نظام تکويني و سامان اجتماعي
ياد کرديم، که حضور تربيتي«حُجّت»، و حاکميت او در ميان اجتماعات، يکي ازآثار وجودي اوست. بايد بگوييم که دو جريان، به وجود «حجّت» و خليفه خدا، در زمين، بستگي دارد:
1- سامان داشتن کاينات ارضي.
2- سامان يافتن اجتماعات بشري.
جريان نخست، مربوط است به تداوم نظم و تکوين در جهان.
جريان دوم، مربوط است به سامان يافتن زندگي و حرکت انسان.
به تعبير ديگر، جريان اول، مربوط است به «ولايتِ تکويني»، و جريان دوم، مربوط به «ولايت تشريعي». پيداست که جريان نخست، اصل است و مقدم است و اهمّ است و اعم. و اگر در زمانهايي جريان دوم- که فرع
[ صفحه 189]
است و مؤخَّر است، نسبت به جريان اول، و مهّم است و عام، نه اهمّ و اعمّ- بطور کامل قابل اجرا و انفاذ نبود، جريان نخست، برجاي و استوار خواهد بود. و جز اين نتواند بود. بنابراين، غيبت، در موردِ «حضورِ کائناتي امام»، هيچ مفهومي ندارد- چنانکه در بحث «غيبت شأنيه» ياد کرديم.
پس آنچه در مورد لزوم حجّت و حتميت وجود او، در درجه نخست اهميت قرار دارد،
«حضور» اوست، در جهان، نه «ظهور» او در ميان مردمان. و به اصطلاح علماي منطق: لزوم حجّت، اعم است از غيبت و ظهور، نه اينکه مساوي است با ظهور.
اکنون، براي حسن ختام اين فصل، و تأييد آنچه در اين مقوله گفته شد، و هم تيمن را و تبرک را، استشهاد مي جويم به کلام امام اهل يقين، وصي اوصيا و مقتداي صِدّيقين، حضرت امير المؤمنين «ع»:
اَللّهُمَّ بَلي! لا تَخْلُوا الاَرض، مِن قائمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ، اِمّا ظاهراً مَشهوراً، و اِمّا خائِفاً مَغموراً، لَئَلّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ و بَيناتُهُ... [1] .
بار خدايا! البته چنين است که زمين از حجّت خدا تهي نخواهد ماند، چه او آشکار باشد و شناخته، و چه (بنا به علتها و حکمتها) نگران از ستمگران و - در پهناور گيتي و مجامع- نهان. اينچنين است(و حجّت همواره هست)، تا تداوم حجّتها و بيناتِ الهي از هم نگسلد...
[ صفحه 191]
پاورقي
[1] «نهج البلاغه»، ص 1158.