بازگشت

ايمان به غيب


الذين يؤمنون بالغيب [1] .

هسته مرکزي نبوات و اديان حقّه و ما به الامتياز عمده مکتب انبيا و پيامبران از مکتبهاي ديگر، ايمان به غيب است.

انبيا ربط عالم محسوس و شهادت را به عالم معقول و غيب بيان کرده و بشر را با عوالم غيب آشنا مي سازند.

ايمان به غيب يعني ايمان به امور و چيزهائي که از حواس ظاهري پنهان است، خواه ادراک آن با حواس باطني و قوه عاقله ممکن باشد، مثل وجود خدا و صفات ثبوتيه و سلبيه او، و معاد و بهشت و دوزخ و فرشتگان.

و خواه ممکن نباشد مثل حقيقت ذات و صفات خدا و حقيقت ملائکه و روح و خواه راج به امور و حوادث گذشته و خواه مربوط به امور آينده باشد.

ايمان به خدا، ايمان به ملائکه، ايمان به عالم برزخ، ايمان به بهشت و جهنم و ايمان به وحي و آنچه پيغمبران از عوالم غيب و گذشته و آينده خبر داده اند همه ايمان به غيب است.

ايمان به غيب يا مستند به دليل عقلي است يا به دليل نقلي، و اگر مستند آن دليل نقلي باشد بايد آن غيب چيزي باشد که امتناع وجود يا وقوع آن از راه هاي خردپسند معلوم نشده و وجدو و وقوع آن را عقل احتمال بدهد.

وقتي عقل امکان وجود چيزي را تصديق کرد يا بر اثبات امتناع آن راهي نيافت، با دليل نقلي معتبر باور آن جايز بلکه به حکم عقل لازم است.

اديان آسماني شرط قبول اعمال صالح را ايمان به غيب مي دانند و تعديل اخلاق و تکميل و تکامل فضايل انساني را وابسته به آن مي شمارند. و اصولاً دعوت پيغمبران و رهبران آسماني در نفوسي تأثير شايسته دارد که احتمال وجود عالم غيب و امور ما وراء اين عالم محسوس را بدهند.

ايمان به ظهور مهدي و مصلح آخر الزمان نيز از جمله مطالب غيبي است که پيامبر اعظم اسلام از آن خبر داده و تصديق او واجب است.

همانگونه که وقتي پيغمبر 9 خبر مي داد احدي از مسلمانان در راستي گفتار و درستي اخبار آن حضرت شک و ترديد نمي کرد و همه آن را مي پذيرفتند اکنون هم مسلمانان و مؤمنان به نبوت آن حضرت همين باور و ايمان را دارند.

پيغمبر از حوادث عظيم تر و شگفت انگيزتر از ظهور حضرت مهدي (ع) خبر داد، مثل تکوير شمس، تفجير درياها، انکدار، انتثار ستارگان، تسيير کوه ها، انشقاق و انفطار آسمان، خروج دابة الارض و معاد و قيامت.

اينها همه خبر از غيب است و در قرآن پيشگويي و اخبار از حوادث آينده و چيزهاي غيب بسيار است و ايمان به نزول وحي بر پيغمبر، با ايمان به اين امور (اگر چه بطور اجمال باشد) انفکاک ندارد.

روزي خواهد آمد که اين حوادث و انقلابات عجيبي که پيغمبر و قرآن از آن خبر داده اند واقع مي شود و روزي هم چنانچه قرآن خبر داده و پيامبر و اوصياي آن حضرت در ضمن صدها روايات مژده داده اند مصلح آخر الزمان ظهور مي کند و اسلام جهانگير خواهد شد.

خبرهاي غيبي پيغمبر (ص) و ائمه طاهرين: از آينده از حد تواتر گذشته و معتبرترين مدارک و اسناد تاريخي بر آن دلالت دارد.

امروز از آغاز بعثت پيغمبر اعظم (ص) باور کردن خبرهاي غيبي آن حضرت آسان تر و منطقي تر است. زيرا در آن موقع هنوز گذشت زمان، صحت و درستي آن اخبار را تأييد نکرده بود و هر چه ما به سوي عصر پيغمبر برگرديم و تاريخ را به سوي گذشته ورق بزنيم، زمينه اين باور کمتر مي شود، به عکس هر چه جلو بيائيم و تاريخ اسلام را از آغاز به سوي آينده آن ورق بزنيم، فکر و وجدان ما براي پذيرفتن اين اخبار آماده تر و ايمان ما کامل تر مي گردد.

گذشت زمان و حوادث آينده روشن کرد که پيامبر اسلام، آينده را در روشنائي وحي پيش بيني کرده و مي ديده و هر چه جلوتر آمديم اين روشنائي بيشتر شد.

آنگاه که اين آيه را تلاوت مي کرد: (وان کنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائکم من دون الله ان کنتم صادقين فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النار التي وقودها الناس والحجارة اُعدّت للکافرين) [2] «اگر شما شک داريد در قرآني که ما بر بنده خود (محمد) فرستاديم، پس يک سوره مثل آن را بياوريد و گواهان خود را بجز خدا بخوانيد اگر راست مي گوئيد و اگر اين کار را نکرديد که هرگز نمي توانيد بکنيد، طعن به قرآن نزنيد و از آتشي که هيزمش مردم بدکار و سنگهاي خارا و مهيا شده براي کافران است، بترسيد».

و آن زمان که مي خواند: (لئن اجتمعت الانس والجن علي أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهيراً) [3] «اگر جن و انس متفق شوند و با پشتيباني يکديگر، کتابي مانند اين قرآن بياورند هرگز نخواهند توانست».

آن روز که صد و چهارده سوره قرآن را صد و چهارده معجزه جاودان اعلام مي کرد و خبر مي داد: هرگز مانند يکي از اين سوره ها هم نتوانيد بياوريد و جن و انس از آوردن بمانند قرآن ناتوانند.

آن روز که پيغمبر به مسلمانان مي فرمود: شما کلمه توحيد را بگوئيد و خداي يگانه را بپرستيد تا عرب تسليم شما شود و گنج هاي کسري و قيصر به دست شما افتد و کشورها را فتح کنيد.

آن روز که مي فرمود: زمين براي من جمع شد و خاور تا باخترش را به من نشان دادند و ملک امت من به آنچه برايم جمع گرديد، خواهد رسيد.

آن روز که از فتح مکه، بيت المقدس، يمن، شام، عراق، مصر و ايران سخن مي گفت، و آن روز که در مکه به مشرکين مي فرمود: اجساد شما در «قليب» افکنده مي شود و از حال ابوسفيان خبر مي داد که جنگ احزاب را بر پا مي نمايد.

در آن وقتي که از فتح خيبر به دست علي (ع) خبر مي داد و ابوذر را از آينده اش با خبر مي ساخت که تنها زندگي خواهي کرد و تنها از دنيا خواهي رفت.

آن زمان که پيش از جنگ بدر از کساني که از سپاه کفار در بدر کشته مي شوند اطلاع مي داد و مي فرمود: در اينجا فلاني کشته مي شود و در اين زمين فلاني، و يکا يک کفّاري را که در جنگ بدر کشته شدند نام برد.

در آن زمان که به عمّار مي فرمود: تو را گروه باغي مي کشند. و به دختر عزيز و گراميش فاطمه(س) مي فرمود: تو اوّل کسي هستي از اهل بيت من که به من ملحق خواهي شد. و به زنان خود مي گفت: کدام يک از شما است که سگان حوأب بر او بانگ زنند و سوار بر شتر گردد و در اطراف او خلق بسيار کشته شوند و به عايشه فرمود: نگاه کن تو آن زن نباشي. و طبق روايت بيهقي [4] به او فرمود: چگونه اي اي حميرا آنگاه که سگان حوأب بر تو بانگ زنند و تو چيزي را طلب مي کني که از آن بر کناري.

و به زبير از جنگ جمل و طرفيّت او با علي (ع) خبر داد.

آن روز که شهادت يافتن علي و حسن و حسين: را صريحاً اعلام مي فرمود و در آن زمان که از جنگ علي با ناکثين و قاسطين و مارقين خبر مي داد و قتل ذوالثديه خارجي را در جنگ نهروان و خصوصيات و نشاني هايش را پيش بيني مي کرد و از فتنه هاي بني اميه و بني الحکم و حکومت آنان شهادت اهل عذرا (حجر و اصحاب او) مردم را مسبوق مي ساخت5. [5] .

آن روزها مسلمانان همه اين خبرهاي غيبي را باور مي کردند چون پيغمبر خدا از آن خبر داده بود و چون ايمان به رسالت خبر دهنده داشتند و چون معني قبول رسالت و نبوت، ايمان به صحت و درستي خبرهاي پيامبر از غيب است، ولي هر چه اسلام جلوتر آمد و صفحات تاريخ ورق مي خورد اين خبرهاي غيبي بيشتر توجه مردم را جلب کرد و آنهائي که کم باور بودند هم باورشان زياد و ايمانشان محکم و استوار گرديد.

خطباء و بلغاي عصر رسالت، از آوردن سوره اي مثل سوره هاي قرآن عاجز شدند و تا زمان ما که يک هزار و چهار صد سال از آغاز نزول قرآن گذشته و اين همه دانشمندان سخنور و اُدباء و بُلغاء و سخندانان مشهور که در اين چهارده قرن دنيا به خود ديده و اکنون در جهان از مسيحي ها و دشمنان اسلام از عرب هاي مسيحي و ديگران، سخن شناسان و سخنوران و فصحاء بسيار هستند، کسي نيست که بتواند حتي يک سوره مانند يکي از سوره هاي سه آيه اي قرآن را بياورد. اعجاز قرآن و صدق اين خبر غيبي از زمان پيغمبر (ص) آشکارتر گشته، زيرا اگر امکان داشت با شدت دشمني و خصومتي که با اسلام دارند، تا کنون صدها کتاب مانند قرآن تأليف شده بود. اگر امکان داشت دستگاههاي استعماري مسيحي شرق و غرب و مؤسسات تبليغي آنها و ساير دشمنان اسلام چنين موضوعي را در مسابقه گذارده و با تعيين ملياردها جايزه آن را عملي مي ساختند.

غزوه بدر جلو آمد و کساني که پيغمبر (ص) نام برده بود، کشته شدند و اجسادشان را در «قليب» افکندند، جنگ احزاب را ابوسفيان بر پا کرد. پيغمبر اکرم (ص) مکه را فتح کرد و به زودي مسلمانان بيت لمقدس، شام، عراق، مصر، ايران و کشورهاي ديگر را فتح نمودند. خيبر به دست علي (ع) فتح شد. ابوذر در ربذة تنها از دنيا رفت. عمّار را سپاه معاويه که همان فئه باغيه بودند کشتند. حجر و اصحابش را به امر معاويه در عذراء دمشق شهيد کردند. بعد از پيغمبر اوّل کس که از خاندان آن حضرت از دنيا رفت و به او ملحق شد فاطمه زهرا بود. اميرالمؤمنين و حسن و حسين: به همان تفصيلي که پيغمبر (ص) خبر داده بود شهيد شدند. علي (ع) با ناکثين و قاسطين و مارقين جهاد کرد. و ذوالثديه در جنگ نهروان کشته شد. عايشه جنگ جمل را بر پا کرد و در حوأب سگان بر او بانگ کردند و خلق بسياري را به کشتن داد. بني اميه بر مردم تسلط و بني الحکم سلطنت يافتند و اسلام روز سرخي را که پيغمبر اعظم خبر داده بود از ستم آنها ديد.

اين خبرهاي غيبي و اخبار غيبي بسيار ديگر، به تدريج و مرور زمان واقع شد و علاوه بر اينها صدها خبر که وصي و جانشين و باب علم آن حضرت، علي (ع) و ساير ائمه از غيب دادند، مطابق واقع از آب در آمد.

بعد از اين مقدمه مي گوئيم ما مي بينيم ده ها بلکه صدها از خبرهائي که پيغمبر از غيب داده به شهادت معتبرترين مدارک و شواهد تاريخي يکي پس از ديگري واقع شد که اگر يک شخص عادي هم فرضاً يکدهم يا يکصدم اين خبرها را داده بود، در صحت ساير اخبار او ترديد نمي کرديم و باور مي نموديم پس چگونه ممکن است در صحت اخبار آن حضرت از حوادث آخر الزمان و امتحانات شديد و آزمايشهائي که اين در پيش دارد و منتهي به ظهور حضرت مهدي ولي عصر (ع) مي شود، ترديد داشته باشيم. باز هم به خاطر توجه بيشتر خواننده عزيز تکرار مي کنيم: تعداد خبرهاي غيبي آن حضرت بقدري زياد است که راه يافتن شک در آنها براي کسي که از عقل و فکر مستقيم با بهره باشد عادةً محال است و هر کس تواريخ اسلام را که مضبوط و محفوظ است مطالعه کند، اين ادعا را تصديق خواهد کرد.

با اين وصف چرا ما در ظهور حضرت مهدي (ع) که پيغمبر اکرم و اوصياي محترم ـ صلوات الله عليهم ـ با تأکيدات بليغ و در ضمن اخبار متواتر از آن خبر داده اند، شک و ترديد داشته باشيم.

ايمان به اين ظهور لازمه ايمان به نبوت پيغمبر، صحت و درستي خبرهاي غيبي آن حضرت است و از آن جدا نيست.

آن مسلماناني که در آغاز بعثت هنوز وقوع اين خبرها را نديده بودند، در صحت خبرهاي پيغمبر از غيب ترديد نمي کردند، چگونه ما با اينکه وقوع بسياري از آنها را ديده و يا به نقل يقين آور شنيده ايم ترديد کنيم.

حتي افرادي مانند معاويه و عمرو عاص، درستي اين اخبار را نمي توانستند انکار کنند چرا ما که امروز علاوه بر اخبار پيغمبر صادق مصدّق و اوصياي او، اين شواهد قطع آور را نيز داريم، ايمان نداشته باشيم؟

مسلمانان صدر اوّل اسلام در خبر پيغمبر از نزول عيسي و ظهور مهدي: و فتن آخر الزمان شک نداشتند، و همه معتقد بودند و ايمان داشتند که اين اخبار صد در صد مطابق واقع و حقيقت است بعد که مرور زمان و گذشت اعصار آنچه را پيامبر اعظم خبر داده بود بموقع و در وقت خود نشان داد، در صحت آن قسمتي که بايد در آينده هاي ديگر واقع شود شک و ترديد هرگز راه نخواهد يافت.

اگر يک نفر به شما اطلاع بدهد که: فردا شخصي از فلان شهر با اين علامات و نشانيها خواهد آمد و يک ماه ديگر ده نفر به اين علامات وارد مي شوند و پنج ماه ديگر پانصد نفر مي آيند و يک سال ديگر هزار نفر مي رسند و دو سال ديگر در آن شهر انقلاب مي شود و حکومت تغيير مي کند و بيست سال ديگر در آنجا جنگ روي مي دهد و پنجاه سال ديگر زمامدار آنجا را مي کشند و صد سال بعد... و دويست سال بعد...

شما اين خبرها را هر چند تصديق نمي کنيد رد هم نمي نمائيد، چون راه نفي احتمال صحت آن بر شما بسته است، تا فردا صبر مي کنيد اگر آن شخص اوّل با آن نشانيها و علامات آمد تعجب مي کنيد و احتمال صحت خبرهاي ديگر نزد شما قوّت مي گيرد.

يک ماه بعد که آن ده نفر آمدند، احتمال شما تقريباً مبدّل به قطع و يقين به درستي خبرهاي او مي شود.

خبر سوّم که واقع شد ديگر يقين شما ثابت مي شود.

و بعد از خبر چهارم و پنجم اگر کسي صحت اين اخبار را انکار نمايد و وقوع آن را بعيد شمارد او را غير متعارف و شکّاک مي شناسيد.

پس هر چه خبرها بيشتر با واقع منطبق شود در خبر ششم و هفتم و هشتم و نهم و...، يقين و ايمان شما قوّت و ثباتش بيشتر مي گردد.

اکنون مي گوئيم پيغمبري که صادق و مصدّق است و پيامبري او به معجزات و دلائل علمي و عقلي ثابت شده است، پيغمبري که ده ها و صدها خبر او از غيب، صورت وقوع يافته و همچنين اوصياي او به خصوص علي بن ابيطالب (ع) به نقل کتب معتبر شيعه و اهل سنّت، خبرهاي بسياري از غيب دادند و واقع شد. خبر داده اند که: اگر از دنيا باقي نماند مگر يک روز، خدا آن روز را آن قدر طولاني سازد تا مهدي ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد سازد پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد. و خصوصيات و نشانه هاي اين ظهور را نيز شرح دادند.

حال اگر کسي (پناه بر خدا) بگويد خبر پيغمبر و اوصياي او با واقع مطابق نيست يا ترديد داشته باشد چه مي کند با اقرار و اعتراف به نبوت و پيغمبري او و اين همه معجزات و براهين علمي که نبوت آن حضرت را ثابت و محرز ساخته است؟

چه مي کند با ايماني که به نبوت پيامبر خاتم و نبوت ساير انبياء دارد (چون پيغمبران ديگر نيز ظهور مصلح آخرالزمان را بشارت داده اند)؟

چه مي کند با اين همه خبرهائي که رسول اکرم (ص) از غيب داده و به مرور زمان در اين چهارده قرن واقع و صحت آن تأييد شده است؟

و اگر بگويد: پيغمبر چنين خبري نداده دستش را مي گيريم و به کتابخانه هاي اهل سنّت و شيعه مي بريم و مي گوئيم: مراجعه کنيد به اين کتابها و مصادري که از هزار سال پيش تا حال تأليف شده، ببينيد در چند مورد اخبار و روايات بقدر اين مورد رسيده است؟!


پاورقي

[1] سوره بقره، آيه3.

[2] سوره بقره، آيه 23 ـ 24.

[3] سوره اسراء، آيه88.

[4] المحاسن و المساوي، ج1، ص76.

[5] يکي از خبرهاي مسلّم پيغمبر اعظم (ص) از غيب که در کتابهائي که دو سه قرن پيش از وقوع آن تأليف و منتشر شده، ضبط و ثبت گرديده خبر آن حضرت است از ظهور آتشي در سرزمين حجاز بطوري که پرتو آن به شهرهاي دور، مانند بصري شام برسد. پيغمبر اکرم (ص) از اين واقعه خبر داد و جمعي از صحابه آن را روايت کرده اند و در کتابهائي که در قرن سوّم تأليف و انتشار يافت ضبط گرديد مثل صحيح بخاري (متوفي256)، صحيح مسلم (متوفي261)، مسند احمد (متوفي241)، مسند حاکم (متوفي405)، و طبراني (متوفي360) و اين آتش با نشانيهائي که از پيامبر (ص) روايت شده بود در شب سيم جمادي الاخر سال 654 در نزديکي شهر مدينه آشکار شد و از مسافت دور و چند روز راه ديده مي شد و مدّت پنجاه و دو روز باقي ماند و در 27 رجب آن سال پايان پذيرفت (يعني نزديک چهار قرن بعد از مرگ بخاري و مسلم) که شرح آن در کتب تواريخ مذکور است مانند: «السيرة النبويه» در حاشيه «السيرة الحلبيه» تأليف سيد احمد زيني، ج3، ص222، در «التذکره» قرطبي، ص250. «الاذاعه»، ص84. «الاشاعه»، ص37. «تاريخ الخلفاء»، ص309. و «صحيح مسلم»، ج8، ص180. «صحيح بخاري»، کتاب فتن، ج4، ص142. «وفاء الوفاء» تأليف سمهودي، ج1، فصل16، ص152 ـ 139. «الفتوحات الاسلامية»، ج2، ص62 ـ 67. «عمدة الاخبار في تاريخ مدينة المختار»، ص125 ـ 127 و «فصل في ظهور نار الحجار».