بازگشت

هدايت تشريعي


هدايت تشريعي عبارت از آن است که خداوند براي موجوداتي که از نعمت عقل و شعور برخوردارند ـ مانند انسان ـ برنامه و قانون قرار داده و آنان را موظّف به اجرا و عمل به آن نموده است؛ لکن بايد دانست که خداوند، هدايت تشريعي خود را به واسطه نزول وحي و فرستادن پيامبران به مردم ابلاغ مي کند و پيامبران را از ميان مردم انتخاب مي فرمايد؛ چنانکه آيات بسياري در قرآن کريم [1] شاهد و گواه اين مطلب است. به عنوان نمونه، يک آيه را با توجه به شأن نزول آن، که مناسبت بيشتري با بحث دارد، ذکر مي کنيم:

(وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أئمَّةً يَهْدُونَ بِأمْرِنَا لَـمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآياتِنَا يُوقِنُونَ) [2] .

«و از آنان امامان و پيشواياني قرار داديم که مردم را به امر ما هدايت کنند. زيرا که آنان در راه هدايت به حق، صبر و شکيبايي کردند و به آيات ما يقين داشتند».

گر چه ظاهر اين آيه مربوط به امم گذشته و سفراي بني اسرائيل است، ولي امام باقر (عليه السلام) در تفسير و بيان اين آيه کريمه مي فرمايند:

«اين آيه به خصوص درباره امامان از فرزندان حضرت فاطمه (عليها السلام) نازل شده است». [3] .

از مضمون اين آيه و ساير آياتي که در مورد هدايت تشريعي آمده است و از فرمايشات معصومين (عليهم السلام) که در تفسير آن آيات رسيده است، استفاده مي شود که پيامبران و پيشوايان الهي بايد در ميان جوامع بشري باشند و به هدايت و ارشاد مردم بپردازند و با ابلاغ اوامر و نواهي خدا به مردم، راه رسيدن به سعادت و کمال را به ايشان ارائه دهند. بديهي است که اين امر مهم انجام نمي پذيرد مگر آن که رهبران الهي و پيشوايان ديني در ميان مردم باشند.

بنابر اين، اصل اوّلي اين است که پيامبران خدا و همچنين خلفا و اوصياي آنان درميان مردم و با مردم باشند تا مردم بر اثر معاشرت با آنان، راه و رسم بندگي خدا را از نظر علم و عمل بياموزند. لذا خداوند متعال خطاب به مؤمنين مي فرمايد:

(لَقَدْ کَانَ لَکُمْ في رَسُولِ اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) [4] .

«به تحقيق که زندگاني رسول خدا براي شما سرمشق خوبي است».

با توجّه به آنچه گفته شد، اين سؤال مطرح مي شود که اگر اصل اوّلي و قانون کلّي اين است که پيامبران و رهبران معصوم (عليهم السلام) در ميان مردم باشند، پس موضوع غيبت و عدم حضور بعضي از حجج خدا در ميان مردم ـ خواه در اديان گذشته و خواه در زمان اسلام ـ چگونه تفسير و توجيه مي شود؟ و آيا غيبت اولياي خدا با اهداف آنان و هدايت تشريعي، منافات ندارد؟

در پاسخ بايد گفت: خداوند متعال، پيامبران و فرستادگان خويش را براي هدايت و ارشاد مردم فرستاد تا آنها را به سوي کمال و سعادت ابدي رهنمون شوند. بديهي است که پيامبران و رهبران الهي اين وظيفه مهم را به نحو احسن انجام مي داده اند؛ امّا از آنجايي که سنّت خدا بر اين است که سرنوشت هر قوم و ملتي را به دست خود آنها تغيير دهد [5] ، به همين جهت، اين خود انسان ها هستند که باعث تغيير سرنوشت خود مي گردند. اگر آنها از انبيا و اوصيا (عليهم السلام) پيروي و راه راست و مستقيم آنان را دنبال کنند و سرنوشت دنيا و آخرت خود را در اين آزمايش بزرگ الهي بر اساس اجراي اوامر و نواهي خدا در راستاي نيل به سعادت و کمال مطلوب دگرگون سازند، در زمره دوستان و اولياي خدا قرار مي گيرند. اين امر ممکن نيست مگر با تبعيّت و پيروي کامل و بي چون و چرا از فرستادگان خدا چنانکه قرآن کريم اين حقيقت مهم را بيان مي فرمايد:

(قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ) [6] .

«اي پيامبر! بگو که اگر خدا را دوست مي داريد، از من پيروي کنيد، تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد».

اين جا است که بايد گفت علّت و سبب اصلي غيبت پيامبران خدا مانند حضرت ادريس، يوسف، موسي و عيسي (عليهم السلام) در يک چيز خلاصه مي شود و آن عدم تبعيّت کافي و کامل مردم از آنان است که زمينه را براي جنايات زمامداران جائر زمانشان فراهم ساخت و غيبت پيامبران و رهبران الهي را موجب گشت. [7] .

قطعاً اگر امت اسلام نيز در تمام زمينه ها به نحو احسن از پيامبر گرامي اسلام تبعيّت مي کردند و سفارش هاي پي در پي آن حضرت را در مورد تبعيّت از قرآن و عترت به کار مي بستند، کار به جايي نمي رسيد که اولياي خدا و پيشوايان معصوم و اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) يکي پس از ديگري به دست ناپاکان امت کشته يا مسموم شوند و سرانجام خداوند متعال نيز به جهت ناسپاسي امت اسلام، از حضور آخرين حجّت و وليّ خويش در ميان مسلمانان کراهت داشته باشد و او را از انظار عموم مستور بدارد؛ چنانکه از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است که فرمود:

«إنّ اللّه إذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بين أظهرهم» [8] .

«هنگامي که خداوند، همجواري با مردمي را براي ما کرات داشته باشد و نخواهد، ما را از ميان آنان بيرون ببرد».

بايد حقيقت را براي همه پويندگان راه حقّ و زمينه سازان حکومت جهاني اسلام به رهبري حضرت مهدي (عليه السلام) بيان داشت وآن اينکه، اگر سقيفه شوم بر سر مسلمانان سايه نمي افکند، هرگز، نه پهلوي حضرت فاطمه (عليها السلام)، دخت گرامي پيامبر شکسته مي شد ونه حضرت علي (عليه السلام)، امام و رهبر معصوم مسلمانان، بيست و پنج سال در خانه مي نشست و نه بلاد مسلمانان و سرزمين هاي اسلامي جولانگاه افرادي مانند معاويه و عمرو بن عاص مي گرديد و نه ماجراي فجيع و درد آور کربلا رخ مي داد و... و نه غيبتي اين چنين طولاني و حزن آور به وجود مي آمد.

آري! غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) نيز بر اثر علل و عوامل مختلفي که در طول تاريخ دويست و شصت ساله دست به دست هم داده بودند، سرانجام در سال (260) هجري، بعد از شهادت امام حسن عسکري (عليه السلام) واقع شد و جهان اسلام و بشريّت را در کام محروميّت و دوري از ديدار آخرين ذخيره خدا فرو برد و بدين سبب خسارتي بزرگ متوجّه دنياي اسلام و جهان بشريّت گرديد.

اينک ما به قدر امکان، علل و اسبابي را که موجب غيبت آن حضرت شده است مورد بررسي و تحقيق قرار مي دهيم. به اميد آن که روزي فرا رسد که زمينه و شرايط لازم براي ظهور آخرين حجت خدا فراهم گردد و دوران ظلمت بار غيبت به سر آيد و پرچم اسلام با دستان توانمند حضرت مهدي (عليه السلام) در سراسر گيتي به اهتزاز در آيد و آيه کريمه «وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» [9] محقّق گردد.

مفضل از امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند که آن حضرت در مورد آيه «وَأَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» فرمودند:

«منظور از «ربّ الارض»، امامي است که از طرف خدا براي هدايت مردم در زمين معيّن شده است».

عرض کردم: «زماني که آن حضرت خروج کند، چه خواهد شد؟».

حضرت فرمود:

«در آن هنگام مردم به واسطه نور وجود امام، از نور خورشيد و ماه بي نياز مي گردند». [10] .

در اين جا از همه علاقه مندان به اسلام و قرآن ـ خاصه شيعيان و ارادتمندان به اهل بيت (عليهم السلام) ـ مي خواهيم که در اين فرمايش عميق و پر معناي امام صادق (عليه السلام) با دقّت بينديشند و ببينند که چه خسارت بزرگي به واسطه غيبت حضرت ولي عصر (عليه السلام) متوجه دنياي اسلام و بشريّت شده است. از اين بايد به حکم وظيفه شرعي خودمان، علل و عوامل غيبت را بررسي کرده و تا جايي که امکان دارد در رفع و از بين بردن آن بکوشيم و از خداوند بخواهيم که زمينه و مقدّمات ظهور آن حضرت را فراهم فرمايد.

اللّهمّ عجّل لوليّک الفرج بحقّ محمّد و آل محمّد


پاورقي

[1] سوره بقره آيات 129 ـ 151 و سوره جمعه آيه 2.

[2] سوره سجده، آيه 24.

[3] تفسير برهان، ج 3، ص 289.

[4] سوره احزاب، آيه 21.

[5] اشاره به آيه شريفه (إنّ اللّه لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بأنفسهم)

سوره رعد، آيه 11.

[6] سوره آل عمران، آيه 31.

[7] براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به قرآن و تفاسير مراجعه شود.

[8] بحارالانوار، ج 52، ص 90.

[9] «و زمين به نور پروردگارش روشن گردد». سوره زمر، آيه 69.

[10] قال: ربّ الأرض يعني: إمام الأرض.

قلت: فإذا خرج يکون ماذا؟ قال: إذاً يستغني الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و يجتزون بنور الإمام

تفسير برهان، ج 4، ص 87.