حضرت موسي و جادوگران زبردست
در زماني که سحر و جادوگري از همه کارها بيشتر رونق گرفته و ساحران و جادوگران با استفاده از هنرها و صنعت و چشم بندي و مهارت و سرعت کار اشکال عجيب و غريب و حيوانات گوناگون و رنگارنگ و کارهاي شگفت انگيز و حيرت آور انجام مي دادند، دعوت پيامبري به نام موسي عليه السلام آنها را به خود متوجّه کرد.
آنها که با انواع و اقسام سحر و جادو سر و کار داشتند او را به مبارزه طلبيده و براي اينکه او را از بين ببرند و ادّعايش را باطل معرّفي کنند و بدين وسيله به فرعون و دستگاه او که موسي از بزرگترين دشمنانش بود کمک کرده باشند، با مهارت و جادوگري، ريسمانهاي فراواني را به شکل مارهاي زيادي در حال حرکت درآوردند و موسي را مرعوب خود ساختند.
ولي خداوند براي اثبات حقّانيّت پيامبر عزيزش موسي عليه السلام که درهم شکننده بساط ستمگري و جنايات فرعون بود به او امرکرد:
«اَلْقِ عَصاکَ فَاِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَاْفِکُونَ. [1] .
(عصاي دس» تت را بينداز ناگهان به امر و اراده خدا به اژدهائي عظيم تبديل شد و همه مارهاي ساحران را خورد).
ساختن مار از ريسمان و حرکت کردن آن در آفتاب به وسيله جيوه و رنگها و مواد شيميائي هنر و صنعت جادوگري و سحر است، ولي تبديل شدن چوب خشک و بي جاني به اژهاي مهيبي که داراي معده و دستگاه گوارش و دندان و حرکت و نيرو باشد و تمام مارها و ريسمانهاي آنها را بخورد، اصلاً شباهتي به سحر و جادو و شعبده و امثال اينها ندارد. زيرا اين کار از عهده بشر خارج است و يک انسان هر قدر هم در شعبده بازي و چشم بندي مهارت داشته باشد از چوب اژدهائي با اين خصوصيّات نمي تواند بسازد.
لذا زماني اعجاب آنها زيادتر گرديد و بر حيرتشان افزوده شد که ديدند حضرت موسي عليه السلام اژدها را گرفت و دوباره تبديل به عصاي قبلي شد با اين فرق که هيچ اثري از خوردن آن همه ريسمان و نخ در بزرگي و کوچکي چوب ايجاد نشد و آنها را نيز معدوم کرد.
اينجا بود که همه ساحران بي اختيار فرياد زدند: «امَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ، رَبِّ مُوسي وَ هرُونَ» [2] به خداي جهانيان، خداي موسي و برادرش هارون ايمان آورديم.
پاورقي
[1] سوره اعراف آيه 117.
[2] سوره اعراف آيه 121 و سوره شعراء آيه 47.