بعد معاد
معاد، بازگشت انسان به نزد خدا، و ورود به جهان پايدار، و شروع زندگي اصلي و حيات خالص است. مرگ دروازه اين راه است. انسان از هنگام
[ صفحه 270]
احتضار (يعني حاضر شدن مرگ و رسيدن مقدمات مرگ)، در جريان حيات بعدي خويش قرار مي گيرد، و عالم ديگر او آغاز مي گردد. انسان با مرگ، هست مي شود، از هستي مخلوط و ناقص و ناپايدار به هستي خالص و کامل و پايدار منتقل مي گردد. از قطار سريع السير زندگي در اين جهان، به ايستگاه رسيدگي به کارنامه دوران سفر پا مي نهد، و سپس وارد شهر زندگي هميشگي مي شود. دوران حيات انسان، يک کلاس است و يک امتحان، مرگ اعلام ختم جلسه امتحان است. رستاخيز، روز نمره خواني است و اعلام نتيجه... [1] .
به هر حال، در امر انتظار، اصل اعتقادي بسيار مهم «معاد»، و بازگشت مسئولانه به نزد خداوند، همواره حضور دارد. اين حضور در سه جهت نمودار است:
جهت اول: اينکه مهدي«ع»، به هنگام ظهور، ستمگران را کيفر مي دهد، و ظالمان را به سزاي اعمال خود مي رساند، و مؤمنان را عزيز مي دارد، و رحمت الهي را به سزاواران مي چشاند. واين خود نمونه اي است از چگونگي معاد و رستاخيز.
جهت دوم: اينکه به هنگام ظهور مهدي، گروهي از پاکان و پليدان به جهان باز مي گردندد، وبه تعبير قرآن کريم: «از هر امّتي، دسته اي را باز مي گردانيم» (و يوم نحشر من کلّ امّة فوجا). [2] و اين خود قيامت صغرايي است، و نشانه اي است براي قيامت کبري.
جهت سوم: اينکه ظهور مهدي«ع»، از «اشراط ساعت» است، يعني: علائم قيامت. يکي از علائم و نشانه هاي حتمي قيام قيامت و فرا رسيدن رستاخيز، ظهور مهدي«ع» است. مهدي پيش از قيامت مي آيد، و تا او نيايد و حکومت عدل را در جهان بر پاي ندارد، عمر جهان به سر نمي برد، و قيامت برپا نمي گردد.
بدينسان مي نگريم که مسئله انتظار موعود، روابطي بسيار عميق با اصل اعتقادي معاد دارد. و بدينسان مي نگريم که «انتظار»، شاخص منوّر ابعاد عقايد حقّه است.
[ صفحه 271]
پاورقي
[1] صفحه 215 را نيز ببينيد.
[2] نمل: 83.