بازگشت

اگر ممکن است شرح مختصري از حالات نواب امام عصر را بيان کنيد؟


نوّاب حضرت بقيّةاللّه ارواحنا فداه در مدّت شصت و نه سال چهار نفر بودند که اوّل آنها حضرت «عثمان بن سعيد عمروي» است.

او وکيل و مورد وثوق حضرت امام هادي عليه السلام و امام حسن عسکري عليه السلام بوده است.

شغلش به خاطر آنکه دستگاه حکومت او را به علم و دانش و سفارت نشناسد، روغن فروشي بوده است.

او از طايفه اسدي است.

وقتي حضرت عسکري عليه السلام از دار دنيا رفت، حضرت بقيّةاللّه عليه السلام او را به عنوان وکالت و نيابت معرّفي فرمود و به توسط او کرامات و معجزاتي از حضرت صاحب الزّمان عليه السلام ظاهر مي شد.

دوّم: حضرت «محمّد بن عثمان بن سعيد عمروي» است که ايشان فرزند حضرت عثمان بن سعيد، که وکيل امام زمان عليه السلام است.

حضرت عسکري عليه السلام ايشان را هم توثيق فرمود و خبر داد که او از وکلاء فرزندش حضرت مهدي عليه السلام خواهد بود و وقتي هم که پدرش وفات کرد، نامه اي از طرف حضرت بقيّةاللّه ارواحنا فداه براي تعيين نيابت و توثيق و وکالت و ضمناً تسليت فوت پدرش، به جناب محمّد بن عثمان رسيد که شيعيان بدانند ايشان به مقام وکالت رسيده است.

سوّم: حضرت «حسين بن روح» است که در زمان نيابت محمّد بن عثمان، معاونت او را به عهده داشت و بعضي از کارها را حضرت محمّد بن عثمان به حسين بن روح واگذار مي کرد.

از طرف حضرت بقيّةاللّه ارواحنا فداه براي تعيين وکالت او توقيعي صادر شد.

چهارم از وکلاء حضرت حجّت ارواحنا فداه شيخ ابوالحسن علي بن محمّد سمري است.

وقتي حضرت حسين بن روح مي خواست از دنيا برود، به امر حضرت صاحب الزّمان عليه السلام شيخ ابوالحسن علي بن محمّد سمري را به جاي خود منسوب کرد.

او هم مدّتي وکالت مي کرد و خوارق عادات و معجزات و اطّلاع از غيبت به وسيله او ظاهر مي شد و توقيعات زيادي به وسيله او براي علماء و بزرگان از ناحيه مقدّسه حضرت «بقيّةاللّه») صلوات الله عليه وا) رد شد و آخرين توقيع و نامه اين بود:

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

يا علي بن محمّد السمري اعظم اللّه اجر اخوانک فيک فانّک ميت ما بينک و بين ستّة ايّام فاجمع امرک و لا توص الي احد فيقوم مقامک بعد وفاتک. فقد وقعت الغيبة التّامة فلاظهور الاّ بعد اذن اللّه تعالي ذکره و ذلک بعد طول الامد وقسوة القلوب و امتلاء الارض جوراً و سيأتي شيعتي من يدعي المشاهدة الا فمن ادعي المشاهدة قبل خروج السّفياني و الصيحة فهو کذّاب مفتر و لاحول و لا قوّة الاّ باللّه العليّ العظيم... [1] .

يعني به نام خداوند بخشنده مهربان

اي علي بن محمّد سمري، خدا اجر برادران شيعه تو را در مصيبت تو زياد گرداند، تو تا شش روز ديگر خواهي مرد، کارهايت را جمع کن و مسأله وکالت و جانشيني را به کسي وصيّت نکن. زيرا غيبت کبري واقع شده و ظهوري نيست مگر بعد از آنکه خدا اذن دهد و اين اذن خدا بعد از مدّتهاي طولاني و سخت شدن دلها و پر شدن زمين از ظلم و جور است.

و جمعي از شيعيان مي آيند و ادّعاي مشاهده و ارتباط با ما را دارند آگاه باش که هر کس ادّعاء مشاهده و اين نحوه ارتباط را قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني بکند، دروغگو و افتراء زننده است و حول و قوّه اي نيست مگر متعلّق به خداي عليّ عظيم...

شش روز بعد، نيمه شعبان بود شيعياني که توقيع شريف راديده بودند به خانه علي بن محمّد سمري رفتند، ديدند در حال جان کندن است و پس از چند لحظه از دنيا رفت... «خدارحمتش کند»


پاورقي

[1] بحارالانوار جلد 51 چاپ تهران صفحه 360.