در علم کلام و اعتقادات
متکلّمان و متخصصان علوم اعتقادي نيز، وجود«مهدي» را مُستَنَد شناخته اند، و در کتابهاي علم کلام و عقايد، [1] دراين باره، به بحثهايي چند
[ صفحه 159]
پرداخته اند، از جمله، تفسير غيبت، فوايد وجود امام در حال غيبت، صحّـتِ طول عمر، و...
متکلّمان و علماي بزرگ عقايد، مسئله مهدويت را، در ارتباط با «قاعده لُطف الهي»- که در«علم کلام» معروف است- تفسير کرده اند، و ضرورت وجود امام را با اين قاعده به ثبوت رسانيده اند. در اين مقام فيلسوف معروف و متکلم بزرگ جهانِ اسلام، خواجه نصيرُ الدّين طوسي، چنين مي گويد:
اِنحِصارُ اللُّطفِ فيهِ معلومٌ لِلعُقَلاء، وَ وُجودُهُ لُطْفٌ، وَ تَصَرُّفُهُ لُطْفٌ آخَر، وعَدَمُهُ مِنّا. [2] .
- در نزد خردمندان روشن است که لطف الهي(پس از فرستادنِ پيامبر)، منحصر است در تعيين امام(تا مردمان، بي راهبر و مربّي و معلّم نمانند، و کتاب و سُنَّت، شارحي لايق و مطمئن داشته باشد، و واسطه فيض قطع نگردد)، و وجود امام- به خودي خود- لطف است از سوي خداوند. [3] و تصرف او در امور(و حضور اجتماعي او، و تشکيل حکومت اسلامي و نشر تربيت قرآني به وسيله او) لطفي ديگر است. و غيبت او، مربوط به خود ماست.
در اين بخش، که به نظريات علماي عقايد توجه داريم، فشرده اي از گفتار دو دانشمند را نيز مي آوريم: مؤلف «کفايةُ المٌوَحِّدين»، و مؤلف «بيانُ الفُرقان». ياد شدگان، دراين مقوله گفتاري دارند، که خلاصه آن اين است:
چون مهدي- عليه السَّلام- آخرين خليفه و حُجَّت خدايي است، لازم بود که خود را از گزند حوادث و دستهايي که او را مي جستند تا از ميان ببرند، مصون بدارد، و در کَنَفِ غيبت الهي مستور کرد. و چون موقعيت امام، به منزله موقعيتِ پيامبر است پس از تبليغ(يعني: احکام تبليغ شده
[ صفحه 160]
است)، پس با پنهان بودن او، مردم- اگر چه از ديدارش محرومند- عبث رها نخواهند شد، بلکه بايد به احکامي که در دست است عمل کنند. البته اگر روزي، تمام نواميس دين ضايع گشت، آناً ظهور خواهد کرد. [4] .
در کتابهاي عقايد، به دليل قطعي بودن مسئله «مهدي» بر اساس اسلام و مدارک اسلامي، و احاديث فراوان نبوي، اعتقاد به اين مسئله را جزء ضروريات اسلام شمرده اند. و منکر آن را، منکر ضروري دانسته اند. [5] .
پاورقي
[1] «علم کلام»، دانشي است که اعتقادات ديني و جهانبيني مذهبي را با دليل و استدلال عقلي ثابت مي کند به سخن ديگر: علم استدلال عقلي است بر عقايد و مباني و سياست و نظامات شرعي عالم به اين علم را «متکلّم» مي گويند. جمع آن: متکلّمان و متکلّمين. کتابهاي بسياري در اين رشته نوشته شده است، مانند: تجريد العقايد از: خواجه نصير الدّين طوسي / کشف المراد از: علّامه حلّي. / باب حادي عشر از: علّامه حلّي / شرح جديد تجريد از: ملا علي قوشچي. / شوارق الالهام از: ملا عبد الرّزّاق لاهيجي / گوهر مراد از: ملّا عبد الرزّاق لاهيجي / شرح باب حادي عشر از: فاضل مقداد. علم کلام، بسختي نيازمند نوآوري و تجديد است. البته بسياري از کتابهاي ارزنده فاضلان و متفکران و عالمان معاصر را، بايد از مقوله «علم کلام جديد» به شمار آورد.
[2] کشفُ المُراد، ص 285، شرح«تجريد» قوشچي، ص 376، چاپ سنگي.
[3] به علت وساطت در فيض، و رابطه آفرينش عالم و انسان با او، و اموري ديگر، که پاره اي از آنها اشاره شد، و شرحي در اين باره خواهد آمد.
[4] «کفايةُ الموحّدين»، ج3، «بيانُ الفُرقان»، ج5.
[5] کتاب «انيسُ الموحِّدين»، از ملامحمد مهدي نَراقي، با تعليمات عالم شهيد، سيد محمد علي قاضي طباطبائي تبريزي، ص 213، چاپ تبريز(1351 ش.).