در معاني قرآني
از نظر معارف حق قرآني، و شناختهاي اسلامي، زمين - و جهان ارض- مرکز خلافت الاهيه است. همواره زمين جايگاه خليفه الهي است، و تا زمين باشد اين چنين است، و هيچگاه جز اين نخواهد بود- چنانکه در فصل پيش اشاره کرديم. قرآن کريم مي فرمايد:
وَ اِذْ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَةِ: اِنّي جاعِلُ في الاَرضِ خَليفَة... [1] .
- اي محمد! در نظر داشته باش که خدا به فرشتگان گفت:«من اندر زمين خليفه اي بگذارم...».
امام ابوالحسن علي بن موسي الرّضا«ع» نيز، در شرح منطقِ قرآن، و حتميت وجود «خليفةُ الله» در زمين، و تعليم اين اصلِ بنيادي، در شناخت عمل، چنين مي فرمايد:
اَلاِمامُ اَمينُ الله في اَرضِه، و حُجَّتُهُ علي عبادِه، و خَليفَتُه في بلادِهِ. [2] .
- امام، امانتدار خداست در زمين، و حجّت خداست در ميانِ مردمان، و خليفه خداست در آباديها و سرزمينها...
تعبيرهاي قرآن کريم، و حديث شريف، در اين مقام، قابل توجه و تأمل بسيار است، بويژه تعبير«فِي الاَرض»، (يا: «في اَرضِه»)، و تعبير «اَمينُ الله». با تأمل در تعبير «في الاَرض»، پي مي بريم که «تَکَوُّنِ انساني ارض»، با حضور خليفه خدا تحقق خواهد گشت، وگرنه زمين سياره اي خواهد بود مانند سياره هاي ديگر. آنچه زمين را، «هويتِ الهي»
مي دهد، و آن را، به عنوانِ محل سکونت انسان، برقرار مي دارد، و به صورت نشئه تربيت و آزمايشگاه جهان وجود درمي آورد، و محل نزول فيض، و آمد و شدگاهِ فرشتگان مي سازد، حضور خليفه خدا، و صاحبِ سرِّ الهي(ولايتِ کلّي) است در اين سياره. و اين
[ صفحه 152]
چگونگي که ياد شد، تا هر زمان که زمين اهلي و ساکناني داشته باشد ادامه دارد، يعني تا هنگام پديد آمدن نشانه هاي رستاخيز، و به هم ريختن اوضاع کيهاني اين منظومه.
بنابراين، تا زمين به عنوان مسکن انسان بر سر پاست، هيچ آن خالي از حجّت خدا- پيامبر يا امام- نخواهد بود. اگر يک انسان در زمين باشد، همو، حجّت و خليفه خداست. اگر دو تن يا بيشتر باشند، يکي از آنان حجّت و خليفه خداست- چنانکه در تعاليم آمده است. [3] و چنانکه در فصل پيشين، به پاره اي از اين حقايق، اشاره کرديم.
پاورقي
[1] بقره: 30.
[2] «عُيونُ اَخبارِ الرّضا»، ج1، ص 219، چاپ قم(1377).
[3] اصول کافي، کتاب الحُجَّة.