بازگشت

چه شرايطي در جامعه بايد تحقق پيدا کند تا حکومت واحد جهاني به


بدون ترديد وقتي جهان به صورت خانه اي درآمد بايد تمام مردم دنيا خود را اعضاء يک خانواده بدانند که بايد با همان شرائط يک خانه محقّر، گرد يکديگر زندگي کنند.

يعني در مرحله اوّل يکي از اعضاء خانواده را که بر ديگران فضيلت دارد مثل پدر به عنوان بزرگتر انتخاب کنند و همه او را به اين سمت قبول داشته باشند.

که در اسلام براي اين شرط امام معصومي در نظر گرفته شده و مي گويد که او بايد در همه زمانها زنده و مسلّط بر اوضاع باشد.

در روايات متعدّدي از پيغمبر اکرم صلي اللّه عليه وآله نقل شده که فرمود:

اگر در روي کره زمين دو نفر باقي بمانند لازم است که يک نفر آنها امام و رهبر معصوم باشد.

سپس همان گونه که بزرگتر خانواده بايد ولايت و سرپرستي بر اعضاء خانواده داشته باشد يعني از روي محبّت و توجّه به مصالح آنان به آنها فرمان بدهد و تمام اعضاء خانواده روي علاقه و محبّت به بزرگتر خودشان فرمان بردارند (که معني ولايت همين است).

هم چنين رهبر و امام به خاطر عصمت و علم و فضيلتي که بر تمام مردم دنيا دارد بايد بر آنها ولايت داشته باشد.

توضيح آنکه معني ولايت اختيارداري بي قيد و شرط نيست بلکه چون امام عليه السلام معصوم است و از همه دنيا به مصالح آنها داناتر است عقلاً بايد اختيارات صددرصد به او داده شود، زيرا در موارد اختلاف قطعاً کلام معصوم و دانا مقدّم بر فرد اشتباه کار و جاهل است.

ديگر آنکه همان گونه که بزرگ خانواده هر چه مهربان تر و بُردبارتر و خوش خلق تر و بيشتر اهل اغماض و گذشت باشد بهتر مي تواند خانه را اداره کند.

هم چنين امام و رهبر جامعه جهان بشريّت بايد از خلق نيکوي فوق العاده. و مهرباني فوق العاده. و بردباري و حلم فوق العاده. و عفو و گذشت فوق العاده. برخوردار باشد.

بزرگتر خانواده اگر بخواهد با چوب و شلاّق و بدخلقي و استبداد خانه را اداره کند، علاوه بر آنکه ظلم را در خانه مستقر کرده باز بايد منتظر انفجار و انقلاب عليه خود باشد.

هم چنين اگر امام معصوم عليه السلام نعوذاً باللّه بخواهد به زور سرنيزه و کشتار و ظلم و تعدّي حکومت خود را در جامعه مستقر کند بايد منتظر انقلاب ديگر و توجّه مردم به شخص ديگر باشد.

بنابراين براي آنکه جامعه بشريّت بداند که ولايت امام معصوم بر جهانيان بر چه اساسي است، بايد به مردم دنيا فهماند که او چند صفت و خصوصيّت دارد که اگر در هر کس يافت شود عقل، او را به رهبري و ولايت و اختيارداري جامعه مي پذيرد.

1 - او هيچگاه گناه و خطا و سهو نسيان و اشتباه ندارد.

2 - عالم به جميع مصالح جامعه است و جهلي ندارد.

3 - از صفات حميده انساني به نحو کامل برخوردار است و از حبّ و بغض بيجا، جاه طلبي و از کليّه صفات حيواني مبرّا و پاک است.

بر اين اساس اگر مردم امام زمان خود را شناختند، طبعاً او را به عنوان رهبر انتخاب مي کنند او فرمان مي دهد و مردم فرمان مي برند.

و بر اساس يک حکم عقلي که دستور او مقدّم بر خواسته سائرين است نه معني و مفهوم استبداد و حاکميّت فردي وجود دارد و نه اختناق و عدم استقلال.

و هم چنين وقتي لازم است که در يک خانه همه داراي يک زبان باشند تا بتوانند مقاصد يکديگر را درک کنند.

همين طور لازم است که براي حکومت واحد جهاني زبان بين المللي به وجود آيد تا مردم دنيا بتوانند به همياري يکديگر سعادت خود را تأمين کنند.

اسلام اين پيش بيني را کرده و به مردم مسلمان دستور داده که زبان عربي را ياد بگيرند و واجب است که هر روز چند دقيقه با خداي بزرگ عربي سخن بگويند و با اين زبان کاملاً آشنا باشند.

باز همان طور که لازم است افراد يک خانواده از نظر فکري و اعتقادي با هم متّفق باشند، هم چنين در حکومت واحد جهاني لازم است که تمام مردم دنيا داراي يک مذهب و يک عقيده باشند.

و نيز هم چنانکه بايد افراد يک خانواده در مقابل يکديگر گذشت داشته باشند و همه با هم مثل برادر زندگي کنند، همچنين بايد در حکومت واحد جهاني افراد بشر در مقابل يکديگر ايثار و محبّت و گذشت داشته باشند و تمام مردم مثل برادر با يکديگر باشند.

اسلام اين طرح را به وسيله آيات قرآن و احکام اسلامي تأييد کرده و فرموده: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ» [1] و از طرف ديگر

مدح زياد از ايثارگران در مقابل برادران مؤمن فرموده و شرائط حکومت جهاني را به نحوي تنظيم کرده که اگر جدّاً عملي شود، احتياجي به عدل و داد ندارد.

زيرا دادگاه و دادگستري و عدل و داد در صورتي وجودش لازم است که مردم گذشت و ايثار نداشته باشند ولي اگر مواسات و گذشت و محبّت و عفو و اغماض در جامعه اي وجود پيدا کند و تمام مردم بدون استثناء خود را عضو يک خانواده و اعضاء يک بدن بدانند ديگر احتياجي به عدل و داد نخواهد بود.

امّا اينکه مي بينيم اسلام مي گويد: امام زمان عليه السلام دنيا را پر از عدل و داد مي کند، به خاطر اين است که قبلاً پر از ظلم و جور بوده است.

ولي پس از آنکه مردم حقيقت حکومت واحد جهاني را شناختند و رشد فرهنگي آنها کاملاً بالا رفت و به دستورات اسلام دقيقاً عمل کردند، خواهي نخواهي دنيا پر از محبّت و صميميّت و صلح و صفا و ايثار و مواسات خواهد شد و ديگر از ظلم و ظالم، خيانت و خيانتکار اثري باقي نمي ماند.

و طبعاً به عدل و داد احتياجي نيست، زيرا عدالت و دادگستري در زماني وجودش لازم است که ظلم و جور باشد...


پاورقي

[1] سوره حجرات آيه 10.