بازگشت

تأييد و نصر


در همه دعوتهاي حق، در طول تاريخ، تأييد و نصر الهي، به کمک آن دعوتها آمده است. گاه، اين تأييد و نصر، ظاهر و آشکارا بوده است، و گاه پوشيده و پنهان. چنانکه گاه، در مقطعهاي حساس بوده است، و گاه در احوال ديگر. اين است که مؤمنان به حق، و فداکاران در راه حق، آثار حق و تأييد حق را، و اشعه اميدافزاي نصر الهي را مشاهده کرده اند، و مشاهده مي کنند. در مواردي نيز که پيروان حق، بظاهر، شکست خورده اند، در قياس با هدف آنان که «اعلام حق» و «اعلام موضع حق» و «طرفداري از حق» بوده است، شکست نخورده اند. به سخن ديگر: پيروان حق، هدفي جز حق ندارند. اين هدف، دو مرحله مترتب بر هم دارد:

1- اعلام حق، در برابر باطل.

2- غالب ساختن حق بر باطل.

با اين حساب، پيروان حق، هيچگاه و در هيچ ميدان شکست نخورده اند. آنان حتي در جايي که شهيد شده اند و پرچم از دستشان افتاده است، به بخشي از



[ صفحه 297]



هدف خويش نايل آمده اند، که همان اعلام حق باشد، و طرفداري از حق. آنان با اعلام حق، وجود باطل را مورد ترديد قرار داده اند، و رونق پوشالي باطل را منکوب ساخته اند، و پايه هاي آن را لرزان کرده اند. و همين است که هر جا پرچم حق، در ميداني بر زمين مي افتاده است، دوباره در ميداني ديگر افراشته مي گشته است، و همينگونه ادامه داشته است تا کنون... و سپس نيز ادامه خواهد داشت... و کجاي اين امر، شکست است؟

اين است که مي گوييم پيروان حق و سربازان نبرد حق، هيچگاه، به معناي واقعي، شکست نخورده اند. غروب عاشورا، پيکر حسين «ع» و يارانش روي خاک افتاده بود، خيمه هاي آنان در آتش مي سوخت، و خاندان و اطفال ايشان در ميان سنگ و خار بيابان پراکنده بودند، حال آيا آنان شکست خورده بودند، و آيا آن چگونگي شکست بود؟ اگر شکست بود، پس آن حق که اعلام شد چه بود؟ پس ماهيت حکومت باطل که افشا گشت چه بود؟ پس آنچه در جام خورشيد ريخت و باقي ماند چيست؟ پس دين خدا که از خطر محو شدن رهايي يافت کدام است؟ پس قيامهايي که از آن پس، پياپي، پيش آمد و آمد تا هم اکنون- و سپس نيز پيش مي آيد- و همواره، به روي ستمگران سيلي نواخت و نواخت- و سپس نيز مي نوازد- چيست؟ شکست فراموش شدن خط و مکتب «ع»، تأييد و نصر الهي، به صورتي آشکار پديدار خواهد گشت، و دلهاي مؤمنان را، در برابر ابر قدرتان جهان و ارتشها نيروهاي آنان گرم خواهد ساخت، و شور پيروزي را در جانها زنده خواهد کرد.

آري، او- با «اسم خدا»- خروج خواهد کرد، چنانکه شاعر شيعي قديم، دعبل خزاعي، در قصيده تائيه معروف گفته است، و آن قصيده والا را، در حضور حضرت امام ابو الحسن الرّضا«ع»، خوانده است:



خروج امام لامحاله خارج

يقوم علي اسم الله و البرکات



يميز فينا کلّ حقّ و باطل

و يجزي علي النّعماء و النّقمات [1] .





[ صفحه 298]



ـ امامي از آل محمد «ص»، بيقين، خروج خواهد کرد،

او به تأييد اسم اعظم الهي و برکات نصر آسماني به پا مي خيزد.

او حق و باطل را از هم جدا مي کند،

و همه را، بر شادخواريها، و کين توزيها، کيفر مي دهد.

دعبل مي گويد:

چون اين ابيات را نزد امام رضا«ع» خواندم، آن امام بشدت گريست. آنگاه فرمود: «اي دعبل! روح القدس به زبان تو سخن گفته است. آيا مي داني اين امام چه کسي خواهد بود؟» گفتم: نه(شخص او را نمي شناسم)، ليکن شنيده ام که امامي از شما آل محمد«ص» خروج مي کند، و زمين را از عدل و داد مي آکند. امام رضا«ع» فرمود: «پس از من، فرزندم محمد امام است. پس از محمد فرزندش علي امام است. پس از علي(هادي) فرزندش حسن امام است. و پس از حسن(عسکري)، فرزندش، حجّت قائم خواهد بود. اوست که در زمان غيبت، چشم به راه اويند، و در زمان ظهور همه مطيع او گردند. او زمين را پر از قسط و عدل مي کند، پس از آنکه پر از جور و ستم شده باشد...» [2] .

باري، در احاديث رسيده است که «مهدي منصور بالرّعب، و مؤيد بالنّصر» است. يعني به هنگام ظهور، رعب او در دلهاي قدرتمندان مي افتد، و نيروهاي غيبي و غير مرئي به کمک او و ياران او مي شتابند. و اين نيروها، در جاي خود، کار خود را خواهند کرد. يک نمونه آن، بنابر احاديث بسيار، نابود شدن سپاه عظيم «سفياني»، است، در بيداء- سرزميني ميان مدينه و مکه.

و اينها همه، منافات ندارد با لزوم حضور مردم در صحنه، و اينکه مهدي«ع»، مردم راه به حق دعوت مي کند، و از آنان کمک مي طلبد - چنانکه ياد شد. براي تأييد اين مطلب، يعني اينکه مؤيد بودن مهدي«ع» از سوي خدا و به تأييدات غيبي، منافات ندارد با لزوم کمک و همکاري و مجاهدت مردم، براي استقرار حکومت الهي او، يادآوري مي کنم که در حديثي



[ صفحه 299]



از امام جعفر صادق«ع» رسيده است که انقلاب مهدي را سه سپاه ياري مي دهند، و در پيشبرد آن کمک مي رسانند:

1- سپاهي از فرشتگان.

2- سپاهي از مؤمنان.

3- سپاهي از رعب. [3] .

پس، هم تأييد و نصر الهي در کار است، و به وسيله فرشتگان عمل مي کند، مانند چنگ بدر، هم به تأييد الهي، رعب او و ترس از او و انقلاب او، دلهاي مخالفان و نيروهاي آنان را از جا مي کند و آن قدرتها را متزلزل و مغلوب مي سازد؛ و هم حضور فعالانه مؤمنان است که آن انقلاب عظيم را به پيش مي برد، و به سامان مي رساند، و در جهان مي گستراند.


پاورقي

[1] «الغدير»، ج2، ص 354.

[2] «الغدير»، ج2، ص 355.

[3] «الغيبة»، نعماني، «بحار الانوار»، ج 52، ص 139.