بازگشت

در انتظار يک آينده درخشان


اين مقاله در مجله مکتب انبياء (دين در عصر دانش) شماره2، ص16 ـ 23 چاپ شده است.

(ولقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر انّ الارض يرثها عبادي الصالحون) [1] .

دين اسلام دعوتش ايمان به خداوند يگانه و توحيد خالص است و چنانچه از اعتقادات و تعاليم اخلاقي، قوانين حقوقي و کيفري، آداب کشورداري و حکومت و کليه احکام و وظايفي که راجع به تمام نواحي فرد و جامعه مقرر نموده معلوم و آشکار است که هدفش متحد کردن جماعات و ملتها، برداشتن ديوارهاي امتيازات و اعتبارات لغو و بي اثر، برقرار کردن توحيد کلمه، همکاري و ارتباطي که ريشه و پايه آن کلمه توحيد و ايمان و عقيده به آن است مي باشد.

اسلام مي خواهد تمام اختلافات و جدائيهائي را که به نامهاي گوناگون پديد آمده به وسيله عقيده توحيد از ميان بردارد، اختلافات نژادي، اختلافات طبقاتي، اختلافات ملي و وطني و جغرافيائي، اختلافات مسلکي و حزبي و زباني همه بايد از ميان برود و سبب امتياز و افتخار و اعتبار نباشد حتي بايد اختلافات ديني هم کنار گذاشته شود و همه تسليم فرمان خدا (که همان است) باشند.

اسلام براي بشر، رسيدن به چنين روزي را پيش بيني کرده و در حدودي که وظيفه تشريع است مقدمات آن را فراهم ساخته و عملي شدن آن را موکول به آماده شدن زمينه کامل آن نموده است.

ما مي بينيم جريان اوضاع جهاني و پيشرفتهائي که نصيب بشر در ناحيه امور مادّي و صناعي شده و روابط نزديکي که به واسطه وسائل ارتباط کنوني با هم پيدا کرده اند، همه را به يک اتحاد واقعي و همکاري صميمانه روحاني و برادري حقيقي، بيشتر محتاج کرده و هر چه جلوتر برويم احساس اين احتياج بيشتر مي شود.

امروز تمام ملل جهان به صورت يک واحد در آمده و همه افراد بشر نسبت به يکديگر حکم همسايه بلکه اعضاي يک خانواده را دراند، همچنان که دو همسايه يا اعضاي يک خانواده اگر با هم اختلاف داشته باشند و هر کدام مسلک يا دين يا وطن يا زبان يا عادات جداگانه داشته و بخواهند از حکومت بخصوص و روش و مکتب خاصي پيروي کنند، زندگي براي هر دو همسايه تلخ شده و بايد همواره در جنگ و ستيز باشند، مردم دنياي امروز نيز چنين شده اند تا يک وحدت عقيده و وحدت رويّه و هدف قوانين، عادات و آداب و نظامات برقرار نشود آن هم بطوري که تمام جامعه هاي کوچک و بزرگ دنيا در آن برابر و مساوي باشند، اروپائي بر آفريقائي و شرقي، و غربي بر شرقي آقائي نداشته باشد، امنيت و آسايش واقعي حاصل نمي شود و همواره يک دسته محروم و يک طبقه برخودار، يک دسته غالب و يک جامعه مغلوب خواهد بود. بايد اين همه موجبات اختلاف و جدائي که در اثر ترقي فکر بشر، بي مايه بودن آنها معلوم شده از ميان برود و آن جامعه محکم و حقيقت پرست صالحي که قرآن مجيد و عده داده است وارث زمين بشود.

بديهي است رسيدن بشر به چنين مقصد عالي آسايش بخش در گرو اسباب چندي است که از آن جمله وجود قوانين عادلانه، تعاليم اجتماعي، نظامات جزائي و حقوقي، برنامه هاي وسيع تعليم و تربيت صحيح و عمران است که از آلايش اغراض افراد و طبقات پاک باشد، که تنها دين مقدس اسلام به حد اعلا اين جهات را تأمين و تضمين نموده است، و از جمله ترقي فکر بشر و توجه او به لزوم تشکيل چنان اجتماع عادل و درخشان در اثر فشار ظلم، طغيان، فراواني نابکاري، فساد و عجز زمامداران از اصلاح امور است.

و از آن جمله است وجود يک رهبر عالي مقام روحاني، يک رهبر پاک و منزه از احساسات حيواني، خشم، شهوت، کبر و غرور و خودخواهي. يک رهبري که فقط وابسته به خدا باشد و به همه ملتها، جمعيتها نژادها با چشم مهرباني و تساوي و برابري کامل نگاه کند که «لا فضل لعربي علي عجمي =هيچ فضيلت و برتري براي عربي، نسبت به عجمي نيست». و «الناس کلهم سواسية کأسنان المشط =همه مردم همانند داندنه هاي شانه مساويند». و «الخلق کلهم عيال الله فأحبهم الي الله أنفعهم لعياله =همه مردم عيال خدايند پس محبوب ترين ايشان به خدا، سودمندترينشان بر عيال خدا است».

رهبران ديگر که به اين صفات آراسته نيستند و به اين تعاليم آشنائي ندارند حتماً نخواهند توانست چنين دنيائي را که افرادش تشنه يک حکومت عادلانه هستند اداره کنند و همه افراد بشر اعم از سياه، سفيد، آسيائي، اروپائي، آفريقائي و آمريکائي را يکسان ببينند و در حقوق عالي انساني همه را شريک قرار دهند.

اينها عالي ترين همتشان استثمار يک دسته براي دسته ديگر و هضم يک جامعه در جامعه قوي تر و کوشش براي مصالح يک ملّت است. اين مي خواهد آفريقائي بينوا و الجزائري آزاده روح را، با کشتارهاي مهيب و تعذيبهاي دلخراش غلام حلقه بگوش ملت ديگر کند و اگر يک لقمه ناني هم در دست او است از او ربوده و ذخائر طبيعي او را مالک باشد تا عياشها و ثروتمندان کشورش را از خود راضي کند. آن ديگري هم مي خواهد به نام طرفداري از ضعفاء و جنگ با استثمار و استعمار، آزادي فردي را در عالم نابود سازد و بشر را از ابتدائي ترين حقوقش محروم و جامعه را به صورت يک ماشين جاندار بي اراده که پشت فرمان آن چند نفر بي وجدان خدا نشناس نشسته باشند در آورد. آن يکي ديگر هم تقويت اقليت ها، جدائي انداختن ميان ملل و تجزيه آنها را وسيله سلطه خود بر مردم ضعيف قرار مي دهد.

اين برنامه کار رهبران دنيا است و در گذشته و حال، وضع به همين منوال بوده و خواهد بود. اين اشخاص هر چه هم بي غرض و بي هوا باشند فقط حفظ مصالح آن جامعه اي را که در آن وابسته هستند در نظر مي کيرند و به مصالح جمعيتها و آزادي ملل ديگر چندان اهميتي نمي دهد زيرا خود را برگزيده يک جامعه و منتسب به يک حزب و مسلک مي شمارند، لذا نبايد هم، از آنها انتظار ديگري داشت. امروز و فردا معرف کارداني و لياقت زمامداران علاقه مند به مصالح جامعه است، و به همين علّت است که همواره اقوياء، ضعفاء را مي بلعند و براي آنها حقوقي را که براي يک ملّت قوي مي شناسند، قائل نيستند و به حساب نمي آورند و براي حفظ مصالح خود از روشن کردن آتش جنگهاي وحشتناک پروائي ندارند.

اما رهبران آسماني چون وابسته به جمعيت خاصي نبوده و خود را وابسته به خدا که خالق و رازق همه است مي دانند هدفشان يک آسايش عام و آزادي وسيع و يک سازمان عالي الهي است که در سايه آن جامعه بشر مانند افراد يک خانواده زندگي کنند و سياه پوست و سفيد پوست با هم برادر شوند که البته پيروزي ايشان در اين مقصد بسته به درجه حضور خود افراد و آمادگي و ترقي سطح معلومات و رشد علمي و فکري آنان مي باشد.

بطوري که در اخبار و احاديث پيش بيني شده و خبر داده اند، در آخرالزمان بر اثر ترقي علوم و فنون و توسعه روابط و نزديک شدن ملل به يکديگر و نيز در اثر جنگهاي خانمان براندازي که دو ثلث بشر يا بيشتر نابود شوند و شيوع ظلم و بي اعتدالي و فساد و فحشاء، [2] و عجز زمامداران از اصلاح امور دنيا براي قبول حکومت عادلانه الهي و پيروي از يک رهبر صالح ديني و مذهبي يعني حضرت مهدي موعود ـ عليه الصلاة والسلام ـ آماده مي شود.

همچنان که شبه جزيره عربستان و وضع عمومي دنيا به علت فساد و خرابي دستگاهها و بي نظيمها و پريشاني فوق العاده ضعفاء براي ظهور حضرت خاتم الانبيا 9 آماده شد، همچنين در آخرالزمان، دنيا براي ظهور مصلح بزرگي که دوازدهمين جانشين آن حضرت و از فرزندان و اهل بيت او است آماده خواهد شد، اگر آن روز به واسطه بُعد مسافتها و نبودن وسايل ارتباط و انحطاط سطح فکر مردم، رساندن همه ملل به اين هدف عالي ميسّر نگشت ولي حتماً ظهور دين اسلام دنيا را به اين مقصد نزديک ساخخت و نمونه اي از آن وضع حکومت حق را، در صدر اسلام مخصوصاً زمان پيغمبر اکرم 9 و زمان حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) و در استانهائي که امثال سلمان، حذيفه، عمار و مقداد حکومت داشتند بشر مشاهده کرد.

چهارده قرن پيش اگر براي رساندن نداي آزادي بخش قرآن (تعالوا الي کلمة سواء بيننا وبينکم أن لا نعبد الاّ الله، ولا نشرک به شيئاً ولا يتخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله) [3] «بيائيد از کلمه حق که بين ما و شما يکسان است پيروي کنيم که بجز خداي يکتا را نپرستيم و چيزي را با او شريک قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي را به جاي خدا تعظيم نکنيم». به گوش تمام ملل به زمانهاي طولاني و فرصتهاي زياد احتياج بود امروز فاصله زمان و مکان از بين رفته و صداي يک دعوت نجات دهنده روحاني به گوش همه کس مي رسد و بطور مسلّم در آينده اين وسايل کامل تر و بيشتر مي شود.

پيغمبر اسلام (ص) زمينه را براي تحقق وعده اي که در قرآن مجيد داده شد تا حدّي که در عهده مقام تشريع و نبوت است فراهم ساخت و آماده شدن زمينه هاي ديگر را به گذشت زمان و تحولات شگرفي که اسلام براي جهان پيش بيني کرده واگذار فرمود و در ضمن بشارات قرآني و اخبار متواتر صريح، ظهور مصلح آخرالزمان حضرت ولي عصر حجة بن الحسن ـ أرواح العالمين له الفداء ـ و توسعه دين اسلام در شرق و غرب را بطوري که احدي نماند مگر آنکه موحّد و زبانش به کلمه طيبهتوحيد گويا شود وعده داد.

و به حدّي اين اخبار و بشارات راجع به ظهور آن حضرت و علائم و خصوصيات و جزئيات آن در کتب بزرگان علماء و مشايخ محدثين شيعه و سني متواتر، قطعي، مشهور و معروف است که در امور اعتقادي و مذهبي جز چند مورد، کثرت اخبار و روايات به اين مقدار نيست و بايد گفت که ايمان به رسالت پيغمبر اکرم 9 و ساير اخبار غيبي آن حضرت با ايمان به وقوع اين ظهور و عالم گير شدن دين اسلام به توسط حضرت مهدي (ع) ملازم و توأم است.

ما به بسياري از امور مذهبي و خصوصيات بعضي مطالب اعتقادي معتقديم (و بايد هم معتقد باشيم) در حالي که در آن موارد بيشتر از چند حديث صحيح نقل نشده است پس به چنين مطلبي که عقل و شرع آن را تأييد و تصديق کرده و از زمان پيغمبر 9 تا حال مورد توجه علماي اسلام و مُخرِجين احاديث بوده و علاوه بر علماي شيعه جمعي از علماي عامه راجع به آن کتابهائي نوشته اند و متجاوز از هزار حديث بر آن دلالت دارد و آياتي از قرآن مجيد به آن تفسير شده، بايد ايمان قوي تر و باور بيشتر داشته باشيم.

آري ما معتقديم و يقين داريم که سرانجام اداره امور جهان در کف با کفايت صالح ترين افراد بشر قرار خواهد گرفت و بشريّت از آسيب ظلم و ستم نجات يافته و از ترس فقر، پريشاني و ناامني هاي گوناگون آزاد مي شود. ما مي دانيم که عالم به سوي يک آينده درخشان و يک تکامل روحاني و عقلاني و نظام مستحکم ديني و الهي، و يک عصر صلح و صفا و برادري و همکاري پيش مي رود. به اميد آن عصر نوراني با نشاط فراوان و دلي زنده پا بر جا ايستاده و انجام وظيفه مي کنيم و روز نيمه شعبان را که روز تولّد آن مصلح بزرگ و نجات دهنده بشر است از اعياد بسيار بزرگ ديني شمرده و همه ساله در چنين روزي با تجديد مراسم معمول از جشن و چراغاني، تقديم مدح و ثنا و اظهار چاکري به آستان فرشته پاسبانش نشاط خود را تازه تر مي سازيم و از خداوند متعال براي همه شيعيان و دوستان آن حضرت در تعظيم شعائر مذهبي و عمل به وظايف ديني توفيق مسئلت مي نمائيم.

«عجل الله تعالي فرجه وسهّل مخرجه وجعلنا من أنصاره وأعوانه».


پاورقي

[1] سوره انبياء، آيه105.

[2] راج به فتن و حوادثي که در آخرالزمان اتفاق مي افتد، محدثين بزرگ شيعه و سني روايات کثيري در کتبي که از تاريخ تأليف بعضي از آنها يکهزار سال بيشتر گذشته و در دسترس ما است نقل کرده اند که در حقيقت بايد اين روايات را در رديف معجزات حتمي و اخبار غيبي قرار دهد. هر کسي تفصيل آنها را بخواهد، بايد به آن کتابها مراجعه کند که از جمله، بي حجابي زنان، برهنه ظاهر شدن آنها، تسلط آنها بر مردها، طرف مشورت شدن آنها و مشارکت آنها با مردها در کارهاي مردانه، مداخله آنها در اداره امور کشور، رواج و علني شدن «مي خواري» و «مي فروشي»، ربا، زنا، قمار، استخفاف به نماز، ساختن آسمان خراشها و کاخهاي بلند، به کار گماردن نا اهلان، تجاهر به معاصي، صرف اموال در راه هاي باطل (مثل پولهائي که در شب نشيني ها و کاباره ها در شب ژانويه يا شب هاي ديگر رسم شده خرج مي کنند) و ستايش و تشويق از زنان بي عفت و بد کاره و خواننده و نوازنده، پيش افتادن کساني که زنان را به فساد ترغيب مي کنند، تعطيل شدن احکام الهي، و حدود و قوانين شرعي، حکم بر خلاف حکم خدا دادن، زيادي طلاق، منع از امر به معروف، تزيين مردها به طلا مثل انگشتر طلا، کثرت اولاد زنا و از جمله اين علامات مرکزيّت علمي شهر مذهبي قم و حجت شدن آن بر ساير بلاد و انتشار علوم ديني از اين شهر، به ساير شهرستانها است.

[3] سوره آل عمران، آيه64.