انتظار؟
شايد آنان که خوب درک
مي کنند، بتوانند مُبَشِّرِ کسي
باشند- که ما را راه وصول
به پايه او نيست- و راه
ظهور او را آماده سازند.
ـ«نيچه».
انتظار: کلمه اي ژرف، و معنايي ژرفتر...
انتظار: باوري شور آور، و شوري در باور...
انتظار: اميدي به نويد، و نويدي به اميد...
انتظار: خروشي در گسترش، و گسترشي در خروش...
انتظار: فجري در حماسه، و حماسه اي در فجر...
انتظار: آفاقي در تحرک، و تحرکي در آفاق...
انتظار: فلسفه اي بزرگ، و عقيده اي سترگ...
انتظار: ايماني به مقاومت، و مقاومتي در ايمان...
انتظار: تواضعي در برابر حق، و تکبري در برابر باطل...
انتظار: نفي ارزشهاي واهي، و تحقير شوکتهاي پوچ...
انتظار: نقض حکمها و حکومتها، و ابطال سلطه ها و حاکميتها...
انتظار: سرکشي در برابر ستم و بيداد، و راهگشايي براي حکومت عدل و داد...
[ صفحه 260]
انتظار: دست ردّ به سينه هر چه باطل، و داغ باطله بر چهره هر چه ظلم...
انتظار: شعار پايداري، و درفشِ عصيان و بيداري...
انتظار: خط بطلان بر همه کفرها و نفاقها، و ظلمها و تطاولها...
انتظار: تفسيري بر خون فجر و شفق، و دستي به سوي فلق...
انتظار: آتشفشاني در اعصار، و غريوي در آفاق...
انتظار: خوني در رگِ زندگي، و قلبي در سينه تاريخ...
انتظار: تبر ابراهيم، عصاي موسي، شمشير داود، و فريادِ محمد...
انتظار: خروش علي، خون عاشورا، و جاري امامت...
انتظار: خط خونين حماسه ها، در جام زرين خورشيد...
انتظار: صلابت...
انتظار: نه...
در درون تاريکيها و سرديها، به دميدنِ سپيده دم چشم داشتن، و به اميد طلوع خورشيد زيستن؛
در تراکم هواهاي کشنده اختناقها، به وزيدن نسيمهاي حياتبخش رهايي اميد بستن، و به آرزوي پديدار گشتنِ روزهاي طلايي ارزشهاي جاويد زنده ماندن؛
در غروبهاي تاريک گونِ نوميدي بار غرق بودن، و نويدِ طلوع فجرِ شکافنده آفاق را در دل پروردن؛
در شبستان ستمهاي تيرگي آفرينِ جهانگستر گرفتار آمدن، و جان را به مژده فرا رسيدن روزهاي روزستان، تابنده ساختن؛
در جهانِ آکنده از ستم و بيداد دست و پا زدن، و از شادماني طلوع طليعه جهانِ آکنده از داد و دادگري سرشار بودن؛
در حضور حکومتهاي جبّآر و خوانخوار زندگي کردن، و لحظه اي سر تسليم فرود نياوردن؛
در زيرِ سيلِ خروشان تباهي و فساد قرار گرفتن، و آني قد خم نکرن؛
در سياهيهاي دوراه ظلم و ظلمت و گناه گرفتار آمدن، و همواره منتظرِ طلوع خورشيد خونين رهايي بودن؛
[ صفحه 261]
در برابر کوه مشکلات زمانه قرار گرفتن، و چون کوه مقاوم بودن؛
در مسير جاري کوبنده زمان ايستادن، و آري ها را خوار شمردن، و نه گفتن و نه گفتن؛...
شمشيرها و شهادتها را پذيرا شدن، و خطها و شهامتها را پاس داشتن؛
اين است انتظار، شعار شور آور منتظران، مُقاوِمان، پايداران، صلابت پيشگان، شيعيان، مهدي طلبانِ تاريخ، ...
اين است انتظار...