بازگشت

سخني با برادران اهل سنت


چنانچه مي دانيم جمعي از مشاهير علماء اهل سنّت به وصايّت و ولايت ائمه اثني عشر: ايمان دارند و به مهدويّت حضرت ولي عصر (ع) قائل و معترفند و بعضي از ايشان مدعي زيارت و ديدار آن حضرت شده و معجزات او را نقل کرده اند.

و بسياري از آنها هم در تعيين مهدي موعود با شيعه موافقت ندارند اما در آن تعصب و لجاج نميورزند و آن را يک ماده اختلاف جوهري بين شيعه و سنّي نمي دانند بلکه يک اختلاف صغروي و مصداقي مي شمارند و به اين اختلاف هرگز به نظر اهميّت نگاه نمي کنند.

چون هر دو فرقه اصل ظهور مهدي را در آخرالزمان مسلّم و حتمي مي دانند.

و مي گويند در هنگام ظهور با آن علائم و نشانيهاي آشکار مانند نداي آسماني به همه معرفي مي شود و آنگاه اين خلاف موضوعي هم مرتفع خواهد شد.

پس اين عقيده شيعه با آنچه بين فريقين در موضوع مهدي مسلّم و مقطوع است و روايات متواتر بر آن دلالت دارد، هيچگونه مغايرت و منافاتي ندارد و اکنون اهل سنّت با شيعه چه معارضه اي در اين مورد داشته باشد؟

و چرا آن را ماده اختلاف و بحث و جدال قرار دهند؟

و چرا در مقام ردّ شيعه برآيند با اينکه در اين موضوع بر خلاف اجماع و اتفاق مسلمين سخن نگفته اند.

يکي از دانشمندان معاصر اهل سنّت به نام استاد محمد زکي ابراهيم رائد «عشيره محمديه» در مقاله اي که به مناسبت نيمه شعبان و مهدي منتظر در مجله «المسلم» و مجله «العشيرة المحمدية» طبع مصر، در شماره اول سال هجدهم، شعبان1387 نگاشته در فصلي تحت عنوان «موعود آخرالزمان في مختلف المذاهب والاديان» مي گويد: مهدي موعود در نزد برادران شيعي ما شرحي دارد که ما در وقت ديگر بيان مي کنيم ولي آنچه برادران شيعه ما بر آن رفته اند با جمهور اهل سنّت در اصول و مبادي اساسي به هم مي رسند و خلاصه آن اصول اين است که بطور حتم مهدي اهل بيت که آمال مسلمانان را تحقق مي دهد و احوال بشر به او مستقيم مي گردد ظاهر خواهد شد.

چنانچه ملاحظه مي شود اين دانشمند عقيده شيعه را در مهدويّت با اصول و مباني اساسي آن که بين سني و شيعه مورد اتفاق است موافق شمرده و در نهايت ادب بدون اينکه عواطف شيعه را تهييج نمايد و قلم را به دشنام و سخنان ناسزا آلوده کند اظهار نظر نموده است.

امّا متأسفانه عده اي هم هستند که همواره مانع از اتحاد مسلمانان و رفع سوء تفاهمات في ما بين بوده و مي خواهند به آتش اختلاف دامن زده و اين دو فرقه بزرگ اسلامي را که مي توانند در کنار هم با همکاريهاي صميمانه زندگي کرده و در برابر دشمنان اسلام همگام و هم صدا باشند از هم جدا نمايند.

اين افراد مغرض که شايد درعصر ما مزدوران استعمار و صهيونيسم بين المللي باشند، از آن همه قدر مشترکها و پيوندهاي ناگسستني و مواد مورد اتفاق شيعه و سنّي که آنها را به هم مربوط و متصل ساخته و صاحب منافع مشترک قرار داده چشم پوشي نموده و يک سلسله مسائلي را که مانع از هم فکري مسلمين و اتحاد و اتفاق آنها مخصوصاً در اين زمان نيست پيش کشيده و کاهي را کوهي نشان مي دهند و عمداً آنچه را مي گويند و مي نويسند (براي اين است که کاملاً به ايجاد تفرقه اي که خدا در قرآن از آن نهي کرده نايل شوند) قلم را به فحش و دشنام و نسبت هاي ناسزا و افترا و بهتان به شيعه آلوده مي سازند تا بلکه شيعه را تحريک و عصباني کنند، آنها نيز معارضه به مثل نمايند و در اين ميان بيگانگان و استعمارگران که همه از مقاصد شوم و خوابهاي خطرناک آنها براي اسلام و مسلمين بيش و کم با خبريم به مقاصد خود برسند و شوکت و آبروي هر دو فرقه را در معرض زوال قرار دهند و با جنگ داخلي ميان مسلمانان و سوء تفاهم کفار را بر آنها مسلط سازند.

ما در اينجا در مقام توضيح زيانهاي اين قلمهاي مسموم و سياستهائي که مخصوصاً در عصر ما به عناوين متعدد از راه مذهب و مليّت و وطن و نژاد و زبان عامل تفرقه مسلمانان شده نيستيم.

شرح اين هجران و اين خون جگر اين زمان بگذار تا وقت دگر

باري يکي از موضوعاتي که بيهوده و فقط براي زياد کردن فاصله بين سنّي و شيعه در گذشته و حال از طرف بعضي از کساني که خود را به نام اهل سنّت معرفي کرده اند مانند «ابن حجر» و «محب الدين خطيب» دستاويز حمله به شيعه و استهزاء و فحش و دشنام نسبت آنها به جهل و ناداني شده، مسأله طول عمر حضرت ولي عصر ـ أرواحنا فداه ـ است. اين افراد براي تجريح عواطف شيعه و منحرف ساختن افکار، عوام شيعه را در اين ايمان و عقيده به باد دشنام گرفته و مثل اينکه يک سخن نامعقول و بي سابقه اي را پذيرفته باشند به آنها اعتراض مي کنند.

ما به اين آقايان مي گوئيم! شما که مسلمان و مؤمن به قدرت خداي تعالي هستيد، چرا اين اعتراض را به ما مي نمائيد؟

شما جرا کساني که خدا را قادر و توانا مي دانند بر اينکه عمر يکي از بندگان خاص خود را هر چه مصلحت اقتضا کند طولاني نمايد، مسخره مي نمائيد؟ مگر شما خدا را قادر مطلق نمي دانيد؟

مگر قرآن نخوانده ايد که در شرح احوال نوح مي فرمايد: (فلبث فيهم ألف سنة الاّ خمسين عاماً). [1] .

مگر به صريح اين آيه درنگ نوح در ميان قومش نهصد و پنجاه سال نبوده است؟

به چه جهت شما شيعه را در مسأله ايمان به طول عمر اين همه سرزنش مي نمائيد و به جهل نسبت مي دهيد؟ اين اعتراض و دشنام هاي شما به شيعه لوازمي دارد که شما بر حسب عقايد خودتان نمي توانيد آن لوازم را بپذيريد؟

مگر در قرآن نخوانده ايد که خدا ابليس را تا وقت معلوم مهلت داده است؟

مگر در «صحيح» مسلم خودتان در قسم دوّم از جزء دوم در باب ابن صياد، در «سنن» ترمذي در جزء دوم، در «سنن» ابي داوود در باب خبر ابن صائد از کتاب «ملاحم» آن روايات متعدد را راجع به ابن صياد و ابن صائد نديده ايد که پيغمبر احتمال داد، او همان دجال باشد که در آخرالزمان ظاهر مي شود؟

مگر حديث «تميم داري» را که مسلم در باب خروج دجال و ابن ماجه در جزء دوّم در ابواب «فتن» و ابو داوود در جزء دوّم «سنن» روايت کرده اند نخوانده ايد که صريح است بر اينکه دجال در زمان پيغمبر زنده بوده و در آخر الزمان ظاهر مي شود چگونه شد در باره دشمنان خدا اين عمر طولاني را باور کرديد و روايت کنندگان اين احاديث را که همه از بزرگان و رجال خود شما هستند به جهل نسبت نداديد. اما موضوع وليّ خدا و فرزند پيغمبر اين سر و صداها را راه انداخته ايد و باور نمي داريد؟

چگونه شد که عمر بسيار طولاني را براي خضر و ادريس و عيسي جايز مي شماريد اما براي حضرت مهدي موعود با اين همه شواهد و ادلّه و معجزات و کرماتي که در عصر غيبت صغري و کبري از او ظاهر شده و با اينکه افرادي که در راستي و صدق گفتارشان شکي نيست او را مکرّر ملاقات کرده اند جايز نمي شماريد؟

چرا خودتان و همه مسلمين را در ايمان به بقاء عيسي (ع) مسخره نمي نمائيد؟

اگر بنا به استهزا باشد، شما در اصول دين بعضي عقائد داريد که با عقل مستقيم و نزاهت اسلام که دين توحيد است به هيچ وجه سازگار نيست.

شما نسبت به کساني که آنها را به اصطلاح از اقطاب و اولياء مي شناسيد، کارهائي نسبت مي دهيد که هر کس از گفتارتان بخنده مي افتد.

ولي چنانچه گفته شد معارضه به مثل صحيح نيست و ما راضي نيستيم سخني بگوئيم يا کلامي بنويسيم که شما را در انظار بيگانگان خفيف و سبک سازد. ما مي گوئيم که وضع روزگار و فشارهائي که از طرف استعمار گران بر مسلمانها وارد شده و مي شود به ما فرصت و اجازه نمي دهد که در اينگونه خلافات، زبان به عيب جوئي يکديگر باز کنيم. در حالي که دشمنان اسلام با اساس اسلام و قرآن و احکام قرآن، دشمني مي کنند. در حالي که احکام اسلام و اصول و شعائر مسلّم بين سنّي و شيعه در کشورهاي اسلامي دستخوش سخت ترين تعرضات و آسيب شده و مسيحي ها و يهوديها و کفار ديگر براي از رسميّت انداختن احکام اسلام هر روز نقشه هائي طرح و توسط مسلمان نماهائي از شيعه و سنّي اجرا مي نمايند؟

خوب است در افکار و آراء خود قدري مطالعه کنيد و هم چنين از روي بي طرفي و با نظر خالي از تعصب به عقايد پاک و مقدس شيعه در اصول و فروع که از مصادر محکم عقلي و قرآن و سنّت گرفته شده است بنگريد و بيهوده به القاء شبهات واهي و تهمت و افتراء عواطف شيعه را جريحه دار نساخته و برادران سنّي ما را گرفتار سوء تفاهم و بدبيني و بي خبري از عقائد و آراء اسلامي ما نسازيد.


پاورقي

[1] سوره عنکبوت، آيه14.