معني انتظار فرج که مي گويند ثوابهاي زيادي دارد چيست؟ آيا دس
چون پاسخ اين سؤال را مرحوم شهيد آقاي هاشمي نژاد در شماره اوّل کتاب «پاسخ ما» داده اند، به خاطر آنکه يادي از ايشان شود، عين عبارات آن مرحوم را مي آوريم:
درباره انتظار فرج و به آرزوي حکومت عدل و آسماني حضرت وليّ عصر امام زمان عليه السلام بسر بردن، روايات زيادي از جانب پيغمبر اسلام و خاندان پاکش عليهم السلام وارد گرديده است. طبق مدارک قطعي اسلام، منتظرين ظهور امام زمان عليه السلام داراي فضائل و ثوابهاي فراواني هستند.
در اينجا ابتداء ما دو روايت از رواياتي که درباره فضيلت «انتظار فرج و ظهور وا» رد گرديده نقل کرده و سپس در مفهوم انتظار فرج و مقصود اسلامي آن بحث مي کنيم:
قال رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله: «افضل اعمال امّتي انتظار الفرج من اللّه عزّوجل». [1] .
يعني بهترين عمل پيروان من انتظار فرج داشتن از جانب خداوند است.
قال ابوعبداللّه عليه السلام: «من مات منکم علي هذا الامر منتظراً له کان کمن کان في فسطاط القائم عليه السلام». [2] .
يعني امام صادق عليه السلام فرمود: هر کس از مردم شيعه بميرد در حالي که منتظر ظهور امام دوازدهم و حکومت جهاني آن بزرگوار بوده باشد (از نظر فضيلت) مانند کسي است که در خيمه (مخصوص) حضرت قائم عليه السلام بوده است.
بنابراين، ترديدي نيست که انتظار ظهور و حکومت امام زمان عليه السلام را داشتن خود از نظر اسلام داراي فضيلت و ارزشهاي معنوي فراواني است امّا بايد ديد معني صحيح و واقعي انتظار فرج و ظهور چيست؟!
آيا معني انتظار اين است که مردم مسلمان دست روي دست بگذارند و در برابر ناپاکيها و آلودگيهاي فردي و اجتماعي ديگران بي تفاوت باشند؟!
آيا هدف از انتظار فرج اين است که اجتماع مسلمين دست به هيچ گونه اقدام مثبت و صحيح و منطقي نزنند و هم چنين در انتظار باشند تا امام زمان عليه السلام بيايد و مشکلات و مفاسد را اصلاح فرمايد؟!
آيا هدف رهبران اسلام از بيان فضيلت درباره انتظار فرج اين بوده که قوانين بزرگ تربيتي و اصلاحي و اجتماعي را که اسلام به نام «امر به معروف» و «نهي از منکر» و مبارزه منطقي با ستم و بيدادگريها آورده نسخ کند و يک باره آنها را لغو نمايد؟!
اگر راستي معناي انتظار فرج و ظهور امام زمان عليه السلام اين است پس حقّ با کساني است که مي گويند: مکتب انتظار فرج يک مکتب تن پروري، تخدير افکار و نيروهاي انساني است و خلاصه همان مکتبي است که دلخواه استعمار بين المللي و مزدوران کثيف و ننگين آنها است!
امّا قطعاً اين چنين نيست.
مکتب انتظار فرج و ظهور يک مکتب وسيع تربيتي و اصلاحي است.
مکتبي است که اگر به معناي صحيح و اسلامي خود به کار بسته شود نه تنها نيروهاي انساني اجتماعي را تخدير نمي کند، بلکه آنها را تحت رهبري قوانين حيات بخش اسلام به کار انداخته و در راه اصلاحات فردي و اجتماعي حداکثر بهره برداري را از آنها مي نمايد.
مکتب انتظار فرج و ظهور امام زمان عليه السلام به معناي صحيح خود نه تنها طبق دلخواه مزدوران مسخ شده استعمار نيست بلکه به طور غير مستقيم سرسختانه با هدفهاي شيطاني و ضدّ انساني آنها نيز در نبرد و ستيز است.
اينک براي روشن شدن مطلب و به دست آوردن مقصود اصلي پيشوايان بزرگ اسلام در اين باره توضيح کوتاهي مي دهيم:
اين جنون است يا انتظار ظهور؟!
براي روشن شدن معناي صحيح و واقعي انتظار فرج کافي است موضوع انتظار مورد مطالعه و دقّت قرار گيرد.
مگر نه اين است که منتظر فرج و ظهور امام زمان عليه السلام در انتظار يک حکومت عدل آسماني و جهاني بسر مي برد؟ حکومتي که در آن جز عدل و انسانيّت، جز قوانين قرآن و تعاليم صحيح و سعادت بخش اسلام چيز ديگري يافت نمي شود. حکومتي که براي حمايت همه جانبه از مظلومان و ستمديدگان انعطاف ناپذير است، حکومتي که به طور آشتي ناپذير خصم ستمگران و بيدادگران است، حکومتي که نظام صحيح اسلام را موبه مو اجراء کرده و دستورات آسماني قرآن را با دقّت و مراقبت هر چه بيشتر به کار مي بندد.
اکنون شما قضاوت کنيد، آيا ممکن است فردي به راستي در انتظار چنين حکومتي بسر ببرد با اين حال خود آلوده به ستم و گناه باشد؟!
آيا ممکن است انساني خود را منتظر حکومتي بداند که در آن حکومت ظلم و بيدادگري با شدّت هر چه بيشتر مورد مبارزه است امّا با اين حال او خود فردي بيدادگر و ستم پيشه باشد و يا در شمار کساني باشد که در برابر گناه و انحراف و يا ظلم و بيدادگران بي تفاوت است؟!
آيا قابل تصوّر است، کسي خود را منتظر حکومتي بداند که آن حکومت هدفي جز برقراري عدل عمومي و اجراي دقيق تعاليم عاليه اسلام و نبرد و مبارزه با گناه و ناپاکيها و آلودگيها ندارد و با اين حال آن کس خود فردي آلوده و ناپاک و گناهکار باشد؟!
آيا مسلماني که ربا مي خورد و به اموال و نواميس ديگران تجاوز مي کند، ممکن است خود را منتظر حکومتي بداند که در مبارزه با رباخواران و متجاوزين آشتي ناپذير است؟!
نه! چنين چيزي ممکن نيست.
زيرا در اين صورت اين فرد، درست همانند کسي است که با يک اضطراب و ناراحتي شديد به اين سو و آن سوي مي نگرد و مي گويد: در انتظار آمدن ميهمان عزيزي هستم در حالي که براي پذيرائي از آن ميهمان هيچ گونه آمادگي ندارد، نه غذائي تهيّه کرده و نه خانه را براي پذيرائي مهيّا ساخته است!
درباره چنين مردي بايد گفت: مجنون است نه منتظر.
خواننده عزيز! با توجّه به اين حقيقت روشن مي گردد که چگونه مکتب انتظار فرج و ظهور امام زمان عليه السلام نه تنها يک مکتب سکوت و بي تفاوت بودن در برابر ناپاکيها و گناه و بيدادگريها نيست بلکه خود يک مکتب وسيع تربيتي است.
زيرا فردي که «به معناي واقعي کلمه» در انتظار ظهور امام زمان عليه السلام باشد، طبعاً بايد خود را عملاً با آن برنامه صحيح و نظام آسماني تطبيق دهد و با اين حساب يک مسلمان منتظر فرج فردي خواهد بود که از هر نظر ايده آل و شايسته و بافضيلت است.
آري! اين نمونه از افراد منتظر فرج و ظهور امام زمان عليه السلام هستند و اينان اند آن کساني که امام صادق عليه السلام درباره آنها فرمود: فردي که منتظر ظهور امام دوازدهم عليه السلام باشد و در آن حال بميرد، همانند کسي است که در خيمه آن بزرگوار به سر مي برد.
درباره اين چنين انتظار فرج و ظهور است که پيامبر بزرگ اسلام صلي اللّه عليه وآله فرمود: بهترين عمل براي امّت من، انتظار فرج است.
در حقيقت مجنون اند کساني که عملاً به انواع گناه و ناپاکي و ده ها گونه ستم و بيدادگري آلوده اند و با اين حال تصوّر مي کنند که در انتظار فرج به سر برده اند و در شمار منتظرين ظهور امام زمان عليه السلام قرار دارند!
اينان خود را مسخره کرده اند و اين مکتب وسيع و عظيم تربيتي اسلام يعني انتظار فرج و انتظار ظهور را در نظر ديگران نازيبا و تخدير کننده جلوه داده اند.
انتظار فرج يا مکتب توحيد؟!
مکتب انتظار فرج خود از نظر رواني هم براي اجتماع ارزش عظيم و فراوان دارد، زيرا همان گونه که نااميدي و يأس اگر در فردي زنده شود، سعادت و خوشبختي آن فرد در معرض سقوط حتمي قرار مي گيرد به طوري که طبق تحقيقات و بررسيهاي فراواني که روان پزشکان آمريکا درباره علل و عوامل شيوع انتحار و خودکشي در اجتماع نموده اند يأس و نااميدي را ريشه اصلي و عامل بزرگ خودکشي تشخيص داده اند. تا فردي نسبت به آرزو و آمال خود و آينده زندگيش نااميد نگردد، هيچگاه دست به انتحار و خودکشي نمي زند هم چنين اگر اجتماع را (به معناي واقعي کلمه) در بين خود زنده کند تا در پرتو آن ريشه همه ستمها و بيدادگريها، خيانت و جنايتها، نگراني و اضطرابها از بيخ و بن برکنده شده و زندگي، با خوشي و آسايش خاطر قرين گردد در آن روز ممکن است اين روح يأس و نااميدي اثر سوء خود را بخشيده و بشريّت دست به يک انتحار عمومي بزند (به صورت جنگ هسته اي و يا صورتهاي ديگر) و حال آنکه جهان ما مدّعي است که همواره تلاش مي کند تا يک آرامش و صلح در اجتماع خود ايجاد کند و در پرتو آن زندگي را به خوشي بگذراند، امّا متأسّفانه گذشته نشان داده که نه تنها تشکيل کنفرانسهاي بزرگ بين المللي و سازمانهاي وسيع جهاني و طرحهاي گوناگوني مانند همزيستي مسالمت آميز، و صدها عناوين پر طمطراق و فريبنده ديگر نمي تواند باري از شانه بشر تيره بخت عصر فضا برداشته و گوشه اي از اضطرابات و نگرانيهاي عمومي را برطرف سازد، بلکه آمار تمام کشورها و بررسي وضع عمومي جهان نشان مي دهد که تعداد جنايات و تجاوزات و گناهان هر روز بيشتر شده و نگرانيها و اضطرابات عمومي شديدتر و عميق تر مي گردد تا جائي که نزديک است اجتماع انساني از رسيدن به يک زندگي بشري و لذتبخش و آينده اي درخشان مأيوس گردد.
اينجا است که مکتب انتظار فرج و ظهور امام زمان عليه السلام اثر خاص رواني خود را بخشيده و اسلام به بشريّت نويد مي دهد که خواه ناخواه به زودي عدالت اجتماعي در سراسر جهان استقرار يافته و بيدادگري و ستم و جنايت و گناه به طور قطع در تمامي عالم ريشه کن خواهد گشت.
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ». [3] .
انتظار فرج از نظر ديگران
در پايان اين بحث به گفتار يکي از دانشمندان بزرگ درباره انتظاري که افراد بيدار اجتماع نسبت به آينده بشريّت دارند اشاره مي کنيم:
«جورج سارتون» در کتاب «سرگذشت علم» در پايان بحثي مي نويسد: «...علم اکنون تفوّق نظامي و صنعتي را موجب شده است و روزي خواهد رسيد که تفوّق اجتماعي را نيز موجب گردد بنابراين وضعي به وجود خواهد آورد که در آن عدالت اجتماعي متناسب با جوهر اجتماع فراهم باشد...».
پاورقي
[1] بحارالانوار جلد 50 چاپ تهران صفحه 317 و جلد 51 صفحه 165 و جلد 52 صفحه 122.
[2] جلد 52 چاپ تهران صفحه 125.
[3] سوره انبياء آيه 105.