بازگشت

تداوم رهبري، راه حل مشکل


بنابر آنچه در اين فصل يادآوري کرديم، و آنچه در خلال پرسشها و پاسخهاي پنجگانه آورديم، غيبت، در فلسفه تربيتي و سياسي، که همان فلسفه امامت است، بخوبي تفسير ميشود. زيرا با مطرح شدن امر«نيابت»، تسلسل ضروري«امامت» و رهبري، ادامه مي يابد، و رشته هدايت ديني از هم نمي گسلد. اگر درباره دوران غيبت، و چگونگي تکليف در آن دوران، و امر مهم رهبري و مديريت، هيچ سخني و دستوري از امام معصوم نرسيده بود، کار مشکل بود، هم در جهت تربيت و هم در حهت سياست. ليکن، در اين باره، مردمان را بلا تکليف رها نکرده اند، بلکه امامان معصوم و پيشوايان دلسوز، مردم را به «نايب امام»، در هر عصر، رجوع داده اند، و تکاليف نشر دين (تربيت) و بقايدين (سياست) را به او سپرده اند، و همه را به اطاعت او فرا خوانده اند.

در فصل نهم، به هنگام ذکر آثار وجودي حجت(ع»، در عصر غيبت، ياد کرديم که مردمان اگر چه از درک «حضور مربّي اکبر» محرومند، ليکن امکانات هدايت در اختيار هست، از جمله عالم ربّاني. در اينجا بايد بيفزاييم که يکي ازآثار عمده وجود حُجَّت «ع» - اگر چه خود در پدره غيبت به سر برد- همين جريان نيابت است. زيرا مردم با رجوع به «عالمِ ربّاني»، در خط دين خدا قرار مي گيرند، و به ديانت و هدايت مي رسند. و معلوم است که رجوع مردم به «عالمِ رباني»، در عصر غيبت، به اعتبار نيابت اوست از امام. پس اين جريان عظيمِ تعهد، در طول تاريخ، يعني: نقش سازنده و بزرگ عالمان سترک شيعه، در سرتاسر اعصار غيبت، خود اثري است از آثار وجود حُجَّت بالغه الهي، و شعاعي



[ صفحه 230]



است از اشعه آن خورشيد اَزَلي.

پس از آنچه ياد شد، بايد توجه کنيم که امري که در شناخت ِاين اصل ديني(نيابت در عصر غيبت)، اهميت بسيار دارد، توجه به ابعاد تکليفي اين مقام است، بايد بدانيم که کسي که در عصر غيبت کبري در رأس جامعه تشيع قرار مي گيرد، نايب امام است. و نايب امام، بايد به همان گونه که ائمه طاهرين «ع» عمل مي کرده اند عمل کند. ائمه، در ارتباط با جامعه شيعه، رفتار تشکيلاتي داشته اند. اينگونه نبوده است که مردم به امام مراجعه کنند و مسائلي بپرسند و بازگردند. امام، در هر زمان، خود به شکلي هرمي، در رأس حوزه تشيع قرار داشته است(اگر چه پاره اي از زمانها به صورت سازماندهي مخفي و مخفيکاري) و همه گونه متوجه حفظ موجوديت تشيع، و نشر و گسترش آن بوده است. و خودِ مسئله سفارت، در عصر غيبت صغري نيز، کاري است در اين مقوله.

اصلاً بايد ديد فاصله غيبت صغري براي چيست؟ ممکن بود از نخست غيبت کبري پيش بيايد، ليکن اينچنين نشد، تا مردم بمرور به رهبري نيابيانس گيرند، و حوزه هاي تشيع و هسته هاي مرکزي شيعه به نحوي اداره شوند و بر سر پا بايستند، تا شروع غيبت کبري. غيبت صغري، وسيله اي بوده است براي آماده سازي ذهني و عيني جامعه تشيع، براي ورود به حوزه زماني ممتدّ غيبت کبري. [1] و اين خود، يک عملِ تشکيلاتي بسيار قوي و عميق است. [2] رفتار ائمه با شيعه، تنها رفتارِ يک معلم نبوده است، بلکه رفتار يک مدير و يک سازمانده و يک رهبر جامع نيز بوده است، حتي رهبري در امور نظامي و مبارزاتِ مسلحانه، اگر چه به صورت مخفي و مخفيکاري. اينها بايد در نظر باشد. عالم ديني که نايب امام مي شود، نايب امام است در همه ابعاد ولايت ظاهري، يعني ابعاد تربيتي و سياسي، فردي و اجتماعي. اين نيابت، فقط مسئله گفتن نيست. مگر مقام امام، حتي مقام ظاهري، فقط مسئله گفتن بوده است؟



[ صفحه 231]




پاورقي

[1] در اين باره، در فصل نهم نيز، مطالبي گذشت، ملاحظه شود.

[2] تاريخُ الغيبة الصُّغري، در اين باره، مطالبي سودمند آمده است.