديث و تعاليم دين، و حقايق اسلام راستين، رسيده است که پيامبر اکرم«ص»، اموال را به «تساوي»تقسيم مي فرموده است:

... اليس کان رسول الله «ص» يقسم بالسّوية بين المسلمين؟ [1] .

ـ آيا پيامبر «ص» حقوق مسلمين را به تساوي قسمت نمي کرد؟

اين سخني است که علي«ع»، در جواب اعتراض طلحه و زبير فرموده است.

طلحه و زبير، به خدمت مولا، اظهار داشتند که چون قبل از حاکميت شما جانب ما رعايت مي شده است، شما هم جانب ما را رعايت کن! علي«ع» در پاسخ آنان فرمود، که پيامبر اکرم، به تساوي تقسيم مي کرد، و جانب کسي را رعايت نمي کرد. و ما پيرو پيامبريم.

همچنين در احاديث بسيار رسيده است، که علي«ع» نيز اموال و حقوق را به تساوي تقسيم مي کرد. اين مسئله مشهور است، و از مناقب و امتيازات معروف علي«ع» است. و جمله«اقسمکم بالسّوية»، درباره آن امام بزرگ انسان، معلوم است.

همچنين در احاديث فراوان رسيده است که مهدي«ع» نيز اموال را بالسّويه تقسيم مي کند. اينک ذکر سه نمونه:

1- قال رسول رسول الله«ص»: «ابشّرکم بالمهدي... يقسم المال صحابا.»

فقال له رجل: و ما صحاحا؟ قال: «بالتّسوية بين النّاس» [2] .

ـ ابو سعيد خدري روايت مي کند که پيامبر اکرم فرمود:«شما را مژده مي دهم به آن مهدي... مهدي را به صورت «صحاح» تقسيم مي کند.» مردي از پيامبر پرسيد: صحاح چيست؟ پيامبر فرمود:«تسويه ميان همه».



[ صفحه 310]



2- قال رسول الله...«ص» و يقسم المال بالتّسوية...» [3] .

ـ عبدالله بن مسعود، از پيامبر اکرم روايت کرده است که فرمود:«... مهدي مال را بين مردمان، به تساوي قسمت مي کند.»

3- و يسوّي بين النّاس، حتّي لا تري محتاجا الي الزّکاة... [4] .

ـ امام محمد باقر«ع» فرمود: «مهدي، اموال را ميان مردم چنان به تساوي قسمت مي کند که ديگر محتاجي به هم نمي رسد تا به او زکات بدهند.»

و اين است جوهره مرام پيامبران، و ماهيت دين اسلام. با اين وصف، جاي دريغ بسيار و تأسف بيشمار است که برخي از فقها و فضلا، از مالکيتها دفاع مي کنند، و جلو تقسيمات نسبةً عادلانه را مي گيرند، و از برگرداندن پاره اي از اموال و اراضي دارندگان پر تمکن، به حقداران و ناتوانان، مانع مي شوند، اين، محو جوهر اسلام است، چه آقايان بدانند و چه ندانند. اين، کشتن نفس انبيا و ائمه طاهرين است؟ کدام فقه است آن فقه، که اينگونه فاصله هاي عجي ب را تصديق مي کند. و اينگونه مالکيتهاي کذايي دوره منحوس ظلم را، کاملا شرعي و انبيائي مي شناسند. اي واي بر اين وضع، اي واي... در اين جريان ضدّ خدايي، و ضدّ رضاي خدا، و ضدّ ماهيت دين انبيا(که همواره، به نصّ قرآن کريم، طرفداران توده هاي محروم و پا برهنه ها بوده اند)، چه کساني دست دارند؟

عده اي ثروتمندان زالو صفت، و برخي فقها و فضلاي بسته ذهن و محدود انديش، و پاره اي مذهبيهاي مرتجع- که البته خود تصور مي کنند که مذهبياند و مذهب شناس- و جمعي ايادي مرموز! اين ترکيب نامتناجس خطرناک، باعث مي شود تا آگاهاني که مي خواهند از مظلومان و محرومان دفاع کنند، و خط انقلاب را اصالت و استواري دهند، و ماهيت ضعيف گراي دين را متجلي سازند، از کار بمانند. من با سه جريان از چهار جريان ياد شده کار ندارم، يعني جريان ثروتمندان زالو صفت، و جريان ايادي مرموز- که

مي خواهند دين را طرفدار مالکيت و سرمايه داري و بهره کشان معرفي کنند و جوانها و توده ها را از انقلاب سرخورده و از اسلام



[ صفحه 311]



مأيوس سازند- و جريان مقدس مآبان سفيه، اين سه جريان را بايد هوشياري جامعه، و شور انقلابي مستضعفين، و قاطعيت مجريان آگاه نابود سازد. من تأسفم از برخي فقها و فضلاي حوزه ديده است. اينان چرا اينگونه مي انديشند؟ اي واي واي، که فقه آل محمد«ص»، و فقه علي و اولاد علي- رهبران بي نظير طرفداري از محرومان، و دشمني با توانگران و مال اندوزان و بهر کشان و تمتع شعاران- کارش به اينجا برسد. کارش به جايي برسد که اقتصاد باطل سرمايه داريهاي وابسته را به رسميت بشناسند، يا نوع مالکيتهاي معروف دوران اخير قاجاريه و سپس پنجاه ساله اخير را - با آنچه در آنها بوده و گذشته است- به گونه اين بپذيرند؟ شگفتا و دريغا!

اينها حاصل توجه نکردن به کليت تعاليم قرآن و ائمه طاهرين است؟!

اينها حاصل جدا کردن «آيات الاحکام» است از ديگر اجزاي قرآن و اسلام و تاريخ اسلام، و سيره عملي پيامبر و امامان؟!

اينها حاصل نشناختن مسائل و مجاري زمان است، با اينکه اينهمه در احاديث رسيده است که زمان را بشناسيد؟!

اينها نتيجه گسستن از کليت قرآن و تأمل در همه ابعاد قرآن است، يعني: فقط و فقط آيات احکام را، با نظر اجتهاد و دقت نگريستن، و بقيه قرآن را گاه گاه- و بويژه در ماه رمضان- براي ثواب خواندن، 6000 آيه را رها کردن و معلومات اجتهادي خود را در 500 آيه منحصر ساختن.

اينها نتيجه ندانستن مسائل زمان، فرهنگ زمان، اقتصاد زمان، مجاري امور زمان است.

اينها نتيجه حبس شدن در مدرسه، و گسستن از جريان حيات بشري است.

اينها عاقبت معاشرت با اغنيا و گوش دادن به وسوسه ها و صلاح انديشيها! و اغفالگريهاي رندانه و مال دوستانه آنان است(و لا ترکنوا الي الّذين ظلموا فتمسّکم النّار.)

اينها بهره بي نصي بي از توجه و تعمّق در فلسفه حيات، و نواميس تاريخ، و حقايق اجتماع است؟!

اينها سرانجام نداشتن مطالعه در تاريخ حيات پيامبر «ص» و ائمه طاهرين «ع»، و دور ماندن از شناختن فلسفه عملي آنان، و غرق شدن در ذهنيات



[ صفحه 312]



است...

اينها نتيجه درس ندادن و درسي نبودن تاريخ تحليلي زندگي پيامبر اکرم و ائمه طاهرين در حوزه هاست.

اينها نتيجه مردن روح «زهد» است و توجه به تمتّعات و رفاه خواهي و وسايل دنيا و مال و مالداران.

اينها ثمره دور ماندن از «نهج البلاغه» و «حيات نهج البلاغه» است!

اينها نتيجه نشناختن و درسي نبودن جوهر مذهب است... [5] .

مي گويند:«النّاس مسلّطون علي اموالهم»- بسيار خوب. آيا اينهمه اموال وسيع، «اموالهم» است. اين اموال، بواقع، ملک قطعي و سالم و مشروع اين توانگران است؟ اگر اين است پس چرا علي «ع» فرياد مي زند:

ما جاع فقير الّا بما منع غنيّ. [6] .

ـ هر جا بينوايي گرسنه است، حق او در دست غنيّي توانگر است.

و چرا امام جعفر صادق «ع» مي گويد:

انّ النّاس ما افتقروا، و لا احتاجوا، و لا جاعوا، و لا عروا، الّا بذنوب الاغنياء. [7] .

ـ ناداري ناداران، نيازمندي نيازمندان، گرسنگي گرسنگان و برهنگي برهنگان، همه و همه، در اثر جنايت اغنيا و توانگران است.

آري، هر جا فقيري گرسنه است، خوراک او در سر سفره رنگين اغنياست. هر جا زاغه نشيني بينوا در گوشه اي مي لولد، حق مسکن او در خانه هاي بزرگ شمال شهريها و ديگر کارخانه داران و مقاطعه کاران و تجا ربزرگ و توانگران است. هر جا برهنه اي و بي لباسي به خود مي لرزد، جامه او در جامه دانهاي زيبا و متنوع خانواده هاي توانگر است. هر جا طفلي حق تحصيلات



[ صفحه 313]



اوليه ندارد، حق او در پاي فرزندان مرفّه و خارج گرد متمکنان ريخته شده است. خرج تحصيل ضروري اين طفل و امثال او، خرج تفريحها و فساد ها و شب نشينيهاي آنان است. و همينطور، و همينطور...

مگر علي«ع»، در نخستين روزهاي خلافت خود نفرمود:

والله لوجدته قد تزوّج به النّساء لرددته... [8] .

ـ به خدا سوگند اگر با آن اموال زن ستانده باشند من آنها را بر مي گردانم به بيت المال.

و اين سخن را علي«ع»، درباره زمينها و اموالي فرموده است که در خلافت پيش از او به کساني داده و حقوق محرومان را ضايع گذاشته بودند. و اکنون اوضاع ما بسيار شبيه است به همان اوضاع.

به هر حال، پيامبر ما به مساوات در تقسيم مال قائل بوده و بدان عمل مي فرموده است. امام ما علي- و امام همه مسلمين- نيز چنين مي کرده است. مهدي«ع» هم که بيايد به مساوات عمل مي کند. پس ما چه مي گوييم؟ چگونه ما خود را طرفدار حاکميت محمد«ص» و علي«ع» و مهدي«ع» مي دانيم؟ و تابع مکتب آنان؟ امروز مسائل جهان و انسان، عناوين ثانوي، واقعيت انقلاب اسلامي، شعله سوزان خون شهيدان، جانبداري ماهوي اسلام از محرومان، فساد دوران گذشته در نوع مسائل و روابط، بويژه روابط مالي و به دست آوردن مال و زمين و امکانات... و آن فسادها و وابستگيها، اينها همه اقتضا مي کند که ما هوشيار و واقع بين باشيم، و جوهر دين را درک کنيم. دفاع از چه مي کنيم و براي چه؟ در مورد بيشتر اين اموال و املاک، در مالکيت شرعي و اسلامي آنها- حدوثا، يا بقاء، يا هر دو - شبهه است. ثروت کلان خصوصي کجا مي تواند مشروع باشد؟... مگر موازين شرع ساييده شده و از کار افتاده است. مگر با مقداري که برخي از اين متمکنان، وجوه مي دهند، خرج مسجد و حسينيه مي کنند، در نسبت با آنچه دارند و از خون جامعه مکيده اند، و از گردخ محرومان کشيده اند، بري الذّمه مي شوند؟ چرا غفلت... چرا؟...

همين است که جوانان مسلمان و شيعه آل محمد«ص» نگران مي شوند، آگاهان افسرده ميگردند، و انقلابيون به نتيجه اي که بايد نمي رسند-



[ صفحه 314]



که اميد است اين موانع حل شود. همين است که پاره اي از جوانان، براي رفع ظلم و تعدي و تبعيض، به اين سوي و آن سوي کشيده مي شوند، و به اين مرام و آن جمع و آن گروه و گروهک مي پيوندند، به گمان اينکه نزد آن کسان و آن مرامها چيزي هست. و نمي دانند که در دين و تعاليم ديني خود آنان چه چيزها هست. چرا؟ چون به آنان کمتر عرضه شده است. البته اکنون و پس از انقلاب، و با تعاليم مستضعف گراي امام خميني، اين مسائل- تا حدود زيادي- روشن شده است، و بعد انقلابي اسلام شناخته گشته است، و رويه انبيايي دين نشان داده شده است. [9] اميد است بسته انديشان، آگاه گردند، و از جمود و يکسونگري درآيند. من مي دانم که حفظ اسلام، جز با حوزه و حفظ حوزه ميسور نيست. در نزد حوزه نديدگان، اسلامي که اسلام باشد، و جوهر ديني در آن حضور داشته باشد- در حدي که بايد- وجود ندارد. امّا برخي از حوزه ديدگان بي خبر از ديگر چيزها و ديگر حقايق و واقعيات نيز نمي توانند، براي اسلام، نگهبانان خوب و موفّقي باشند. اينان ممکن است گاه کليت اسلام محمد«ص»، و علي«ع»، و مهدي«ع» را- دانسته يا نادانسته - فداي بسته ذهني، و محدود انديشي، و ساده دلي، و بي خبري، و ناآگاهي، کنند، فداي بسته ذهني، و محدود انديشي، و ساده دلي، و بيخبري، و ناآگاهي، کنند، فداي محدود درسهاي خارج از فقه و اصول، فداي محصور بودن در فاصله هاي خانه تا مدرسه و مدرسه تا خانه... اين است مصائب نسل جوان جو يا...

اميد است که باز هم از خود به اين مسائل رسيدگي شود. بايد مشکل حوزه در خود حوزه حل شود. حوزه امروز مشعل عصر غيبت و فروغ راه مردم منتظر است. بايد بيدار باشد، جوانب نگر باشد، آگاه باشد، و چون مشعل به همه سوي نور بپاشد.

امروز، حوزه بايد با حضور آگاهانه و مسلط خويش، در همه موضعهاي والا، جاي کمترين ترديدي درباره قابليت عميق و وسيع خود، براي اداره ملت، و هدايت امت، و بسط قسط، و نشر عدل، و احياي متحرک اسلام، باقي نگذارد.



[ صفحه 315]



باري باز گرديم به سخن درباره ديگر مسائل انتظار- اگر چه اين يادآوري که کرديم، نيز جزء مسائل عمده و مهم امروز جامعه انقلابي و منتظر ايران است، و يکي از چند«مسئله عمده» است که بايد انقلاب بصراحت به آن پاسخ دهد. آري توجه به اين امور، و برطرف ساختن محروميتها امروز جزء اوجب واجبات است.


پاورقي

[1] «مناقب»، ابن شهر آشوب، ج2، ص 110-111.

[2] «مسند احمد حنبل»، ج3، ص 37، «منتخب الاثر»، ص 147، «بحار الانوار»، ج 51، ص 81 و 92.

[3] «کشف الغمّة»، «بحار الانوار»، ج51، ص 84.

[4] «بحار الانوار»، ج 52، ص 39.

[5] البته پيداست که مقصود در اينجا حکمي کلي نيست، تا ارزش و مقام شماري وارستگان ناديده گرفته شود؛ ليکن در دين خدا مجامله نيست، و بايد واقعيآت نيز گفته شود.

[6] «نهج البلاغه»، ص 1242.

[7] «وسايل الشيعه»، ج6، ص4.

[8] «نهج البلاغه»، ص 57.

[9] بايد براي رفع مسئوليت «ديني» و «نويسندگي» و «سياسي» و «اجتماعي» و «انقلابي» ياد کنم که آنچه تاکنون در اين باره مطرح گشته، وعظ و تذکرهايي بيش نبوده است، و در مقام عمل و قانونگذاري و تصوي ب و اجرا، براي رفع تبعيضهاي ناحق و اجراي عدالت اجتماعي و عمل کردن به روح اسلام، در«سياست مالي اسلامي» اقدامي در خور نشده است.