انتظار و ضد انتظار
روشن است که چون شناختي از «انتظار» و «منتظر» پيدا شد، و معيارهاي اين دو معلوم گشت، و در آن معيارها با دقت و تأمل نگريسته شد، ضد
[ صفحه 289]
انتظار و ضد منتظر نيز شناخته مي شود. چه بسا مردمي، يا کسان چندي بپندارند که منتظرانند، و از ثواب و ارج انتظار و منتظران برخوردار، ليکن چنين نيست. چه بسا کساني تصور کنند که در حال افضل عبادات به سر مي برند، يعني انتظار فرج- چنانکه در احاديث رسيده است-اما چنين نيست.
جامعه اي که از نظر اعتقاد و بصيرت، و عمل و اخلاق، و حضور و اقدام، و آمادگي و ثبات، و طهارت و زهد، و شعور و شناخت، و عدل و احسان، آنچنانکه پيشوايان گفته اند و خواسته اند نباشد، چگونه «منتظر» محسوب خواهد گشت؟
کساني و مردمي که فاقد ويژگيهايي اند که ياد شد، چه بسا- با توجه و تأمل در واقعيت انتظار- ضد انتظار، و ضدّ منتظر محسوب گردند، نه منتظر.
در احاديث و تعاليم رسيده است که عفت و ورع و صلاح پيشه سازيد. در روزگار انتظار صبور باشيد. دوران غيت را طولاني نشماريد، زيرا که وعده خدايي حق است، واگر چه به طول انجامد خواهد رسيد. در کار تشکيل حکومت حقّه عجله نکنيد. صبر پيشه سازيد... [1] .
صبر در تعبيرات تعليمي دين، در موارد بسياري، به معناي صبر بر طاعت و زحمت عبادت است، و صبر بر خودداري از معصيت و دوري از لذايذ دنيا و گناه... صبر را، در تعاليم تشيع، نمي توان صبر در برابر ظلم و منکران دانست. با اين وصف، مسئله انتظار و لزوم آمادگي، در ارتباط با صبر و تحمل و شکيبايي، تغييري نمي کند. همه آنچه تکليف منتظران است، برجا و ثابت است، چه منتظران صبور و بردبار باشند، يا شتاب پيشه و نابردبار.
انسان منتظر، نمي تواند به نام «صبر»، خواص اعتقادي و عملي، و آمادگيهاي نظامي و اقدامي را- که در احاديث ائمّه بر آنها تأکيد شده است- از کف بنهد، و از حالت حضور تکليفي انتظار، به حالت غياب تکليفي درآيد، و ضد انتظار گردد. انسان نمي تواند به نام انتظار، ظلم را- که هميشه مبارزه با آن
[ صفحه 290]
تکليف است- قبول کند، و زير بار ظالم و حکومت ظالم بورد. سخن اين است.
دوست دارم يکبار ديگر به اين سخن برگردم که آنچه در پاره اي احاديث رسيده است که عجله نکنيد، و در اين کار شتاب نداشته باشيد، اينها به معناي صبر بر ظلم و سکوت در برابر محور دين خدا و آثار دين، و قبول سلطه جباران و تسلط آنان بر دين و نواميس مسلمين نيست، بلکه اين احاديث، بعين، به همان معناي عجله نکردن در رسيدن دولت حقّه جهاني مهدي«ع» است. چون اين عجله چه بسا باعث شود که کساني تحمل و بردباري خويش را از دست بدهند، و آهنگ تأسيس همان حکومت جهاني مهدوي بکنند، و بدان آهنگ به پا خيزند. و اين امر شدني نيست. زيرا که تأسيس دولت جهاني واحد الهي، و نشر عدالت آفاقي و انفسي، ويژه دوران همان ولي الله اعظم است و بس.
همچنين شتابداري ممکن است باعث شود که برخي ار مردم که به حکمت غيبت و انتظار و اسرار الهي توجه ندارند، دچار نااميدي گردند. اين است که از عجله درباره فرا رسيدن ظهور و دولت مهد«ع» و شتاب در اين امر نهي کرده اند، و دستور صبر داده اند. يعني انسان منتظر، درباره رسيدن دولت مهدي شتاب نکند، و بي تابي نشان ندهد. اين نهي از عجله، حتي در «نهج البلاغه» [2] و سخنان علي«ع» نيز آمده است. از اينجا معلوم مي شود، که مردمان درباره برپا شدن دولت الهي در جهان، و از ميان رفتن ستم و بيديني، چنان عجله داشته اند، و به اين امر چنان علاقه نشان مي داده اند(و البته آرزوي هر انسان آزاده اي همين است)، که حتي در زمان امام اول، علي بن ابيطالب«ع» نيز، آثار اين تسرّع و شتابگري پيدا بوده است، تا جايي که لازم مي شده است که علي«ع»، گاه گاه، مردم را از اين شتابگري و شتابزدگي باز دارد، و يادآور گردد که تشکيل آن حکومت، بعدها، و بعد از افتادن کارها و رخ نمودن حادثه ها و ملحمه ها، به وقوع خواهد پيوست. [3] .
نمي توان پذيرفت که دين اسلام، و ائمه طاهرين «ع»، صبر بر ظلم و ترک امر به معروف و نهي از منکر را، براي مسلمين تجويز کرده باشند، ديني که
[ صفحه 291]
مي گويد:
و ما اعمال البرّ کلّها، و الجهاد في سبيل الله، عند الامر بالمعروف و النهي عن المنکر، الّا کنفثة في بحر لجّي. و انّ الامر بالمعروف، و النّهي عن المنکر، لا يقرّبان من اجل، و لا ينقصان من رزق. و افضل من ذلک کلمة عدل، عند امام جائر. [4] .
ـ همه کارهاي خير، و جنگ در راه خدا، در مقايسه با امر به معروف و نهي از منکر، مانند آب دهاني است در برابر دريايي موج خيز. امر به معروف و نهي از منکرکردن، نه اجل کسي را نزديک مي کند، و نه روزي کسي را مي کاهد. [5] و از همه اينها(همه اعمال خير، جنگ در راه خدا، امر به معروف و نهي از منکر کردن)، افضل و برتر، گفتن يک سخن درباره عدل است، در نزد حاکم جابر و ستمگر.
اين سخن علي«ع» است. و دهها و دهها از اينگونه تعليم در اسلام رسيده است. در اين صورت، آياممکن است بپذيريم که در دوره طولاني غيبت و انتظار، مسلمانان از چنين تکاليفي معاف، و از چنين اجرها و فضيلتهايي محرومند؟!
پاورقي
[1] معناي صبر در اينجا اين نيست که ظلم و فساد اجتماعي را بپذيريد و در برابر آن ساکت باشيد، و سلطه يهود و نصاري را- که به نصّ قرآن ردّ و طرد شده است- قبول کنيد، و خود، در عصر غيبت، براي تسلط بر سرنوشت خود و اجراي احکام ديني خود اقدامي برنداريد، بلکه معناي صبر، اين است که درباره رسيدن مهدي«ع» و ظهور او، و تشکيل حکومت او، عجله به خرج ندهيد، و از دوري دوره انتظار بي تاب و توان نگرديد، که طول کشيدن آن، حکمت است، و رسيدن آن، حق... و خواهد رسيد.
[2] «نهج البلاغه»، ص 457- 458 و....
[3] «نهج البلاغه»، ص 457- 458 و....
[4] «نهج البلاغه»، ص 1263.
[5] مقصود اين است که از امر به معروف و نهي از منکر کردن نترسيد، که اين کار باعث نمي شود که اجل شما زودتر برسد و خطر متوجه شما گردد، بلکه اجل وقتي که بايد برسد مي رسد، واگر هنگام آن نرسيده باشد نخواهد رسيد، چه امر به معروف و نهي از منکر بکنيد، و چه نکنيد و از اين دو تکليف الهي سر باز زنيد. همچنين انجام دادن اين دو تکليف، موجب زيان مالي و کم شدن روزي کسي نيز نمي شود.