بازگشت

عقيده به ظهور مهدي عقيده اي اسلامي است


برخي از کساني که با تعصب کورکورانه و دشمني شيعه حقايق ديني و علمي را مطالعه کرده و يا افکار مسموم و آلوده به غرضهاي سياسي دشمنان اسلام را ترويج مي نمايند از راه راست و حقيقت پژوهي منحرف شده، در ضمن سخنان و مقالات خود گاهي عقيده به ظهور مهدي را يک عقيده شيعي معرفي کرده و از اينکه آن را عقيده اي اسلامي که مورد قبول ساير فِرَق اسلام بدانند خودداري مي کنند.

پاره اي هم علاوه بر تعصب و نفاق در اثر کم اطلاعي از تاريخ و حديث و تفسير و رجال و عدم تبحّر و تحقيق در مسائل اسلامي و آشنائي مختصر با علوم مادّي عصري، مي خواهند به تمام مسائل ديني از دريچه علل و اسباب مادّي نگريسته و آنچه را نتوانستند به علل مادّي مستند سازند و از درک راز و فلسفه آن عاجز شدند تأويل و تحريف مي نمايند ويا از اساس انکار مي کنند.

از اين رو در کنُج اطاق در بسته خود مي نشينند و قلم به دست مي گيرند و در مسائل اسلامي و ديني که از حدود مطالعاتشان خارج است، گستاخانه اظهار نظر نموده و حقايق مورد اتفاق مسلمين را که از آيات و احاديث گرفته شده انکار مي نمايند، مثلاً مايلند بيشتر از معجزات علمي قرآن و تشريعات اسلام و برنامه هاي عالي و مترقي آن سخن بگويند، ولي از معجزات ديگر پيامبر و ساير انبياء و تصرفات خارق العاده آنها در امور مادّي حرفي به ميان نياورند، چون شايد به ذائقه يک بچه تازه دانشجو شده خوب مزه نکند يا يک نفر بي اطلاع آن را مستبعد شمارد.

اينها گمان مي کنند صحت و واقعيت هر موضوع وابسته به اين است که همه کس بتواند آن را درک کند، يا هر دانشمندي آن را تصديق نمايد و با تلسکوپ و ميکروسکپ و لابراتوار و وسائل فني و صناعي وجود آن ثابت شود.

اينها مي گويند بهتر اين است که انبياء را هر چه بتوانيم افرادي عادي معرفي نمائيم و از نسبت دادن معجزات به آنها هم تا مي شود خودداري نمائيم، بلکه بهتر مي دانند که حوادث عالم را هم به خداوند متعال نسبت ندهند و از قدرت و حکمت و علم و قضا و قدر او هم صريحاً سخني به ميان نياورند و هر چه بگويند از طبيعت و ماده بگويند و به جاي سپاس و ستايش خدا، سپاس ماده را به جا آورند تا با برخي از آنان که چند کلمه از علوم مادي ياد گرفته و چند اصطلاح و فرمول و فرضيه فيزيکي و شيميائي و رياضي را خصوصا به زبان انگليسي و فرانسوي شنيده اند هم زبان باشند.

اين روحيه متأسفانه کم و بيش به همه سرايت کرده و در همه جاي زندگي بسياري آثارش نمايان است و بيشتر کساني که تحت تأثير اين روحيه هستند، افراد خام و ناپخته و اشخاصي هستند که در علوم قديم و جديد اهل تحقيق و کنجکاوي نيستند و يک فرضيه يا اظهار نظر يک نفر غربي را هر چند آلوده به اغراض سياسي و استعماري باشد، صد در صد صحيح مي شمارند. بعضي از روزنامه ها و مجلات و مطبوعات هم تحت تأثير اين عوامل دانسته يا نادانسته به مقاصد استعماري خدمت مي کنند9.

فکر نمي کنند که بيشتر مردم آمريکا و اروپا و زمامداران آنها در مسائل علمي و عقلي و فلسفي و ديني، عوام و بي اطلاع و مغرض هستند (و بلکه بر طبق يک آمار رسمي 81 درصد آنان ناقص العقل و مبتلا به ضعف مشاعر قواي دماغي و رواني مي باشند) و بر اساس هدفهاي سياسي پست و دور از شرافت انسانيّت در هر نقطه اي از نقاط دنيا مطابق مصالح سياسي خود حرفي مي زنند و حساب علماء و دنشمندان آنها با حساب اکثريّت غرق در فساد و شهوات جدا است.

اينها در حالي که ميان خودشان هزار جور خرافات رواج دارد، شرقيها را به عادات و اخلاقي که مبني بر مباني عقلي و اجتماعي و اخلاقي و ديني صحيح است استهزا مي کنند.

اين حالت را که در شرق پيدا شده غرب زدگي مي گويند و مظاهر و نمايش هاي آن بسيار است و اجمالاً همه چيز را تهديد کرده و جامعه ها و خانواده هاي اسلامي را در بعضي از کشورها مسخ و عفت و حيا و اخلاق فاضله را چنان در معرض زوال قرار داده که در آينده بايد همان سرنوشت کشور اسلامي اندلس (اسپانيا) را استقبال نمايند. [1] .

در زمان ما متأسفانه غرب زدگي و خود باختگي در برابر عادات و اخلاق غربيها و اظهار اشتهاي کاذب به تجددي که عين ارتجاع است، پيش مردمي که سطح معلوماتشان از حدود روزنامه و مجلات و يکي دو سفر به اروپا و آمريکا بيشتر نيست روشنفکري شمرده مي شود و بيگانگان نيز با وسايلي که دارند حتي به وسيله افرادي به نام مستشرق و خاورشناس براي غرضهاي سياسي خود اين اشخاص را تشويق مي کنند.

در موضوع ظهور مهدي موعود نيز اخيراً چند تن از برادران غرب زده سني ما مانند احمد امين و عبدالحسيب طه حميده در حالي که احاديث مهدي را نقل کرده اند، به شيعه حمله کرده و مثل آنکه شيعه را در اين عقيده تنها يافته باشند يا مأخذ و مدرکي براي اين عقيده در کتاب و سنّت و اقوال صحابه و تابعين و علماي امت نباشد، ايرادات غير وارده نموده اند و خود را روشنفکر و متفکر و صاحب آراي جديده مي شمارند.

شايد نخستين کسي که در صدد برآمد که احاديث ظهور مهدي را تضعيف کند و از عهده برنيامد، ابن خلدون مغربي باشد که در محيط افکار اموي و بغض اهل بيت در اطراف مسائل اسلامي بحث نمود.

دولت اموي اندلس به قول عقاد براي شرق اسلامي تواريخي ايجاد کرد که نه مورخان آنها نوشته اند و نه اگر مي نوشتند آنچنان مي نگاشتند. محيط اندلس مورخاني تربيت کرد که توانائي نقد و ردّ افکار اموي را نداشتند و ابن خلدون از همان افراد است که تحت نفوذ و تربيت و تفکير سياسي خاص از واقع بيني در اين مسائل محروم بود. او مايل است که فضايل اهل بيت را انکار يا به نحوي از انحاء توهين و تضعيف نمايد و از بني اميه دفاع کند و مطاعن آنها را ردّ نمايد تا آنجا که معاويه را بقيه خلفاي راشدين مي شمرد.

ظهور مهدي آل بيت: را هم چون از اولاد فاطمه و از بزرگ ترين مفاخر دودمان رسالت است، با همين روحيه بغض و عداوت اهل بيت مطرح نموده و با آنکه احاديث آن را تخريج نموده و از عهده نقد و تضعيف آنها بر نيامده دست به دامان استبعاد زده است.

جمعي از ارباب تحقيق و دانشمندان اهل سنت به سخنان ابن خلدون و امثال او پاسخهاي دندان شکن داده و خطاء و لغزش او و اين اشخاص به اصطلاح روشنفکر را روشن ساخته اند.

استاد احمد محمد شاکر، عالم معروف و معاصر مصري در «مقاليد الکنوز» مي گويد: ابن خلدون از چيزي که به آن علم ندارد پيروي کرده و خود را در مهلکه انداخته، بر او مشاغل سياسي و امور دولتي و خدمت اميران و پادشاهان غلبه يافته و گمان کرده عقيده به ظهور مهدي، عقيده اي شيعي است، در مقدمه فصل طويلي نگاشته و در تناقض گوئيهاي عجيب افتاده و غلطهاي روشن کرده است (سپس استاد شاکر) بعضي از غلطهاي او را نقل کرده و مي گويد: او احاديث مهدي را تضعيف کرده براي فکر و روش سياسي خاصي که داشته (تا اينکه مي گويد): اين فصل از مقدمه ابن خلدون پر است از غلطهاي بسيار در نام هاي رجال و علل احاديث، البته نبايد احدي به آن اعتماد کند.

استاد احمد بن محمد صديق، کتابي در ردّ ابن خلدون در اين موضوع به نام «ابراز الوهم المکنون عن کلام ابن خلدون» نوشته و بطور مشروح به او پاسخ داده و او را مبتدع شمرده است.

هر چند آقايان علماي اهل سنّت به اين سخنان ياوه، جواب داده و ثابت کرده اند عقيده به ظهور مهدي عقيده اسلامي خالص است و مورد اجماع و اتفاق امت است، توضيحاً مي گوئيم:

1ـ هر فکر و عقيده اي که از شيعه باشد، فکر و عقيده اسلامي است و شيعه جز عقايد اسلامي، فکر و عقيده ديگري ندارد. مدرک و مستند عقايد شيعه کتاب و سنّت پيغمبر (ص) است. بنا بر اين امکان ندارد که عقيده اي عقيده شيعه باشد و عقيده اسلامي نباشد.

2ـ عقيده به ظهور مهدي، اختصاص به شيعه ندارد و چنانچه علماي اهل سنّت نبز بر آن اتفاق دارند عقيده اسلامي خالص است.

3ـ شما اسلامي بودن عقيده را از چه راه تشخيص مي دهيد، آيا اگر آياتي از قرآن مجيد به آن تفسير شده باشد آن عقيده، عقيده اسلامي نيست؟

اگر احاديث صحيح و معتبر و متواتر که در کتابهاي اهل سنت روايت شده، آن را ثابت سازد آن عقيده، عقيده اسلامي نيست؟

اگر صحابه و تابعين و تابعين تابعين به آن معتقد باشند آن عقيده اسلامي نيست؟

اگر شواهد و حوادث تاريخي همه صحت آن عقيده را تأييد کرده و برساند که آن عقيده عقيده مقبول عموم ملت اسلام بوده است باز هم آن عقيده را اسلامي نمي دانيد؟

اگر در موضوع مهدي، محثيني مانند ابي داوود صاحب سنن، يک کتاب به نام «کتاب المهدي» و عالمي مانند شوکاني کتابي به نام «التوضيح» و ديگران از مشهورترين علماء کتابهاي ديگر نوشته باشند و در کتابهاي اسلامي که در قرن اول هجرت تأليف شده، اين عقيده مذکور باشد، باز هم اين عقيده اسلامي نيست؟

پس شما بگوئيد: ملاک و ميزان يک عقيده اسلامي چيست؟ تا ما با آن ميزان به شما جواب بدهيم ولي شما مي دانيد و همه مسلمانان مي دانند که غير از آنچه برشمرديم راه ديگر براي شناخت عقائد اسلامي نيست و از همه اين راهها، اسلامي بودن عقيده به ظهور مهدي ثابت و مسلّم است، خواه شما بخواهيد و خواه نخواهيد.


پاورقي

[1] حکومت به اصطلاح اسلامي اندلس با کفار و بيگانگان قرار دادها و معاهداتي بر خلاف اصول و احکام اسلام بست که در نتيجه پاي نفوذ مسيحيّت در کشور باز شد و فحشاء و فروش مشروبات آزاد و بانوان و مردها مانند مسيحي ها با هم آميزش يافتند و مجالس شب نشيني ها و اجتماعات دسته جمعي زن و مرد و رقص و ساز و آواز، غيرت و حميّت و اخلاق اسلامي را از ميان برد و مستشاران بيگانه در شؤون مملکت اسلامي دخالت پيدا کردند، تا حالتي پيدا شد که اندلس اسلام به يک کشور مسيحي تبديل و آفتاب علم و تمدن معارف اسلام در آنجا چنان غروب کرد که امروز جز آثار عصر طلائي حکومت مسلمين از ابنيه و مساجد و کاخها که يادگار علم و صنعت و تاريخ طلائي آن کشور است چيزي از اسلام در آنجا باقي نمانده است، نفرين بر فحشاء و فساد و جاه طلبي و نفاق و اختلاف، نفرين بر زمامداران مزدور و بيگانه پرست.