غيبت صغري
با توجه به رواياتي که ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) را مانند ولادت موسي (عليه السلام) در خفا دانسته، مي توان گفت که آغاز غيبت صغري همزمان با ولادت آن حضرت در نيمه شعبان سال 255 هـ.ق بوده است. اين غيبت کوتاه مدّت، در نيمه شعبان سال 329 هـ.ق با وفات علي بن محمّد سمري (رحمه الله) ـ نايب چهارم حضرت ـ پايان پذيرفت.
البته بعضي از علما و دانشمندان شيعه آغاز غيبت صغري را همزمان با شهادت امام حسن عسکري (عليه السلام) به سال 260 هـ.ق دانسته اند.
بنابر اين، غيبت اوّل را اگر همزمان با تولّد حضرت دانستيم، مدّت آن 74 سال و اگر آغاز آن را از زمان شهادت امام حسن عسکري (عليه السلام) بدانيم، مدّت آن 69 سال خواهد بود. اين مقدار نسبت به غيبت دوم حضرت که هنوز ادامه دارد، بسيار کوتاه است.
نکته دوّم: از جمله «الغيبة الاُولي لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة شيعته» استفاده مي شود که غيبت صغري نه تنها از جهت زمان محدود بود، بلکه از نظر شعاع و گستردگي نيز محدوديت داشته است. زيرا به دليل اين روايت، در غيبت صغري فقط شيعيان خاص مانند نُوّاب خاصّ و بعضي از وکلاي آن حضرت، مکان و محل ايشان را مي دانستند و با وي در ارتباط بودند.
همچنين افرادي در زمان حيات و زندگاني امام حسن عسکري (عليه السلام) که آغاز غيبت صغري بود، به محضر حضرت مي رسيدند، مانند نُوّاب خاص، و احياناً افراد ديگري بعد از امام حسن عسکري (عليه السلام) نيز با حضرت در ارتباط بودند و گاهي به فيض درک حضورش نايل مي شدند که اين موضوع با مراجعه به تاريخ غيبت صغري روشن مي شود.
البتّه تشرّف به حضور امام زمان (عليه السلام) در زمان حيات و زندگي امام حسن عسکري (عليه السلام) بيشتر بود. زيرا آن حضرت عنايت داشتند که با تدبيرهاي ويژه اي ـ که مزاحتمي از طرف حکومت براي ايشان فراهم نشود ـ فرزند عزيزشان را به خواصّ اصحاب و شيعيان خود نشان دهند و بر امامت وي بعد از خود تأکيد نمايند، تا در آينده شيعيان نسبت به شناخت امام در حيرت و سرگرداني نمانند.
لذا امام حسن عسکري (عليه السلام) به هنگام لزوم، در مواردي، به افراد متعدّدي حضرت مهدي (عليه السلام) را نشان مي دادند و بر امامت وي تأکيد مي کردند. زيرا حضرت مي دانستند که اگر ولادت آن حضرت به طور کلي در خفا بماند، موجب حيرت و سرگرداني شيعيان خواهد شد.
از سوي ديگر شيعيان نيز در شرايطي بودند که با مشاهده آثار و علايم وقوع غيبت در آينده نزديک، نسبت به شناسايي امام دوازدهم (عليه السلام) حساس شده بودند و پيوسته از امام عسکري (عليه السلام) در مورد وي پرسش مي کردند. اين امر نيز سبب مي شد که حضرت، بيشتر در شناساندن فرزندشان به عنوان آخرين وصيّ و جانشين معصوم پيامبر اهتمام بورزد. در اين مورد شواهد تاريخي فراوان وجود دارد که نمونه اي از آن را ذکر مي کنيم:
مرحوم صدوق با سند صحيح از احمد بن اسحاق نقل مي کند که گفت: «خدمت حضرت امام عسکري (عليه السلام) شرفياب شدم و خواستم درباره امام بعد از وي پرسش کنم. آن حضرت قبل از آن که من سؤال کنم فرمود:
«احمد بن اسحاق! خداوند از هنگام خلقت آدم تاکنون زمين را ازحجّت خالي نگذاشته و تا قيامت نيز زمين را از کسي که به وسيله او بلاها را از اهل زمين دفع کند وباران رحمتش رافروفرستد وبرکات زمين را بروياند، خالي نخواهدگذاشت.
عرض کردم: يابن رسول اللّه! امام و خليفه بعد از شما کيست؟
حضرت از جاي برخاستند و با سرعت وارد اطاق شدند. وقتي بيرون آمدند، کودک سه ساله اي مانند ماه شب چهارده، بر دوش وي بود. آن گاه فرمود: اي احمد بن اسحاق! اگر تو نزد خدا و حجت هاي وي گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نمي دادم. او همنام و هم کنيه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) است و همان کسي است که زمين را از قسط و عدالت پر کند، همان طوري که از جور و ستم پر شده باشد. اي احمد بن اسحاق! مَثَل او در اُمّت اسلام، مثل حضرت خضر (عليه السلام) و ذي القرنين است. به خدا سوگند او را غيبتي است که در آن، کسي بر اعتقاد به امامت او نخواهد ماند مگر فردي که خدا او را ثابت نگه دارد و او را به دعا نمودن براي تعجيل ظهور امام عصر (عليه السلام) توفيق دهد.
عرض کردم: اي آقاي من! آيا معجزه و علامتي هست که قلب من به واسطه آن مطمئن گردد؟.
فنطق الغلام (عليه السلام) بلسان عربيّ فصيح فقال: أنا بقيّة اللّه في أرضه والمنتقم من أعدائه، ولاتطلب أثراً بعد عين يا أحمد بن اسحاق؛ در اين هنگام آن فرزند خردسال به زبان عربي فصيح فرمود: «من ذخيره خدا در روي زمين و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم. اي احمد بن اسحاق! بعد از آن که خودم را مشاهده کردي، ديگر دنبال علامت و نشانه من مگرد».
احمد بن اسحاق گويد: خوشحال و مسرور، از حضور حضرت امام حسن عسکري و حضرت مهدي (عليهما السلام) بيرون رفتم.
روز بعد به حضور حضرت برگشتم و عرض کردم: يابن رسول اللّه! به سبب احساني که ديروز به من کرديد (و امام بعد از خودتان را به من نشان داديد) سُرورم فراوان شد؛ لکن بفرماييد که چه سنّتي از خضر و ذي القرنين در آن حضرت است؟
حضرت فرمودند: طولاني شدن غيبت او، اي احمد!
عرض کردم: آيا غيبت او به درازا مي کشد؟
حضرت فرمود: آري به خدا سوگند! تا جايي که بسياري از معتقدان به امامت او به واسطه طولاني شدن غيبتش از اعتقادشان بر گردند، و ثابت نماند مگر کسي که خدا از او عهد و پيمان گرفته و ايمان به او را در قلبش جا داده و او را مؤيَّد فرموده باشد.
آن گاه امام عسکري (عليه السلام) فرمودند:
يا أحمد بن إسحاق، هذا أمر من أمر اللّه و سرّ من سرّ اللّه وغيب من غيب اللّه، فخذ ما آتيتک واکتمه وکن من الشاکرين، تکن معنا غداً في علّيين؛ اي احمد بن اسحاق! غيبت امري است الهي و سرّي است از اسرار خدا و رازي است از رازهاي خدا. آنچه به تو گفتم، بگير و آن را پوشيده دار و از سپاسگزاران باش، تا فرداي قيامت در درجات عالي با ما باشي». [1] .
با توجّه به اين روايت، روشن گرديد که در ايّام پر برکت زندگاني امام عسکري (عليه السلام) عدّه اي از خواصّ شيعه شرفياب حضور حضرت بقية اللّه (عليه السلام) شده و امام خويش و حجت خدا بعد از امام عسکري (عليه السلام) را شناخته بودند.
نکته سوم: از جمله «والاُخري لا يعلم بمکانه فيها إلاّ خاصّة مواليه» استفاده مي شود که در دوران غيبت طولاني حضرت مهدي (عليه السلام) نيز مواليان و خدمت کاراني براي حضرت وجود دارند که جا و مکان وي را مي دانند. با توجّه به اين نکته که از فرمايش امام صادق (عليه السلام) استفاده کرديم، بحث امکان تشرّف به حضور امام زمان (عليه السلام) در غيبت کبري را ادامه مي دهيم. در دعاي شريف ندبه مي خوانيم:
«هل إليک يابن أحمد سبيل فتلقي؟» [2] .
«آيا راهي به سويت اي فرزند احمد هست تا ملاقات شوي؟»
سؤالي که با خواندن اين جمله، در ذهن مشتاقان حضرت مهدي (عليه السلام) خطور مي کند اين است که: آيا در عصر غيبت کبري راهي براي شرفيابي به حضور امام زمان (عليه السلام) هست؟
در جواب پرسش فوق به طور اجمال مي توان گفت: آري! در زمان غيبت کبري امکان تشرف به حضور امام زمان (عليه السلام) هست. زيرا افراد زيادي در طول غيبت کبري به سعادت ديدار حضرت بقية اللّه الأعظم (عليه السلام) دست يافته اند. [3] امّا براي اين که پرسش فوق را به صورت مفصّل جواب دهيم، لازم است موضوع سؤال را از دو جهت بحث نماييم:
1. از جهت امکان عقلي.
2. از جهت دليل نقلي.
پاورقي
[1] کمال الدين، ص 385، ح 1.
[2] مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.
[3] براي اطلاع بيشتر در اين زمينه به کتاب هايي مانند: نجم الثاقب، العبقري الحسان، جنة المأوي و بغية الطالب فيمن رأي الإمام الغائب مراجعه شود.