بازگشت

نقش و تاثير غيبت صغري در غيبت کبري


درباره پيشامد وضعيت «غيبت»، بايد امر ديگري نيز مورد توجه قرار گيرد. آن امر اين است که پيش از وقوع غيبت، زمينه براي اين پيشامد فراهم مي گشته است. از زمان امام نهم به بعد، مردم کمتر امکان تماس با ائمه داشته اند. مدتي دراز، از دوران امامت امام دهم و يازدهم نيز، در حالت بازداشت و تحتِ نظر گذشته است، که چيزي است نظير غيبت. در اين دوران، تماسِّ



[ صفحه 171]



شيعه، بيشتر با وکيلان آن دو امام، و عالمان تربيت يافته مذهبي بوده است. از طرف ديگر، امام دوازدهم، مدتي که 60 تا 70 سال به طول انجاميد(يعني عصر «غيبت صغري»)، به صورتي، در دسترس مردم بوده است، و چهار نايب خاص، و همچنين وکيلان و سفيراني ديگر نيز داشته است. [1] امام خود به حلِّ مشکلات مردم

مي پرداخته، [2] و تعاليم دينيرا به آنان ميآموخته است. گاه با برخي از مردم، در کسوتهاي مختلف، [3] ديدار مي کرده است- چنانکه در فصل سوم اشاره شد- و گاه با برخي به صورتِ ناشناس، هم مسکن يا همسفر مي گشته است. [4] اينها همه عواملي بوده است براي توجه يافتن نسلها به وجود امام، و آگاه شدنِ آنان- تا حد ممکن- از تکاليف ديني و معارف يقيني، همچنين حفظ حوزه هاي مردمي تشيع، و ابقاي موجوديت فرهنگي و ارتباطي و سازماني شيعه، و رسيدگي مالي به ناتوانان و مستمندان ايشان، نيز عادت يافتن تدريجي مردم، به غيبت امام، و مراجعه به نايبان و عالمان ديني، و مصونيت حوزه هاي تشيع از پاشيدگي و زوال يا انحراف، و فراهم شدن زمينه براي شروع تقدير ربّاني، و سُنَّت ديرينه غيبت هادي و مُرَبّي.

دراين باره، مؤلّفِ «تاريخُ الغيبةِ الصُّغري» چند فصل مرقوم داشته است. و از جمله، در آغاز فصلِ «زندگاني و فعاليتهاي مهدي، در دوره غيبت صغري» چنين مي گويد:

مهدي، در روز درگذشت پدرش، که مردم را در حال نماز گزاردن بر پيکر پدر ديدند، کودکي بود گندمگون، با مويي مُجَعَّد و دندانهايي گشاده. سپس کساني که او را در فرصتهايي ديگر، درغيبت صغري ديده اند، چنين توصيف کرده اند: «جواني خوشروي و خوشبوي، و با اُبُهَت، و در عين اُبُهَت داشتن صميمي با مردم». يکي ازملاقات کنندگان مي گويد:«چون لب به سخن گشود، ديدم سخني زيباتر، و کلامي دلنشين تر از آن نشنيده ام. و او به هنگامِ سخن گفتن، بسيار زيبا نشسته بود».

در روايت ديگر آمده است:«او جواني بود گندمگون، داراي زيباترين صورت، و معتدلترين قامت». در روايت ديگري است:«جواني زيباروي، و



[ صفحه 172]



خوشبوي بود، که با شکوه خاصي راه مي رفت». و درفرصتي ديگر، وقتي از سفير دوم، محمد بن عثمان، درباره او سؤال مي کنند، اينگونه پاسخ مي دهد: «گردني دارد اين چنين»- با دست اشاره مي کند، و زيبايي و درشتي گردن او را ياد مي کند. و به اين دليل سخن از گردن مهدي و اندازه آن مي آورد، تا بفهماند که اکنون ديگر مردي شده است، ديگر آن کودکي نيست که مردم در زمان پدرش ديده بودند، يا پسر بچه اي ضعيف و چند ساله نيست، بلکه جواني است برومند، و مردي است با يال و کوپال. [5] همچنين در زمان محمد بن عثمان، شخصي تقاضاي ملاقات کرد و دراين باره زحمت بسيار کشيد، و اصرار بسيار کرد، تا سرانجام، محمد بن عثمان، براي او ترتيب ملاقات داد. و آن مرد به ديدار امام نايل آمد. در اين ديدار امام، جواني بود بسيار خوش سيما، و معطر و خوشبو، در لباس بازرگانان، و در آستينش علامتي بود از آنِ لباس بازرگانان. اينکه مي بينيم- در اينجا- امام با لباس بازرگاني ديده شده است مي رساند که پوشاک او درآن دوره اينگونه بوده است. چون دراين لباس مي توانست مانند يک تاجر با مردم روبرو شود، بدون اينکه شناخته گردد... و در گذشته ديديم که لباس بسياري از علماي شيعه در آن روزگار، حتي سفراي امام، لباس تجار بوده است، و شغل آنان نيز، بر حَسَبِ ظاهر، تجارت بوده است. و اين پوشش به منظور پنهانکاري انتخاب مي شده است، تا کسي به فعاليتها و ارتباطات آنان پي نبرد.

در حال احرام و حج نيز امام را ديده اند، و توصيف کرده اند. چون مهدي«ع» هر سال، به حج مي رود، مردمان را مي بيند و مي شناسد، و مردمان او را مي بينند و نمي شناسند. و او در حج لباس احرام مي پوشد، و يک برِ پوشش خود را بر روي دوش مي اندازد، مانند ديگر حاجيان در حال احرام. [6] .

باري، اينها همه- چنانکه ياد شد- تدبيرهايي بوده است براي آموخته کردن مردم به غيبت امام، و بر سر پا ايستادن جريانِ تشيع، و ادامه پيدا کردن راه مکتب اعتقادي و اقدامي «عصمت» در رهبري، و بقاء «ولايتُ الله» در زمين، در بُعد تشريع و هدايت، و تداوم يافتن جريان «حماسه جاويد»، در طول تاريخ، همگام با فجرهاي مقدس، و شفقهاي خونبار...



[ صفحه 173]




پاورقي

[1] «تاريخُ الغيبةِ الصُّغري»- تأليف محمدُ الصّدر، ص 609-630، چاپ دوم، بيروت، دارُ التعارُف للمطبوعات(1400).

[2] کتاب پيشين، صفحات 597- 608، 542، 597- 599.

[3] کتاب پيشين، صفحات 597- 608، 542، 597- 599.

[4] کتاب پيشين، صفحات 597- 608، 542، 597- 599.

[5] کتاب پيشين، ص540-541.

[6] کتاب پيشين، ص 540-542، و «الغيبة»، شيخ طوسي، ص 164.