به دست گرفتن زمام امور جامعه
مسئوليت ديگر امام به دست گرفتن زمام امور جامعه است که در صورت فراهم شدن شرايط و امکانات کافي، امام زمام امور را به دست گرفته و قسط و عدالت همگاني را جايگزين بي عدالتي ها ـ که نظم و آرامش اجتماعي را بر هم مي زند ـ مي نمايد؛ در نتيجه اهل زمين از آرامش و ثبات برخوردار مي گردند.
اگر مي بينيم که امام از تصرف ظاهري در اداره امور جهان خودداري مي کند، به واسطه عدم وجود شرايط و مقدمات لازم است و خودداري از تصرف ظاهري در امور، چيزي نيست که منحصر به حضرت حجت (عليه السلام) باشد، بلکه امامان پيشين نيز چنين بودند، چنانکه در تاريخ زندگاني حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي بينيم که آن حضرت بيش از بيست و پنج سال در امور اجرايي دخالت و تصرف نکردند؛ در عين حال که از اولين لحظه ارتحال پيامبر گرامي اسلام واجد تمام شرايط زعامت جهان بشريت بودند و علاوه بر آن، از طرف خدا و پيامبر نيز به مقام ولايت و امامت بر مردم انتخاب شده بودند، لکن وقتي موضوع غصب خلافت پيش آمد، جامعه اسلامي به واسطه کوتاهي و سهل انگاري عده اي و نفاق و دشمني عده اي ديگر از برکات وجود امام و رهبري معصوم، محروم ماند.
اگر امروز اجتماع ما از برکات تصرف مستقيم امام و حجت خدا محروم است، نه تنها مربوط به کوتاهي مسلمين صدر اسلام، بلکه به خاطر غفلت هاي جامعه خود ما نيز مي باشد.
توضيح اين که مسئول دخالت نکردن و تصرف ننمودن ائمه اطهار (عليهم السلام) در گذشته و حال، مردمي هستند که از اطاعت پيشوايان راستين اسلام سرباز زدند و به مخالفت با آنان برخاستند. اميد است روزي فرا رسد که جامعه اسلامي و مردم جهان به اين حقيقت پي ببرند که براي دست يافتن به عالي ترين مدارج تکامل انساني، ناگزيرند ازانساني کامل ومعصوم که واجد تمام شرايط رهبري در ابعاد مختلف زندگي انسان است، اطاعت و پيروي کنند؛ در اين صورت است که زمينه و شرايط براي تصرف مستقيم حجت و وليّ خدا فراهم مي گردد وامام با اذن خداوندمتعال ظاهر خواهدگشت وزمين را از عدل وقسط پر کند و ظلم و بيداد را از بين ببرد، چنانکه اميرالمؤمنين (عليه السلام) پس از بيست و پنج سال کناره گيري از تصرف در امور مسلمانان، بعد از فراهم شدن شرايط، رسماً زمام امور را به دست گرفت و موفق گرديد که در اين مدّت کوتاهِ زعامت و رهبري خود نمونه اي از حکومت قرآن و اسلام را براي همه مسلمانان و حتي براي جهان بشريّت ترسيم کند.
در پايان اين بحث، فرمايش مرحوم محقّق طوسي در «تجريد الاعتقاد» را مي آوريم. او مي گويد:
«وجوده لطف و تصرّفه لطف آخر وعدمه منّا». [1] .
وجود امام لطف و اتمام حجت بر بندگان است. خداوند به مقتضاي حکمت خويش به وسيله انتخاب و نصب امام براي هدايت جامعه بشري، حجت را بر همگان تمام نمود؛ به طوري که آن را نعمت دانسته و اکمال دين را مربوط به آن مي داند. لذا درباره روز غدير ـ روز نصب امام (عليه السلام) ـ مي فرمايد:
(اليَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتِي). [2] .
امّا اگر مردم از اين نعمت خداوند منتفع نمي شوند و امام در امور اجرايي تصرّف نمي کند، به واسطه سهل انگاري و کوتاهي خود آن ها است. لذا بر تمام امت اسلام است که از خواب غفلت بيدار شوند و مقدّمات حضور امام معصوم را در ميان خود به وجود آورند تا از برکات کامل الهي برخوردار گردند. به اميد آن روز.
پاورقي
[1] کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 285.
[2] «امروز دين شما را برايتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم». سوره مائده آيه 3.