بازگشت

همگوني غيبت حضرت مهدي با غيبت انبياي گذشته


در مورد همگوني غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) با غيبت انبيا (عليهم السلام)، علل و حکمت هايي در روايات بيان شده است که با توجه به آن، قسمتي از اسرار غيبت روشن مي شود. به چند روايت در اين زمينه، اشاره مي کنيم.

1 ـ سدير صيرفي مي گويد: با مفضّل و ابو بصير و ابان بن تغلب خدمت امام صادق (عليه السلام) شرفياب شديم. آن حضرت بر روي خاک نشسته بود و لباسي خيبري بر تن داشت و همچون مادري فرزند مرده، گريه مي کرد و حزن و اندوه، سراسر وجود حضرت را فرا گرفته بود و در حالي که اشک هايش جاري شده بود مي فرمود:

«سيّدي غيبتک نَفَتْ رُقادي، وضيّقت عليّ مهادي، وابتزّت منّي راحة فؤادي، سيّدي غيبتک أوصلت مصابي بفجايع الأبد».

«اي آقاي من! غيبت تو خواب را از ديدگان من سلب نموده و زندگاني را بر من تنگ کرده و آرامش قلبم را از من گرفته است. اي آقاي من! غيبت تو، مصائب و اندوه مرا براي هميشه درد آور نموده است».

آن قدر حضرت صادق (عليه السلام) درباره طولاني شدن غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) سخن گفت که عقل از سر ما پريد و قلبمان شکست. به آن حضرت عرض کرديم: اي فرزند بهترين انسان ها! چرا اين قدر گريان و اندوهناک هستيد؟

حضرت صادق (عليه السلام) در حالي که نفسي عميق و سوزناک کشيد، فرمود:

«امروز صبح به کتاب «جفر» نگاه کردم و در کيفيّت تولد و غيبت طولاني قائم (عليه السلام) و گرفتاري مؤمنان و ترديدهايي که به واسطه طولاني شدن غيبت در آنان پيدا مي شود و اکثر آن ها از دينشان بر مي گردند، تأمّل کردم؛ رقّت، قلبم را فرا گرفت و غم و اندوه بر من چيره گشت».

از حضرت صادق (عليه السلام) تقاضا کرديم که ما را مورد عنايت و تفضّل قرار داده و در جريان مسايل مربوط به غيبت آن حضرت قرار دهد.

حضرت صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود:

«خداوند متعال در قائم ما، سه سنّت از سه پيامبر قرار داده است؛ تولّد آن حضرت را مانند تولد حضرت موسي (عليه السلام) و غيبت او را مانند غيبت حضرت عيسي (عليه السلام) و طول عمر آن جناب را مانند طول عمر حضرت نوح مقرّر فرموده است. سپس عمر بنده صالح خدا، خضر (عليه السلام)، را دليل بر طول عمر حضرت مهدي (عليه السلام) قرار داده است».

از حضرت صادق (عليه السلام) توضيح خواستيم. حضرت فرمودند:

«در مورد تولّد موسي (عليه السلام)، چون فرعون دريافته بود که زوال ملک و سلطنت وي به دست موسي خواهد بود، دستور داد که کاهنان در حضورش جمع شده و او را از نَسَب موسي (عليه السلام) باخبر نمايند. آنان نيز خواسته فرعون را بر آوردند و گفتند موسي از بني اسرائيل است. لذا فرعون دستور داد تا شکم زنان حامله را دريدند و بيش از هزار مولود از بني اسرائيل را کشتند؛ ولي به موسي (عليه السلام) که در حفظ و حمايت خداوند متعال به سر مي برد، دست نيافتند».

آنگاه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

«همچنين بني اميّه و بني عبّاس، چون با خبر شدند که زوال و پايان سلطنت آن ها و ساير ملوک و جبابره آنان بر دست قائم اهل بيت (عليهم السلام) خواهد بود، به عداوت و دشمني با اهل بيت (عليهم السلام) برخاسته و قتل و کشتار اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) را شروع کردند تا شايد بتوانند به کشتن حضرت مهدي (عليه السلام) دست يابند؛ لکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند، تا نور ـ امامت ـ را به پايان برساند؛ گر چه مشرکين کراهت داشته باشند».

و امّا در مورد غيبت حضرت عيسي (عليه السلام) يهود و نصارا گفتند که عيسي کشته شد. لکن خداوند آنان را تکذيب نمود و فرمود: «وَما قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوُه وَلکِن شُبِّهَ لَهُمْ [1] ؛ نه او را کشتند و نه بر دار آويختند ولکن امر بر آنها مشتبه گرديد». همين طور است غيبت قائم (عليه السلام). زيرا امّت به واسطه طولاني شدنش آن را انکار مي کنند».

امّا راجع به طولاني شدن عمر نوح (عليه السلام)، امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

«وقتي نوح (عليه السلام) براي قوم خود درخواست عذاب نمود، خداوند جبرئيل را با هفت هسته خرما فرستاد و او را مأمور به کاشتن آنها نمود و براي وي پيغام فرستاد که من بندگانم را هلاک نمي کنم مگر بعد از اتمام حجت بر آنان و تو صبر و تحمّل را پيشه کن و آنان را به سوي من دعوت کن که ثواب و پاداش تو را عطا خواهم کرد. اين آزمايش الهي به قدري طولاني شد که عده بسياري از دين خدا برگشتند، تا جايي که فقط هفتاد و دو نفر از امت حضرت نوح بر دين آن حضرت ثابت ماندند.

بدين وسيله آزمايش الهي تحقّق يافت و کساني که در معرض انحراف و نفاق بودند، از مؤمنان حقيقي جدا شدند. آن گاه خداوند به نوح (عليه السلام) دستور ساختن کشتي را داد و فرمود:

«وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا [2] ؛ اي نوح! کشتي را در حضور ما و به فرمان ما بساز».

آن گاه امام صادق (عليه السلام) فرمودند: برنامه غيبت قائم (عليه السلام) نيز چنين است. زيرا به قدري طولاني مي شود که براي بسياري از شيعياني که داراي نفاق هستند، ارتداد حاصل مي شود و مؤمنان خالص از ديگران جدا مي گردند.

امّا طولاني شدن عمر بنده صالح خدا، خضر (عليه السلام)، نه به نبوّت و امامت اوست؛ بلکه چون خداوند عمري طولاني براي حضرت مهدي (عليه السلام) مقدّر نمود و مي دانست که طولاني شدن غيبت آن حضرت، موجب انکار مي شود، عمر خضر را طولاني گردانيد تا بدين وسيله، بر طولاني شدن عمر حضرت مهدي (عليه السلام) استدلال شود و حجت خدا بر منکران آن حضرت تمام گردد». [3] .

در اين روايت، امام صادق (عليه السلام) بعضي از علل و حکمت هايي را که موجب غيبت شده است، بيان فرمودند که با توجه به آن، بعضي از اسرار غيبت براي ما روشن مي گردد.

2 ـ سعيد بن جبير مي گويد: از سيدالعابدين علي بن الحسين (عليهما السلام) شنيدم که مي فرمود:

در قائم ما سنّت هايي از انبيا است؛ سنّتي از آدم و سنّتي از نوح و سنّتي از ابراهيم و سنّتي از موسي و سنّتي از عيسي و سنّتي از ايّوب و سنّتي از حضرت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم). امّا سنّتي که از آدم و نوح در آن حضرت است، طول عمر است. سنّتي که از ابراهيم است، مخفي بودن ولادت و کناره گيري از مردم است. سنّتي که از موسي است، ترس و غيبت است. سنّتي که از عيسي در اوست، اختلاف مردم درباره او است. سنّتي که از ايوب است، رسيدن فَرَج بعد از گرفتاري است و سنّتي که از محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) است، قيام و خروج به شمشير است». [4] .

نتيجه

با توجه به تشابه و همگوني علل و اسباب غيبت امام زمان (عليه السلام) با علل و اسباب غيبت بعضي از پيامبران خدا، چنين نتيجه مي گيريم که همان طوري که با روي کار آمدن ستمگران در امم گذشته، اسباب غيبت و اختفاي عدّه اي از پيامبران خدا فراهم شد، براي حضرت مهدي (عليه السلام) نيز در امّت اسلام، اسباب غيبت مهيّا گرديده است چنانکه اين معني را مرحوم صدوق از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل مي کند:

«حضرت نوح (عليه السلام) هنگام فرا رسيدن مرگش شيعيان خود را فرا خواند و به آنان فرمود که بدانيد که بعد از من با غيبتي روبرو مي گرديد که طواغيت و ستمگران در آن ظاهر مي شوند؛ لکن خداوند متعال، سرانجام شما را به واسطه فرزندم هود که از هر جهت به من شباهت دارد، نجات مي دهد و دشمنان شما را در هنگام ظهورش هلاک مي کند.

لذا پيروان نوح (عليه السلام) پيوسته درانتظار مقدم حضرت هود (عليه السلام) به سر مي بردند و منتظر ظهورش بودند». [5] .

آري! در امّت اسلام بعد از آن که مسلمانان سفارشات اکيد پيامبر را در مورد خلافت و امامت علي (عليه السلام) و فرزندان معصوم آن حضرت ناديده گرفتند، منافقان ظاهر شدند و قدرت اسلام را که مرهون زحمات صادقانه پيامبر اکرم و از خود گذشتگي هاي حضرت علي (عليه السلام) بود، در دست گرفتند و از همان آغاز کار، به جاي قدرداني از پيامبر اکرم و اميرالمؤمنين (عليهما السلام) بناي اذيّت و آزار اهل بيت (عليهم السلام) را گذاشتند. در نتيجه در اندک زماني مقدمات شهادت دخت گرامي پيامبر، حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)، و خانه نشيني حضرت علي (عليه السلام) فراهم گرديد و خطّ انحراف از اسلام که توسّط طواغيت و ستمگران به وجود آمده بود ادامه يافت و خلفا و جانشينان راستين پيامبر اسلام، يکي پس از ديگري به دست اشقيا به شهادت رسيدند و سرانجام با شهادت يازدهمين پيشواي معصوم پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) مسئله غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) رخ داد و دنياي اسلام و بشريّت، از ديدار جمال آشکار آخرين وصيّ پيامبر محروم گشت.

در پايان اين بحث، جملاتي از کلام اميرالمؤمنين (عليه السلام) را که با موضوع بحث ما نيز مناسب است مي آوريم.

آن حضرت در پيشگويي اي درباره حضرت مهدي (عليه السلام) مي فرمايد:

«... يا قوم، هذا إبّان ورود کلّ موعود، ودنوٍّ من طلعة ما لا تعرفون، ألا و إنّ من أدرکها منّا يسري فيها بسراج منير، و يحذو فيها علي مثال الصالحين ليَحُلِّ فيها ربقاً و يعتق فيها رقّاً، و يصدع شعباً و يشعب صدعاً، في سُترة عن الناس، لا يبصر القائف أثره و لو تابع نظره...» [6] .

«اي مردم! اکنون هنگام فرا رسيدن فتنه هايي است که به شما وعده داده شد و نزديک است برخورد شما با رويدادهايي که حقيقت آن براي شما مبهم و ناشناخته است. بدانيد که هر کس از ما اهل بيت (مهدي موعود منتظر (عليه السلام)) آن روزگار را درک کند، با مشعل فروزان هدايت حرکت مي کند و به سيره و روش پاکان و نيکان (پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام)) رفتار مي نمايد، تا اين که در آن گير و دارها گره ها را بگشايد و بردگانِ در بند و اسير را از بردگي و اسارت نجات بخشد و جمعيت باطل را متلاشي نمايد و حق طلبان را با هم جمع نمايد.

اين رهبر (مدّت هاي طولاني) درخفا و پنهاني از مردم به سر مي برد و هر چند کوشش کنند تا اثري از او بيابند، ردّ پايش نيابند.

در اين هنگام گروهي از مؤمنان براي در هم کوبيدن فتنه ها آماده مي شوند همچون آماده شدن شمشير که در دست آهنگر صيقل زده شده. آنها کساني هستند که چشمانشان به نور قرآن جلا گيرد و موج تفسير قرآن در گوش دلشان طنين انداز شود و در شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه حکمت و معارف الهي سيراب گردد».

همان گونه که ملاحظه نموديد، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) جرياناتي را که در صدر اسلام واقع شده است، مقدمه فتنه هاي آينده و غيبت دردناک حضرت مهدي (عليه السلام) معرفي نموده اند؛ آن گاه با بشارت فرا رسيدن روزگاري پر شکوه، دل هاي غم زده را شاد و اميدوار فرموده اند.

«اللهم اجعلني من أنصاره وأعـوانه وأتـباعه وشيعته، وأرني في

آل محمّد (عليهم السلام) ما يأملون، وفي عدوّهم مايحذرون، إله الحقّ

آمين يا ذاالجلال والإکرام يا أرحم الراحمين». [7] .


پاورقي

[1] سوره نساء، آيه 157.

[2] سوره هود، آيه 37.

[3] کمال الدين، ص 352؛ بحارالانوار، ج 51، ص 219، ح 9، البته اين روايت طولاني است و در اينجا ترجمه قسمتي از آن را ذکر کرديم.

[4] عن سعيد بن جبير قال: سمعت سيّد العابدين علي بن الحسين (عليهما السلام) يقول: «في القائم منّا سنن من سنن الأنبيا (عليهم السلام)؛ سنّة من آدم و سنّة من نوح و سنّة من إبراهيم، و سنّة من موسي و سنّة من عيسي و سنّة من أيّوب و سنّة من محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم).

فأمّا من آدم و من نوح فطول العمر، و أمّا من إبراهيم فخفاء الولادة و اعتزال الناس، و أما من موسي فالخوف و الغيبة، و أمّا من عيسي فاختلاف الناس فيه، و أمّا من أيّوب فالفرج بعد البلوي، و أمّا من محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) فالخروج بالسيف».

بحارالانوار، ج 51، ص 217، ح 4.

[5] کمال الدين، ص 135.

[6] نهج البلاغه، خطبه 150.

[7] زيارت آل ياسين.