بازگشت

بيم از کشته شدن


(وأوحينا الي اُم موسي أن أرضعيه فاذا خفت عليه فالقيه في اليم ولا تخافي ولا تحزني انّا رادّوه اليک وجاعلوه من المرسلين). [1] .

(ففررت منکم لمّا خفتکم فوهب لي ربي حکماً وجعلني من المرسلين). [2] .

کليني و شيخ طوسي در کتاب «کافي» و «غيبت» به سند خود از زراره روايت کرده اند که گفت: شنيدم حضرت صادق (ع) فرمود:

براي قائم (ع) پيش از آنکه قيام فرمايد غيبتي است، عرض کردم: براي چه؟

فرمود: براي آنکه از کشته شدن بيم دارد.

چنانچه از اين حديث و بعضي احاديث ديگر استفاده مي شود، يکي از موجبات غيبت، خوف قتل و بيم از کشته شدن است که هم با حدوث غيبت و هم با بقاء آن ارتباط دارد.

اما اينکه بيم از قتل و نداشتن تأمين جاني، سبب غيبت شده باشد از مراجعه به کتابهاي مورد اعتماد و تواريخ و احاديث معلوم مي شود. زيرا بني عباس به ملاحظه آنکه شنيده بودند و مي دانستند در خاندان پيغمبر و از فرزندان علي و فاطمه 8 شخصيتي پيدا خواهد شد که حکومت جباران و مستبدان به دست او بر چيده شود و آن کس فرزند حضرت امام حسن عسکري (ع) است، در مقام کشتن او برآمدند و همانطور که فرعون نسبت به حضرت موسي (ع) رفتار کرد براي آنکه از ولادت آن حضرت مطلع شوند نخست جاسوسان و کارآگاهان گماشتند و بعد هم خواستند شخص او را بيابند و دستگير سازند. ولي خدا آن حضرت را حفظ کرد و دشمنان او را نااميد ساخت. و بر حسب ظاهر نيز جنگهاي داخلي بزرگ و ابتلاي بني عباس به شورش و انقلاب «صاحب الزنج» آنها را از تعقيب اين موضوع باز داشت و چنانچه از درب منبت صفه ـ سرداب مقدس ـ که از آثار گرانبهاي باستاني و يادگار عهد الناصر لدين الله ـ خليفه بزرگ و دانشمند بني عباس است ـ معلوم مي شود اين خليفه مؤمن به وجود و ولادت و غيبت آن حضرت بوده و از حکايت «اسعميل هرقلي» که در «کشف الغمه» به نقل صحيح و قطع آور روايت شده استفاده مي شود که المستنصر بالله خليفه و باني مدرسه المستنصريه بغداد نيز به آن حضرت ايمان داشته و با اعطاي هزار دينار به اسمعيل مي خواست به آستان امام عرض ارادت و ادبي بنمايد و چون اسمعيل به دستور امام از قبول آن خودداري کرد، خليفه از شدّت ناراحتي و تأثّر گريست.

حاصل اينکه حدوث غيبت با خوف از قتل ارتباط داشته و دستگاه حکومتي عصر ولادت آن حضرت از اين لحاظ ناراحت و در انديشه بوده و ولادت و وجود امام (ع) را به عنوان يک خطر جدّي براي خود تلقي مي کرده شکي نيست. و اگر مي توانستند بي درنگ آن حضرت را شهيد مي کردند لذا ولادت امام از آنان پنهان ماند چنانچه ولادت موسي ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ از فرعونيان مخفي شد پس از ولادت نيز شخص آن حضرت از انظار آنان مخفي گشت و هر چه جهد کردند او را نيافتند.

اما بيان ارتباط بقاي غيبت با خوف از قتل اين است که اگر چه خداوند متعال، قادر و توانا است که در هر زمان و هر ساعت آن حضرت را ظاهر و بطور قهر و غلبه بر تمام ملل و حکومتها پيش از فراهم شدن اسباب، غالب سازد ولي چون جريان اين جهان را خداوند بر مجراي اسباب و مسبّبات قرار داده، تا اسباب چنان ظهوري فراهم نشود، قيام آن حضرت به تأخير خواهد افتاد و اگر پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات ظاهر شود از خطر قتل مصون نخواهد ماند.

چنانچه پيغمبر اکرم (ص) اگر در آغاز بعثت دست به کار جهاد و دفاع مي شد بي موقع و نابهنگام بود ولي وقتي موقعش رسيد فرمان دفاع و جهاد صادر و نصرت خدا نازل و اسلام پيشرفت کرد.


پاورقي

[1] و ما به مادر موسي وحي کرديم که طفلت را شير بده و چون ترسان شدي، او را به دريا افکن و هرگز بر او مترس و محزون مباش که ما او را به تو بر مي گردانيم و او را پيامبر قرار مي دهيم. (سوره قصص، آيه7).

[2] آنگاه که از ترس شما گريختم، خداي من، مرا علم و حکمت عطا فرمود و از پيامبران خود قرار داد. (سوره شعرا، آيه21).