بازگشت

چرا حضرت بقيّة اللّه پس از آن که صدها سال انتظار ظهور و انقل


امام زمان صلوات اللّه عليه ظهور و قيام را براي استراحت و رياست خودش نمي کند تا آنکه اين اشکال وارد شود.

بلکه ما مي دانيم که آن حضرت براي به وجود آوردن عدل و داد و برقراري حکومت اسلام بر سراسر جهان قيام خواهد کرد و لذا وقتي کارش تمام شد و مأموريّت خود را به پايان رسانيد، جهتي ندارد که باز هم در اين دنيا باقي بماند.

زيرا مسلّم است که دنيا زندان است و باقي ماندن در آن مثل باقي ماندن در زندان خواهد بود.

مثالي که کاملاً موضوع بحث را روشن مي کند اين است که اگر شخصي به داخل زنداني رفته تا نزاعها را که بين زندانيان بوده برطرف کند و مدّتي هم منتظر شده که زمينه حرف زدن برايش فراهم شود، حال که فراهم شده و اختلافات را اصلاح کرده، ديگر در آنجا معطّل نمي شود و فوراً از زندان خارج مي گردد.

ما دنيا را بايد حقيقتاً براي اولياء خدا زندان بدانيم تا اکثر اين اشکالات حل شود. بعضي فکر مي کنند که بعد از ظهور، ديگر دنيا بهشت است، البتّه بهشت هست امّا نسبت به دنياي قبل از ظهور، ولي دنياي بعد از ظهور از نظر اولياء خدا نسبت به عالم آخرت زنداني است که در آن عدل و داد و آسايش کامل برقرار شده است ولي حقيقت زندان بودنش را از دست نداده و از نظر آنها دنيا همان زندان است.

بنابراين چون حضرت بقيّةاللّه ارواحنا فداه تمام کارها را قبل از گذشتن مدّت ده سال بعد از ظهور انجام مي دهند، يعني حکومت واحد جهاني را در آن مدّت در سراسر دنيا مستقر مي فرمايند و مأموريّتشان تمام مي شود از طرف پروردگار متعال اجازه دارند که از اين دنيا بروند و از اين زندان نجات پيدا کنند.