سخني از رؤيت
پيشتر اشاره کرديم که بزرگان، مشاهده، و رؤيتِ امام«ع» را در عصر غيبت کبري ممکن شمرده اند و گفته اند: «... روايات صريح است در اينکه وجود مبارک ولي عصر- عليه السَّلام با اينکه در بين مردم است، مردم او را نمي شناسند. و البته بين اين مطلب، با اينکه بعضي از مردم آن حضرت را ببينند و بشناسند، و ديدن عده قليلي امام را، بنا به مصالح و جهاتي، منافاتي نخواهند بود.». [1] .
اهل کشف و عرفان نيز، متعرض مسئله رؤيت در «غيبت کبري» شده اند، چنانکه- از جمله- شيخ عبدُ الوَهاب شَعراني، در کتاب «لَواقِحُ الاَنوار» گفته است:
شيخ حسن عراقي، در ايام سياحت خويش، به خدمت حُجَّتِ خدا، امام مهدي رسيد، و از عمر امام سؤال کرد. امام پاسخ دادند: «عمر من، هم اکنون، 620 سال است.»
شَعْراني، پس از نقل اين مطلب مي گويد:
من، اين موضوع را به مرشد خود، علي الخَواص گفتم، و او درباره عمر مهدي- تا آن سال- نظرش موافق نقل شيخ حسن عراقي بود. [2] .
همچنين مي بينم که عالم معنوي بزرگوار، سيد رَضي الدّين ابن طاووس حَسَني، در کتاب
«مُهَجُ الدَّعَوات» مي گويد:
[ صفحه 166]
من، در سامرّا بودم، شبي، هنگام سحر، شنيدم که مهدي«ع» دعا مي خواند، و برايزندگان و مردگان دعا مي کرد، و خير و سعادت و رحمت براي آنان از خدا مي طلبد. آن شب که سحرهنگام آن، شنيدن دعاي مهدي، از زبان خود او، براي من اتفاق افتاد، شب چهارشنبه بود، 13 ماه ذيقعده، به سال 638. [3] .
درباره امر رؤيت و ملاقات نيز، کتابهاي چندي نوشته اند. در آن کتابها نام کسان بسياري آمده است، که در عصر «غيبت کبري»، هر کدام به گونه اي، به ديدار امام «ع» نايل آمده اند، و معجزات و قضايايي براي آنان اتفاق افتاده است، و مشکلاتي از آنان گشوده شده است، و بيماريهايي- گاه بسيار سخت- شفا يافته است. برخي از اين قضايا را ما خود نيز شنيده ايم. برخي در زمان و عصر خود ما اتفاق افتاده است. و در برخي، قراين صدق و شواهد حقيقت، بوفور، وجود داشته است. و پاره اي را ناقلاني گفته اند که فوق ثقه، و فوق عادل، بوده اند.
پاورقي
[1] بيان الفرقان، ج5، ص 167-168، نيز صفحه 108 ديده شود.
[2] «المهدي الموعود...»، ج1، ص 203.
[3] «مُهَجُ الدَّعَوات»، ص 296.