بازگشت

مجهولات علم


چه بسيار اتفاق افتاده است، و اتفاق مي افتد، که کشفِ تازه اي، در علوم تجربي گوناگون، قوانين و فورمولها و نظريه هايي را که درست مي دانستند، برهم مي زند، [1] و مطالبي که کسي را زهره مخالفت با آنها نبود بر باد هوا مي دهد. و اين کار بايد پيوسته اتفاق بيفتد، وگرنه علم، علم نيست. دانشمندان



[ صفحه 209]



ژرفبين بخوبي دانسته اند که محدود انگاري حقايق، و دانشزدگي بيرون از اندازه علم را به جهل مبدل مي سازد. و اينجاست که مي گويند:

فيزيکدان فيلسوف، بايد در وراي فيزيک، به حد فاصل جهان مادي و روحي، ناظر باشد. [2] .

و در مقام تدبر در عظمت عالم، و ژرفنگري در هزاران قانون و راز است که خردپيشگان اين قوم- يعني اصحاب علوم آزمايشي- با شهامت و صراحت مي گويند:

تحقيقات علمي، منجر به معرفت بر ماهيت باطني اشياء نمي شود. در هر موقع که خواص يک جسم را به زبان کمياتِ فيزيکي بيان مي کنيم، ما فقط عکس العمل وسايل مختلف اندازه گيري را، در برابر وجود جسم مزبور، عرضه مي داريم و لا غير. [3] .

همچنين مي گويند:

بايد در نظر داشت که فيزيک و فلسفه، حداکثر بيش از چند هزار سال از عمرشان

نمي گذرد، ولي شايد هزاران ميليون سال ديگر در پيش داشته باشند. اين دو رشته دارند تازه به راه مي افتند. و ما هنوز به قول«نيوتن»، چون کودکاني هستيم که در ساحل درياي پهناوري به ريگبازي مشغولند، و حال آنکه اقيانوس عظيم حقيقت، با امواج کوه پيکرش، در برابرمان همچنان نامکشوف مانده، و در عين نزديکي، از دسترس ما خارج است. [4] .

همچنين مي گويند:

فيزيک در قرن نوزدهم معتقد بود که همه مسائل حيات را، حتي شعر را، مي تواند توجيه کند. و امروز فيزيک معتقد است که حتي مادّه را هرگز نخواهد توانست شناخت. [5] .



[ صفحه 210]



آري، درست گفت قرآن کريم:

... وَ ما اُوتيتُم مِنَ العِلمِ اِلّا قَليلا.


پاورقي

[1] در اين کتاب نمي خواهم به نقل شواهدي در اين باره بپردازم. همين اندازه ياد مي کنم که در همين ايام، در رسانه هاي گروهي اعلام داشتند که اندازه ماهههاي زحل کوچکتر از آن درآمده است که تاکنون معتقد بوده اند. ملاحظه مي کنيد! اين موضوعي است که در معرض حس است و با تلسکوپ مشاهده مي شود، وقتي اين موضوع چنين باشد، هزاران موضوع ديگر، که به ميليونها سال پيش مي رسد، و ديگر امور و موضوعات دور از حس و... چگونه خواهد بود؟ پس در عين اينکه بايد به اين اطلاعات ارج نهيم، نبايد به آنها مغرور شد، و حکم را کلي گرفت، و سخن علم روز را، درهمه مراحل و مسائل، سخن نهايي دانست. هرگز چنين نيست.

[2] «فلسفه علمي»، ج2، ص 117، چاپ جيبي.

[3] کتاب پيشين، ج2، ص 155.

[4] کتاب پيشين، ج2، ص264. دراين باره، در کتابهاي تواريخ علوم، در زيستنامه هاي دانشمندان علوم تجربي و در اقوال آنان در کتابهاي فيزيک و فلسفه، و فلسفه علمي مطالب بسيار مي توان ديد.

[5] سخن يکي از رياضيدانان بزرگ فرانسوي، «نگاهي به تاريخ فردا»- دکتر علي شريعتي، مجموعه آثار، ج31، ص 277.