بازگشت

ژرف بيني فرزانگان


دانشمندانِ بزرگ، و فرزانگانِ ژرف انديش، به هيچ روي، دستخوش غرورهاي کاذب نگشته اند. آنان با اسرار طبيعت، و نوادر وجود، و قوانين مجهول عالم، ژرف بينانه و با بصيرت برخورد کرده اند. و از «ممکن نيست»، و «ن مي شود» گفتنهاي بچگانه احتراز جسته اند. همچنين، حد علم و آزمايش را نگاه داشته اند، و احتمالات و امکانات هستي را در مد نظر قرار داده اند.

سخن ابن سينا در اين باره معروف است. [1] گفته ملاي رومي را نيز ديديم، نظر نيوتن و برخي ديگر از دانشمندان جديد را نگريستيم. نيوتن نويسنده کتاب «فلسفه طبيعي اصول رياضيات» و کاشف«قانون جاذبه عمومي»، و از بنيانگذاران رياضيات عاليه در قرن جديد، [2] دانشمند آزمايشگر را به کودکي تشبيه مي کند، که بر ساحل اقيانوسي نشسته است و سرگرم بازي است، و گاه دانه ايشن، يا سنگي براق، نظر او را جلب مي کند، اما درياي مجهول معرفت، همچنان در برابر او امتداد دارد...

پس از اين نيز، نظريه دو انديشه بزرگ بشريت، ابوريحان بيروني، و خواجه نصير طوسي را خواهيم ديد.

فرزانگان، در هر باره، با نهايت دقت و احتياط، اظهارنظر کرده اند. اي کاش، برخي از مدعيان، و بتبعِ آنان، برخي از جوانان، به خود مي آمدند، و همه چيز را، اعتقادات و اخلاق را، و ديگر اصولِ خويش را، فداي اين «علم ناقص» و گاه«علم غلط» [3] نمي کردند. حدِّ اطلاعات روز را نگاه مي داشتند، و کاسه از آش داغتر نمي شدند.

البته، آنان که اين علوم را «مي دانند» آنگونه اند، که خود



[ صفحه 211]



گفتند، و ياد شد. ليکن برخي از آنان که اين علوم را «مي خوانند» اينگونه اند.

کساني، چند کتاب، در اين باره ها از نظر عبور مي دهند- و گاه در همين حد هم نيست- و سپس درباره همه چيز و همه عالم و آدم، از ازل تا ابد، و از کران تا بيکران فتوي

مي دهند، و اظهار نظر مي فرمايند! همين مدعيان باعث مي شوند تا گروهي جوانان بي اطلاع از موازينِ شناختي و اصول مطالعات علمي، تحت تأثير قرار گيرند، و چه بسا فري ب خورند و «غير علم» را به جاي«علم»، و «علم ناقص توأم با مجهولات» را به جاي«علم کامل خالص» بپذيرند. و بدينگونه مطالب و دريافتهاي خويش را، علم و علمي بدانند و علم و علمي بخوانند، تا بدانجا که تصور کنند هيچ چيز جز آنچه آنان دانسته اند درست نيست، و اصلاً علمي جز آنچه آنان در کتابها مرور کرده اند نيست!! علمزدگي خود نوعي جهل است. و اين حالت که بدان اشارت رفت، هزار مرتبه از علمزدگي نيز، منحط تر است.


پاورقي

[1] «اَلاِشاراتُ وَ التَّنبيهات»، جز2، ص143، چاپ مصر.

[2] «بزرگان فلسفه»، ص412.

[3] «فلسفه علمي»، ج2، ص 162.