قرآن و امام، هدايت واحد
بر مبناي وحدت جهتگيري در هدايت انسان، و هماهنگي جوانب گوناگون تعاليم اسلامي، مي نگريم که اسلام، امر هدايت انسان را منوط به پيروي از دو نهادِ يگانه [1] قرار داده است. امور تربيتي و فرد سازي، و امور سياسي و اجتماع سازي، همه و همه، در ارتباط با اين دو نهاد است، دو نهادي که يگانگي تام و پيوستگي تمام دارند: قرآن و امام. قرآن کتاب خداست، و امام حجت خدا و مفسِّرِ کتاب خدا. قرآن و امام. قرآن کتاب خداست، و امام حجت خدا و مفسِّرِ کتاب خدا. قرآن و امام، دو روي يک سکه اند، سکه هدايت و نجات.
قرآن، امام صامت است، و امام، قرآن ناطق، چنانکه پيامبر اکرم«ص»، در حديث مشهور «ثِقْلين»، بر همين امر تأکيد کرده است، و دو نهاد يگانه(قرآن و امام) را، به نام ميراثِ هدايت و شاخص خط نجات و سعادت، در ميان امت باقي گذاشته است، و سفارش اکيد فرموده است تا مردم از اين هر دو، با هم،
[ صفحه 222]
پيروي نمايند، نه اينکه يکي را بگيرند و ديگري را رها کنند. [2] پيامبر، در حديث «ثِقْلين»- که در گذشته آورده شد- بصراحت فرموده است:
من، در ميان شما امت، دو وزنه گران (دو نهاد اساسي) مي گذارم و مي گذرم. تا هنگامي که به آن هر دو با هم چنگ در زنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد. اين دو نهاد، هيچگاه از هم جدا نخواهند گشت، تا در رستاخيز، لب حوض کوثر، به نزد من بازآيند.
و چه تعبيري زيبا، برايهموارگي اين يگانگي: (لَن يفْتَرِقا حتّي يرِدا عَلَيالحَوض).- اين دو، هرگز و هرگز، از هم جدا نخواهند گشت، تا در لب حوض کوثر- در روز رستاخيز- نزد من بازآيند. [3] اين است هدايت واحد، و جهت گيري واحد، در هدايت اسلامي و حرکت قرآني.
و اين چگونگي، ژرفترين و حکيمانه ترين نوع راهنمايي و هدايت است، زيرا هم قانون است، و هم ضامن اجراي قانون.
پاورقي
[1] يا به تعبيري ديگر: يک نهاد(دين خدا)، که دو رو دارد، روي صامت آن قرآن است، و روي ناطق آن امام.
[2] البته گرفتن يکي از دو نهاد هدايت و رها کردن ديگري خيالي بيش نيست. آنان که- به اصطلاح خود- قرآن را نيز رها کرده اند، زيرا قرآن، پيروي از امام را لازم دانسته است. و آنان که- به اصطلاح خود- امام را گرفته اند و دم از محبت امام مي زنند، و قرآن و عمل را رها کرده اند، امامرا نيز رها کرده اند، زيرا امام، عمل به قرآن را لازم دانسته است. اين دو طايفه، از روي تدليس و براي اغفال جامعه، و سوار شدن بر دوش مردم، اينگونه سنگر گرفته اند، يکي قرآن را سنگر قرار داده است، و يکي دم زدن از امام و محبت امام را بدون عمل به قرآن و احکام قرآن و اخلاق قرآن و انفاق قرآن و ايثار قرآن و حماسه و جهاد قرآن و عدالت قرآن و تقواي قرآن. گروه نخست خواسته اند تا از نظارت امام بر اجراي احکام قرآن دور مانند، و به نام قرآن هر چه مي خواهند بکنند. و گروه دوم خواسته اند تا از عمل به قرآن آسوده باشند، و از قيود ديني و دقايق تکليفي خلاصي جويند.
[3] در فصل هشتم نيز، در اين باره، مطالبي گذشت.